در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال بهنام شفیعی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:41:06
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اولین سوالی که بعد از نمایش به ذهنم امد این بود که چه لزومی به بازی دو نفر به جای پنج یا شش کاراکتر بود که البته وقتی تنها دکور صحنه که یک میز و دو صندلی بود احتمالا نقش اقتصاد در هنر برایم تداعی شد. و نیز سوالات بی جواب دیگر .. مگر چند موقعیت وجود داشت که این همه فید نوری داشتیم ان هم به مدت طولانی ؟ نمیشد نویز صدای نریشن یا راوی رو قبل از اجرا برطرف کرد و اصلا چرا بعضی جاها صدا ها مفهوم نبود و یا قاطی میشد؟ چه دلیلی بر تاکید احساس روی مقوله مهاجرت وجود داشت؟ البته که همه جای دنیا دوری از وطن و اقوام سخت و گاه طاقت فرساست اما با ارجاع المان های تاریخی در این نمایش مانند چند بار اسم ایران بردن یا اشاره به انقلاب فرهنگی متوجه میشویم که مساله مساله انسانی جهانی نیست .. آیا واقعا مهاجرت ایرانیان هیچ چیز جز حرمان و غم نداشته ؟ آیا مهاجرت های موفق یا حتی بازگشت پربار به وطن نداشتیم؟ ممکن است بگوییم این یک تک روایت است . بله ولی فضا فضای قصه و داستان سرایی نیست و نمایش بیشتر بار سمبلیک و سمیتولوزیک دارد .حتما نقش پیشگو هم در پرده ای از نمایش میخواست به صراحت حکم به جبریت سرنوشت نگون بختانه افراد مهاجر رو بدهد . آن برد متاسفانه هم در متن و هم در چیدمان اجرا ضعف داشت .موسیقی که اصلا بدرستی انتخاب نشده بود . تنها نقطه قوت این نمایش ری-اکشن های دو بازیگر آن هم در دقایقی بود .
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بعد از پایان نمایش فکر کردم که این متن و اجرا میتونه فراتر از روابط بین دو نفر باشه .نوعی سمبولیسم در متن اجتماع یا .. نمیدونم . شاید لازم باشه دوباره برم و نمایش رو ببینم . کلا با نمایش هایی که ادم رو ول نمیکنن و درگیر میکنن روزها و هفته ها و ..... میونه خوبی دارم . بازی ها خیلی خوب بود و شاید تاثیرپذیری نمایش بار اصلی اش بیشتر از متن به دوش بازیگرهای عزیز بود .. براتون ارزوی موفقیت دارم .
جناب شفیعی عزیز ممنون که به تماشای «شکافتن کام ماهی » نشستید 🙏🏻🌹‌باعث خرسندیست که اثر برای شما درگیر کننده و تاثیر گذار بوده
از این که نظر و احساستون رو با ما به اشتراک گذاشتید سپاسگزاریم
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مستندی که میخواهد به ریشه یابی مساله کودکان کار بپردازد ولی در سطح می ماند . البته بخشی از این غفلت رو میتونیم به مشکلات ساخت این نوع مستند ها در ایران و نهادهای مربوط و مجوز های دست و پاگیر آن بدانیم اما در کل فیلم روایتی است که صرفا با یک نمونه مطالعاتی موجود ( یک مدرسه تحت نظر بهزیستی در جنوب تهران ) و بررسی وضعیت دو سه خانوار به این نتیجه برسد که کار کودکان عمدتا منشا اقتصادی و از روی نیاز خانواده به حداقل هاست . البته این روایت کارگردان است اما روایت های زیاد دیگری هم هست و گفته شده مانند بودن مافیاهای سودجو پشت این پدیده و یا قاچاق و خرید فروش کودکان و یا مواد مخدر که در این فیلم اشاره ای نشده . روایت فیلم همانطور که عرض شد بیشتر حاوی زیست تجربه های چند کودک و والدین انهاست و به مسایل ریشه ای تر مثل باند های مرجع - گردش پول - مهاحرت از روستا ها و شهر های کوچک به سمت کلانشهر ها - فقر - فرهنگ حاشیه نشینی و .... اصلا نمیپردازد . و در نهایت با جند راه حل دم دستی مانند برخورد صحیح با متکدیان و کودکان کار ( باز اینها فرق دارند با هم و در این فیلم یکسان انگاشته شده اند ) و اموزش در مدارس به این سوال جواب نمیدهد که اصولا راه حل ریشه ای این معضل اجتماعی چیست .
بهنام شفیعی (u.uiu32n)
درباره فیلم‌تئاتر دیکته i
خیلی برام جالب بود دیدن این فیلم تاتر بعد این همه سال که البته به همت خانه هنرمندان برگزار شد . لذت بردم . جدا از خود نمایش که حدود یک ساعت بود و البته اموزه هایی که دوربین روی دست و کادرهای عالی آن که اصولا حس فضای باز نمایش رو با نمایش تلویزیونی اون متفاوت میکنه و شاید تماشاچی فیلم رو به دقت در جزییات فرا میخونه .. و همینطور حضور سرکار خانم برومند ... از اجرای خوب جناب غفاری و صحبت های عالی استاد باختری بسیار اموختم و استفاده کردم .
متاسفانه متن اصلی درام یا قصه که متعلق به مرحوم ساعدی است نخوندم و بالطبع نمیتونم نظر کلی بدم . حتما که داود رشیدی مثل هر کارگردان دیگر بسته به میزانسن ها دخل و تصرف جزیی در متن به عمل اورده اما چیزی که عیان هست و در بحث های متقابل جلسه هم مطرح شد تاکید بر نقد نظام سیاسی و اموزش پرورشی وقت بوده ... و چیزی که مطرح نشد و بنده البته فکر میکنم میشه دیکته رو فراتر از این نقد ها هم دید . ساعدی هر نظام بسته فکری و صفر و یکی و به قولی نظام های ایدیولوزیک رو نقد میکنه و اشاره به این گفته داره که تنها راه رسیدن انسان مدرن به سعادت نه مخالفت با زنجیرهایی است که راه تفکر رو بسته اند بلکه برعکس تن دادن به خواسته های صاحبان قدرت و ثروت در یک جامعه توسعه مدار میباشد .
نمایش یاقوت در واقع نه کمدی است نه تاریخچه قسمتی از تهران .. فردوسی با صدها خاطره جمعی همه ما... و نه بیان سرگذشت یاقوت زنی افسرده و کم حرف ( که اینجا تصادفا و نمیدونم بنا بر ضرورت درام خیلی هم اهل صحبت و بگومگو و درد دل هست! ) بلکه بیشتر نقبی است به دل اجتماع و نقد خرده فرهنگ ها و رفتارهای خوب و زشت ما . اما از انجا که هدف متن این هست از اصل داستان نمایش به ناچار گریز میزند . در واقع از واقعیت دور میشود . به نظرم در این راستا برخلاف نقل قول کار تحقیقاتی خوبی انجام نشده . مثلا دهه شصت رو هفتاد عنوان میکنن و یا خوابیدن یاقوت رو شبانه در گورستان عنوان میکنن که هیج سندی ندارد . بر خلاف گفته های شبهه ناک هم در مورد ایشون .. یاقوت طی تنها مصاحبه ای که در زمان خودش با مسعود بهنود میکنه صریحا به عشق خودش اشاره میکنه و شکی در این مورد بجا نمیزاره. در مورد فرم نمایش طرح ابتکاری اینستال میدان فردوسی و فروشنده هاش و اجزای اون در محیط سالن چهار شهرزاد ( که اصلا فکر میکنم از خشت اول برای همین نمایش ساخته شده بود! ) بسیار به دل نشست و زیبا بود . موسیقی و خواننده خوش صدا به موقع حضور پیدا کردند و حس رو تقویت میکردند . کاراکتر فردوسی گاهی حضورش با اعلام هشتگ های معروفش زیاده از حد بود و به طنز میزد. نکته مهم که همینجا میخوام اشاره کنم معطوف به همین نکته اخر هست . بنده جای دیگر هم عرض کردم . نمایش مدرن ( اصولا هنر مدرن ) باید این اجازه رو به خود مخاطب ( در اینجا تماشاچی ) که برداشت خودش رو خودش پیدا کنه و به بیرون ببره . به بیان دیگر مولفی در بین نیست . تاتر نباید هیچ پیام مستقیمی بده . اصلا جای پیام نیست . معنی تعامل هم سوال و جواب گرفتن از تماشاچی نیست ( البته اگر برنامه ریزی نشده باشه ) . گاهی جوابی از تماشاچی میشنویم که باعث اختلال فکری و سکته در بیان ادامه نمایش میشود . دیگه لازم هم نیست در اول نمایش یک متصدی بیاد وسط و تذکر بده که ادب رو رعایت کنید !! چون که تعاملی اجرا مبشه . تعامل یعنی اکت همراه با تماشاچی . از میان انها گذشتن . با احساسات شون درگیر شدن . گاهی حتی دیدم که آب یا رنگ هم پاشیده میشود . ولی صحبت و سوال نداریم . تاتر صحنه با سخنرانی . با تاک شو ..حتی با استند اپ کمدی فرق دارد .بهاره رهنما در یک خروج و ورود به درستی دست خود رو روی شانه یک خانم تماشاچی گذاشت . تمام اون سی ثانیه برام سرشار از بار احساسی و پیام و سیگنال هایی بود که کمک میکرد بقیه نمایش رو بهتر بفهمیم . تعامل در صحنه یعنی این !
سالون رو دوست داشتم . بار اولم بود میرفتم . شاید به خاطر همپوشانی بود که با این نمایش داشت . و نکته اخر این که ... دیدن ادامه ›› بازی ایوب اقاخانی میتونه یک فرصت باشه برای اونها که میخوان فن بازیگری رو از نزدیک ترین فاصله توسط یک ادم حرفه ای ببینن و یاد بگیرن . من که لذت بردم . و این که دعوت میکنم تا وقت باقی است نمایش رو بیایین و ببینین و...... هنر و هنرمندان رو حمایت کنیم.
نمایش یاقوت در واقع نه کمدی است نه تاریخچه قسمتی از تهران .. فردوسی با صدها خاطره جمعی همه ما... و نه بیان سرگذشت یاقوت زنی افسرده و کم حرف ( ... دیدن ادامه ›› که اینجا تصادفا و نمیدونم بنا بر ضرورت درام خیلی هم اهل صحبت و بگومگو و درد دل هست! ) بلکه بیشتر نقبی است به دل اجتماع و نقد خرده فرهنگ ها و رفتارهای خوب و زشت ما . اما از انجا که هدف متن این هست از اصل داستان نمایش به ناچار گریز میزند . در واقع از واقعیت دور میشود . به نظرم در این راستا برخلاف نقل قول کار تحقیقاتی خوبی انجام نشده . مثلا دهه شصت رو هفتاد عنوان میکنن و یا خوابیدن یاقوت رو شبانه در گورستان عنوان میکنن که هیج سندی ندارد . بر خلاف گفته های شبهه ناک هم در مورد ایشون .. یاقوت طی تنها مصاحبه ای که در زمان خودش با مسعود بهنود میکنه صریحا به عشق خودش اشاره میکنه و شکی در این مورد بجا نمیزاره. در مورد فرم نمایش طرح ابتکاری اینستال میدان فردوسی و فروشنده هاش و اجزای اون در محیط سالن چهار شهرزاد ( که اصلا فکر میکنم از خشت اول برای همین نمایش ساخته شده بود! ) بسیار به دل نشست و زیبا بود . موسیقی و خواننده خوش صدا به موقع حضور پیدا کردند و حس رو تقویت میکردند . کاراکتر فردوسی گاهی حضورش با اعلام هشتگ های معروفش زیاده از حد بود و به طنز میزد. نکته مهم که همینجا میخوام اشاره کنم معطوف به همین نکته اخر هست . بنده جای دیگر هم عرض کردم . نمایش مدرن ( اصولا هنر مدرن ) باید این اجازه رو به خود مخاطب ( در اینجا تماشاچی ) که برداشت خودش رو خودش پیدا کنه و به بیرون ببره . به بیان دیگر مولفی در بین نیست . تاتر نباید هیچ پیام مستقیمی بده . اصلا جای پیام نیست . معنی تعامل هم سوال و جواب گرفتن از تماشاچی نیست ( البته اگر برنامه ریزی نشده باشه ) . گاهی جوابی از تماشاچی میشنویم که باعث اختلال فکری و سکته در بیان ادامه نمایش میشود . دیگه لازم هم نیست در اول نمایش یک متصدی بیاد وسط و تذکر بده که ادب رو رعایت کنید !! چون که تعاملی اجرا مبشه . تعامل یعنی اکت همراه با تماشاچی . از میان انها گذشتن . با احساسات شون درگیر شدن . گاهی حتی دیدم که آب یا رنگ هم پاشیده میشود . ولی صحبت و سوال نداریم . تاتر صحنه با سخنرانی . با تاک شو ..حتی با استند اپ کمدی فرق دارد .بهاره رهنما در یک خروج و ورود به درستی دست خود رو روی شانه یک خانم تماشاچی گذاشت . تمام اون سی ثانیه برام سرشار از بار احساسی و پیام و سیگنال هایی بود که کمک میکرد بقیه نمایش رو بهتر بفهمیم . تعامل روی صحنه یعنی همین !
سالون رو دوست داشتم . بار اولم بود میرفتم . شاید به خاطر همپوشانی بود که با این نمایش داشت . و نکته اخر این که بازی ایوب اقاخانی میتونه یک فرصت باشه برای اونها که میخوان فن بازیگری رو از نزدیک ترین فاصله توسط یک ادم حرفه ای ببینن و یاد بگیرن . من که لذت بردم . و این که دعوت میکنم تا وقت باقی است نمایش رو بیایین و ببینین و...... هنر و هنرمندان رو حمایت کنیم.
زمانی نقد رو مینویسم که اجرا پایان یافته .مرد کمدی جلوه برخوردهای گوناگون رفتارها ( نه لزوما افراد ) سنتی و مدرن است و میخواد البته با پایانی معلق این شانس رو به تماشاچی بده که خود این تناقض تاریخی رو در پس این حدود یک ساعت نمایش حل کنه . نمایش ولی موفق نیست . بازیگر زن که البته خیلی بد بازی میکرد ( البته که ادا دراوردن با بازی کردن فرق میکنه ) در بیشتر جاها اکت موقعیتی مناسبی نداشت . اصلا میشد به جای زن و موقعیت های او از همون صدای مدیوم تلویزیون در وسط صحنه و یا یک عنصر نریشن غایب استفاده میشد . هیچ فرقی نمیکرد . بازیگر مرد به رغم اکت عالی باز با توجه به ضعف متن این بازخورد رو به تماشاچی میداد که بیشتر داره سخنرانی میکنه تا بازی . نصف بیشتر نمایش روخوانی و رکورد صدا ( خوب احتمالا حدس میزنم برای ایندگان ) بود تا دیالوگ و تعامل و دیلکتیک صحنه . نقطه قوت نماش شاید همین بازگشت مرد به کمد در انتها بود .. یک حرکت سیکل وار و اجبارگونه که البته اینگونه رفتارهای انسان به سنت رانده شده رو که دایما در پی خواستن اسایش و راحتی است ولی در نهایت به غار تنهایی خود پناه میبرد به چالش میگیرد .
همیشه دوست داشتم این غول تاریخ و اسطوره یعنی میرچا الیاد رو از نزدیک ببینم . ممنون که ارزوی منو براورده کردین ! نمایش در کل باب انتظار من نبود ولی چون گروه جوان اند و جویای نام .. من هم به رسم ادب ارزوی تعالی و کارهای بهتر برای تیم دارم .
زمانی نقد رو مینویسم که اجرا متاسفانه تموم شده . متاسفانه از اون جهت که واقعا تو اون سالن نه چندان عالی با یک نموره سرما.. واقعا باز احساس خوبی داشتم . یک تیم از جوانان نه چندان حرفه ای .. ولی هماهنگ با هم و پر ار انرزی و با یک فرم میزانسن عالی ..چهار بازی در بازی صحنه و همه در خدمت رساندن یک مفهوم اجتماعی و اقتصادی . آنقدر فرم کار خوب بود که من و فکر میکنم تمام تماشاجیان دیگه قطع چند ثانیه ای چند لامپ صحنه رو ( به رغم فروتنی و ادب بازیگر ها مبنی بر عذر خواهی در انتهای نمایش ) متوجه نشدیم . دیالوگ و متن هم به خوبی درامده بود .عوامل زحمت کشیده بودند و احتیاج به حمایت بیشتری دارند قطعا . برای گروه ارزوی تعالی و پیشرفت دارم .
همیشه حسرت اینو داشتم که سریال های ایرانی پارت دوم به بعدشون بهتر و قوی تر بشن ولی حیف! علت هم ساده است . تولید سریع و هفتگی مثل چرخ گوشت .. و روانه بازار مصرف کردن . هنوز بعد گذشت این همه قسمت شخصیت پردازی ها گنگ .. قصه از اون بدتر .. فیلمنامه طبیعتا دم دستی .. مثلا خیلی ساده بود اگر یه تحقیق میشد که ماینینگ رمز ارز ربطی به نگهداشت شمش طلا نداره !! و یا اینکه اشرف با اون دبدبه و کبکبه و مال و منال و رییس به اصطلاح باند مافیایی چرا خونه اش باید تو اون محله داغون باشه . و خیلی نقص های موردی دیگه که فرصت میطلبه . البته که لطف وجود بازیگران حرفه ای به دیدن سریال کمک کرده . با تمام این حرف ها صنعت سرگرم سازی کار خودشو میکنه و حیف وقت من و شما .
مستند پزوهشی خوبی در نوع خود بود و توانست در یک بازه زمانی حدود یک ساعته ما را به بعضی زوایای تاریخ لاله زار و تهران قدیم ببرد . به نظر من بیشتر وقت مستند روی طرح های اتی شهرداری روی این ناحیه از شهر به تصویر کشیده شد و میتونست برای آنان که بیشتر برای دیدن تاریخ امده بودند خسته کننده باشه ولی همین خط سیر فیلم به دنبال ارایه پیام درستی به مخاطب بود که همان غلبه سرمایه سالاری بر فرهنگ بود . شکست ببیشتر طرح های فرهنگی لاله زار رو شاید بشه در این دیالوگ کوتاه ولی تلخ فیلم بین یک مسیول میدانی و یک مغازه دار دید که کاسب چشم در چشم ادعا میکند که شما نون ما رو میخواید اجر کنید !
به نظرم پشتوانه اجرای این کار یک متن قوی و دراماتیک بود که نمایش رو دیدنی میکرد .. هرچند معتقدم میشد زمان و البته به طور اخص دیالوگ ها رو
کوتاه تر دراورد . و در نهایت باز ارزو کردم ای کاش نمایش در سالن دیگری اجرا میشد .. با تیم انتظامات غیر حرفه ای . خسته نباشید میگم و برای گروه ارزوی تعالی دارم.
عطر ادم برگرفته از متن چهاردهم این اثر و به نوعی پیام نهایی است که میخواهد و تلاش میکند موتیف " انسان شناسانه "و در واقع هستی شناخت رو به مخاطب تماشاچی حاضر القا کنه . ولی متاسفانه در این امر موفق نیست . اول که اشعار و ترانه ها ( که نمیدونم چه اصراری به سرود نامیدن آنها داشتند)
دارای کمترین نسبت و هماهنگی معنایی یا هم بودند و مخاطب رو سردرگم میکردن .. موضوعات متفاوت و درجات احساسی از نوع غم و شادی که یهو فرود میومد و صرفا ذهن رو درگیر میکرد و نه تفکر رو . این عدم همگونی و همبستگی در خود متن تک تک ترانه ها هم موجود بود که خوشبختانه خود اقای فرشیدی عزیز هم در پاسخ به یک مخاطب گفت که اصلا بعضی اشعار عمدا بی معنا نوشته شده اند! حال چرا نمیدونم .. اگر به دنبال ساخت یک تاتر ابزورد بودند که باز با فرم نمایش که نشستی از افراد دارای سنین مختلف ( انگار یک خانواده و در معنای وسیع تر البته انگار یک جامعه ) بودند نمیخونه .
ثانیا من نفهمیدم چرا این کار در محل کانون اجرا شد اما اصلا بعضی اشعار مناسب سن کودکان نیست . صرف بازی چند کودک ( که اتفاقا خیلی هم اکت داشتند و پرانرزی .. بر عگس اکثر بزرگترها ... که قابل تقدیر هم هست ) دلیل بر فراخوان بچه ها برای نمایشی نیست که اصلا فهم ان برای بزرگسال هم ( به دلایل هم فرم کار و سبک که معلوم نیست این سرود- تاتر اصلا از کجا اومده و هم محتوا ) سخت و دشوار هست .
نکته مهم دیگه که خواستم عرض کنم در رابطه با نقش تماشاچی و رابطه اون با اثر است . یادم هست دوستی تعریف میکرد تو همین تهران به دیدن یک نمایش به اصطلاح اوانگارد رفته بود و آنجا حین نمایش ..یک بازیگر قوطی رنگی رو بین تماشاچی ها پرت کرد که ثمره اش البته چیز مهمی نبود ولی پیراهن دوستم که البته قرار بود به یک محفل کاری برود دفرمه شده بود!! دقیقا بنده بعد از بیرون اومدن از محل نمایش عطر ادم حس بد دوستم رو داشتم . منتها این بار قوطی رنگ مبود بلکه ... دیدن ادامه ›› نوعی بد سلیقگی و موج ارسال پیام هایی بود که بی احترامی رو ترویج میکرد . البته که در نهایت تماشاجی میره که وقتی بگذزونه و لذتی ببره .. که البته این هم نطری است ولی حرف من چیز دیگری است ..عزیزان برگزار کننده ... کارگردان محترم .. محل نمایش عمومی که محل اکادمیک و تخصصی نیست . اینجا یه عده ادم از فرهنگ های مختلف . سلیقه های مختلف .. سطح سنی و تحصیلی و تربیتی مختلف اومدن .مثل خود بنده . بهرحال باید نمایش صحنه ای با یک برنامه ریالیته یا تاک شو تلویزیونی فرق داشته باشه . و حتما داره . بگزارید در این دنیای مدرن هر کس برداشت خودش رو کول کنه و با خودش از محل نمایش به خونه ببره . این چه اصراریه که بعد از هر قطعه ترانه میخواهید نطر بشنوید؟ اون هم با این فیلترگزاری که نه جواب کس دیگه رو بدین نه راجب ما بگین!! ( عجبا .. که اتفاقا معنی مشارکت و اتاق فکر همین دو تاست! .. که باز تاکید میکنم محلش در نمایش نیست) متاسفانه نتیجه کار میشود که یکی بیاید از خاطرات شخصی اش بگوید که میدونیم تجربه فردی هر کس در منتهی به درد خودش میخوره .. یکی دیگه هم چیزهایی رو میگه پر از غلط املایی و بدون هیچ ربطی به موضوع و یک نفر روان پریش هم ( که نمیدونم کجا میخواست بره و اشتباهی اونجا اومده بود ) از فضای اونجا استفاده کرد و بدون شرم از خانم ها و کودکان حاضر ضمن بیان خاطرات کودکی خودش و کشتی گرفتن هاش با کی و کی .. از .. ببخشید .. الفاظ بدی مثل بوی پا و بدن و لای ..... بدن .. و غیره اون هم نه یک بار بلکه جند بار استفاده کرد . جالب بود که هیچ اعتراضی هم از هیج کس نشد.و البته اقا مهدی عزیز سعی کرد جمع کنه مطلب رو زود و موفق هم بود ! این بی اخلاقی ها اصلا شایسته محل هنری نیست . بهرحال در کل خواستم بگم این فرم دخالت تماشاچی در تاتر و البته در هر هنری به معنای اینگونه نیست ( و میتونه شاید ذهنی و حاوی مفهوم مرگ مولف باشه ) و نتیجه ای جز پریشانی ذهن و از همه مهمتر نگرفتن نتیجه غایی نمایش و کار نمیاره . در اخر برای کل تیم . خانم ها و اقایان... به خصوص کودکان عزیزم که چند ماه بهرحال زحمت کشیدند .. کارگردان عزیز .. ارزوی سلامتی و تعالی دارم .
عشق کردم . با اجازتون کنار کامنتهای دیگه کامنت شما رو هم‌ منتشر میکنیم .
۰۶ دی ۱۴۰۲
sara malek
جناب شفیعی کاش با خوندن کامنت شما منصرف شده بودم از رفتن و با کلی بدو بدو و ایجاد استرس برای خودم و خانواده ام انقدررررررررررررر حال بد برای هممون ایجاد نمیکردم با دعوت دوستی که بسیار بسیار ...
خانم ملک ممنونم از نظراتتون .. برای شما و خانواده شریف تون ارزوی بهترین ها رو دارم . شاد باشید و رستگار .
۱۵ دی ۱۴۰۲
sara malek
جناب شفیعی کاش با خوندن کامنت شما منصرف شده بودم از رفتن و با کلی بدو بدو و ایجاد استرس برای خودم و خانواده ام انقدررررررررررررر حال بد برای هممون ایجاد نمیکردم با دعوت دوستی که بسیار بسیار ...
به به چه وقتی گذاشتید و گسترده نوشتید. اگر اجازه بدید در اجرای بعدی کامنتتون رو بدون ذکر نام ، بخونم برای تماشاگرا🙏☀️⚘️
۲۱ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من خیلی سال بود که تاتر کودک ندیده بودم .همراهی بچه های فامیل حسن تصادفی شد که باز برگردم به دنیای کودکی خودم و یاد چند تاتری که در اون سالها گمونم توی مرکز کانون پرورش فکری اجرا میشد و ما هم لذت بسیط میبردیم ! از همه عوامل تشکر دارم که نیاز فرهنگی رشد بچه های ما رو مورد توجه قرار میدن .... اجرا ها -- بازیها - موسیقی ها همه و همه خوب بود . خسته نباشین .
یک نمایش دم دستی با موضوعی کلیشه ای و احتمالا با توجه به تیپ ها مربوط به دهه شصت. همان ده دقیقه اول سیر قصه و درام لو میرود و البته چیزی که میماند و باید جذاب باشد که نیست .. بازی هاست که به جز نقش خانم اشرافی قاجار که عالی بود بقیه ارتباطی با مخاطب برقرار نمیکردند. حضور مرد روزنامه فروش در بیشتر صحنه ها رو من نفهمیدم . چون الزامی درسیر قصه نداشت مگر انکه کار بخواهد فریب و بی اخلاقی جامعه خود رو از آینه خبر و رسانه بازنمایی کند که در اینجا هم با توجه به نقش ساده و بی پیرایه روزنامه فروش این مقوله هم هرز میرود . در کل ولی کار فرمال اقای هنرسازان رو به عنوان یک کارگردان در این نمایش تحسین میکنم . نوشته کار هم در خیلی جاها باگ داشت و هم در روایت و قصه و هم بازگویی روابط افراد با هم روی صحنه نمایش دچار نوعی غلو شده بود که به خاطر لو نرفتن صرف نظر میکنم از آنها . چند نکته پیرامونی هم بگم که البته اینها هم کلیشه و دمده شده از بس که گفته شده و از بس که گوش ندادیم. از ورود بچه ها به سالن و همهمه کودکانه شان گرفته تا که تذکر دوستان متصدی که فیلم و عکس و نوار و صوت و ... نگیرید ( که البه بسیار هم بجا و معقول است ) ولی خودشان از همان دم در بدون اجازه چپ و راست از ادمهای تماشاچی فیلم میگرفتند! و نیز اینکه جالب بود برام هرکی دم در میگفت من مهمانم .. با یک بفرمایید خیلی ساده و روان به سمت سالن راهنمایی میشد ولی بعضی را هم تا شش تا کپی و رونوشت و سند اصل و فرع از بلیط مبارک از گوشی یا کاغذ مفخم دستشان نمیدادند راهشان رو سد میکردند! یا للعجب ... بهرحال حالی بود و فراغی بود و گذشت ... آنسان که من بعد میگذرد .. با ارزوی موفقیت و تعالی گروه
سلام و عرض ادب
با توجه به فرمایشات شما گویای این مطلب است ک اساسا اشراف به مشکلات جامعه و موضوع داستان نداشتید پیشنهاد میشود مجددا با دقت فراوان تری به دیدن نمایش بپردازید
به دور از یکجانبه گرایی
در هیچ جای نمایش اثری از دهه ی شصت مشاهده نشده و اگر دقت فرمایید همچنان کارگردان های مطرح به این معضل اجتماعی می پردازند با آرزوی موفقیت برای شما دوست گرامی
۲۴ آبان ۱۴۰۲
نوید کوچکیان
متاسفانه بخاطر اینترفیس بدِ تیوال، مطمئن نیستم که کامنت کدامتون ریپلای میشه، من در اندیشه به نظر آقای شفیعی در وصف این اجرا، این کامنت رو مینویسم. بنظرم خیلی قلم خوبی دارید و بشدت از خوندن کامنتتون ...
سلام اقا نوید . ممنون از اظهار نظرتون . لطف تون مستدام. من هم معتقدم اون در نهایت بیننده است که به اثر هنری شخصیت میده و ارزش میزاره . یعنی در دنیای مدرن دیگه اگه خود رامبراند هم ظهور کنه باز فیدبک و بازخورد جمعی از اثر هست که نقاشی های ایشون رو با ارزش میکنه یا برعکس. من و شما و یک نفر دیگه بسته به تجربه ذهنی - تجارب زیستی - اطلاعات اکادمیک و عمومی مان - و و و ... ممکنه با یک موضوع ارتباط داشته باشیم یا نه . دوست داشته باشیم یا نه .. و حتما ... حتما شما چیزهایی رو از نمایش دیدی که من ندیدم یا حواسم نبود یا هر چیز دیگر .. ضمن این که بد و خوب رو من اختراع نکردم و قبل از من هم در فرهنگ مون بوده و من فقط استفاده گرش بودم! من با اطلاعات خودم دارم میگم این نمایش افتضاح بود و اون حسی که انتظارش داشتم بروز نکرد . ضمن این که به عقاید ( البته نخبگانه و کارشناسی ) دیگران هم احترام میزارم . برقرار باشید و خوش.
۲۸ آبان ۱۴۰۲
بهنام شفیعی
سلام . ببخشید ادبیات شما نوعی سفسطه است و همچنین پر از غلط های فاحش املایی . ضمن این که اینجا کلاس درس نیست که من یه شما آموزش بدهم . گمون میکنم درسن نوجوانی باشین .راستش میخواستم شما رو ارجاع ...
میشه لطفا من رو ارجاع بدید به چند کتابی که فرمودید به اضافه منابع مناسبی در خصوص سبکها و تاریخچه نمایش؟
۲۹ آبان ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بهنام شفیعی (u.uiu32n)
درباره کنسرت-نمایش کلنل i
حیف این نمایش و زحمت گروه که چرا باید در سالن وحدت اجرا شود ... مدیریت و عوامل سالن فوق العاده بی صلاحیت و بی ادب و آموزش ندیده و
غیر حرفه ای هستن و رومخ . واقعا حیف.
نمایشی به غایت شاعرانه و لطیف که به جان و دل نشست . بعضی دیدارها کهنه نمیشوند و دیدار من از این پرفورمنس رازالود نهیبی بود و تلنگری برای تفکر بیشتر و تفکر بهتر. آنچنان که فرهنگ و ایین و منش خود و خود خودم رو از همه مهمتر بشناسم و بهتر بگم باز شناسی کنم . از گروه بخصوص اقای عمار تفتی عزیز و خانم مبینا منصوری برای اجرای فوق العاده شون تشکر میکنم و ارزوی تعالی و سربلندی دارم .
سپهر، امیرمسعود فدائی و امیر مسعود این را خواندند
امیر پارسائیان مهر این را دوست دارد
دوست گرامی سلام

سپاس گروه اجرایی از شما تماشاگر بزرگوار که وقت با ارزش خودتون را به تماشای نمایش موسیقی دردنوشان اختصاص دادید.

آرزوی گروه دردنوشان، آرامش و حس شادی درونی برای همه تماشاگران این نمایش است.
با مهر فراوان
نماینده گروه نمایش دردنوشان
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فیلم های هومن سیدی رو دوست دارم . چون همه چی سر جای خودش هست . فیلمنامه . ریتم . بازی ها ( تعلیق های بجا و استفاده درست از نابازیگرها مشهود است در این فیلم ) . و موضوع بکر در یک فضای اوانگارد . اوانگارد نه به لحاظ این که نشه ما به ازاش رو در خارج دید بلکه به لحاظ این که فرم فیلم به لحاظ موضوعیت اجتماعی است اما به شدت ذهن رو درگیر میکنه و به شدت فردی میشه . انگار بیننده خودش رو درگیر با وقایع میبینه . وقایعی که شاید اصلا تو زندگیش ندیده اما انگار وجود داره .. اینه که شاید فیلمهای سیدی رو بشه از دریچه سایکو خیلی خوب روایت کرد و به نقد کشوند . همه رو به دیدن این فیلم خوب دعوت میکنم .
یک متن فوق العاده با بازیهای خوب . و البته کارگردانی عالی . فضا فضای خارج بود اما سرنخ ها و بداهه های گفتاری که به جا البته لابلای نمایش گفته میشد نشانه هایی از نقد به جامعه خودمون هم داشت . برای گروه ارزوی تعالی و موفقیت بیشتر دارم
نمایش اپیزودیک منطقا باید نسبتی مابین قسمت های خود از لحاظ فرم داشته باشد که متن فاقد آن بود . اشتراک بازیگر و یا وجه مشترک موضوع فساد به تنهایی ... دیدن ادامه ›› کافی نیست . موضوعات هر فصل نمایش در ناکجا ابادی بدون زمان خاص رقم میخورد. تلفن 110 تنها مدرک ایرانی بودن است ولی بخصوص فصل سوم اصلا حال و هوای فضای ایرانی نداشت . فصل دوم هم بدون ذهنیت تاریخی و مطالعه این محافل که اوج آن در دهه هفتاد بود برای مخاظب جوان و نوجوان اثر جذابیت و کشش دراماتیک ندارد و بی اثر می ماند . جدا از این که مساله ای اجتماعی رو نمیشود مثل نمونه فیلمفارسی یا فیلم هندی با آمدن یک منجی و یک شاهزاده با اسب سفید و ایجاد تحول روحی در فرد ( اینجا خواهر ) حل کرد . اکثر بازیها بد و سردستی بود و انگار خستگی تمرین هنوز روی تن بچه ها بود.
یک نکته رو هم جدا از نمایش عرض کنم . سنت جدیدی در محافل نمایشی و موسیقی جدیدا باب شده که نمیدونم از باب مقوله جذب اسپانسر است یا چیز دیگه و این که در وسط یا انتهای برنامه لبست بلندبالایی از دوستان و اشنایان مدعو رو اعلام میکنن که حالا مخاطب عادی حوصله و خواستار شنیدن این اشنایان است دیگر مهم نیست ظاهرا . اصلا این هم که این بزرگواران هنرمند هستند یا نه و اگز هستند چرا من نوعی اسمی از اینها نشنیدم هم بماند .
بهرحال سنتی است که باب شده . ظاهرا مثل هر پدیده دیگه که جا میفته جا افتاده. فقط این که کارگردان محترم نمایش یکی از دوستان غلیظ و شدید خودش رو بیضایی تاتر !! نامید راستش به من برخورد . الاقل انتظار نوعی خودشکنی و انکار از اون دوست داشتم . اسم بیضایی همیشه برای من نوعی تقدس و حالتی اسطوره وار داشته . بیضایی هم در عزصه نمایش هم سینما یگانه است و نمونه ندارد ونخواهد داشت .
در انتها نقطه قوت نمایش رو هم یاداور بشم که طرح موضوعات بکر اجتماعی است که البته در این عرصه کمتر نگاه شده بود . برای گروه پیشرفت و تعالی ارزو دارم.
دربارهٔ جملهٔ اولتون در باب نمایش اپیزودیک، به نظرم خوب و جالبه که ارتباطی بین اپیزودها وجود داشته باشه اما اگه هیچ ارتباطی هم نباشه ضعف و بی‌منطقی محسوب نمیشه. من تو این‌جور موارد خیال می‌کنم رفتم چهار پنج تا فیلم کوتاه رو تو یه سانس سینما دیدم!
۰۳ مرداد ۱۴۰۲
اقای فدابببییییییی جدی میگی
۱۹ مرداد ۱۴۰۲
محمد علیدادی
اقای فدابببییییییی جدی میگی
چیو محمد جان؟!
۱۹ مرداد ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید