در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال کوشا نشتایی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:25:13
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
تو مرا دیوانه خوانی ای فلان لیک من عاقل ترم از عاقلان
امشب ( ۱۸ دی ) به تماشای این اثر نشستم.
از چند جهت میشه این اثر رو بررسی کرد:
۱- نمایشنامه: یک نوع گروتسک که همونطور که انتظار می ره در دام می افته و زیادی برای سمپات شدن تماشاگر زور می زنه. منطق برخی جاها برای خیلی از تماشاچیا جور در نمیاد ( کافیه چند نقد رو به صورت رندوم بخونین ) اما در کل داستان گیراست و قابل پیشبینی
۲- ریتم صحنه: شبی که من به تماشا نشستم عالی بود
۳- بازی بازیگران: میمیک صورت، حالات بدنی و گویش بازیگران عالی است. البته لحن زوج قصه در جاهایی مسیر کج کرده و شکل یک لهجه به خودش میگیره ولی کیه که با دیدن این گروه همدل با اون جزئیات درست در صورت به وجد نیاد. نگاه های از پایین به بالای جاناتان، نوع بیان مایکل و ایزابل، جیغ های از سر ذوق ایزابل، به خدمت گرفتن بیماری برونشیت در نقش توسط ایزابل و.... همگی نشان از دقت و ریزبینی بازیگرا و کارگردان ... دیدن ادامه ›› داره.
در نهایت از اجرای امشب لذت زیادی بردم و حتمن به دوستان توصیه می کنم این نمتیش رو ببینن. هرچند ایرادات جدی می شه بهش وارد کرد اما آنچه در نهایت پس از خروج از سالن با شما همراهه، یه حس خوبه. بی برو برگرد.
کاملا با این نظر موافق هستم …
دوست داشتم کار رو و تبریک به خاطر این بازی های خوب با بدن و بیان قوی … هر اثری قطعا نقد هایی هم در پی خواهد داشت اما در کلیت کار ، جان مطلب ادا شد خداقوت
۱۸ دی ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کار جنون ما به تماشا کشیده است یعنی تو هم بیا که تماشای ما کنی
امشب ( ۲۵ آذر ) به تماشای این اثر نشستم. مهمترین نقدی که به این اثر وارده طولانی بودنش و افتادن مداوم ریتم صحنس. نمایشی که اکثر بازیگرانش با صداسازی های عجیب و غریب سعی در نشون دادن خودشون دارن اما نمی تونن ریتم صحنه رو نگه دارن که حوصله تماشاچی سر نره. درسته که این افراد روان پریش هستن و فضا بین واقعیت و خیال در کششه اما به هر حال وقتی برخی بازیها رو روی صحنه می دیدم کاملا بازیگر خارج از کاراکتر توی ذوق می زد. البته نباید از تلاش بازیگران عزیز کار گذشت‌ دستشون درد نکنه و خسته نباشن اما به هر حال انتظارا خیلی بیشتر از چیزی بود که من روی صحنه دیدم. ناگفته نماند که این نمایش ضربه اصلی رو از کارگردانی می خوره. کارگردان در دراماتورژی و بالانس نمایشنامه در بخشهایی بسیار حرفه ای و درخشان کار کرده درحالی که در بخشهایی هم به شدت سطح کار رو پایین آورده. بازی گرفتن از برخی بازیگران هم گویا کلا فراموش کردن که ترجیح می دم در مورد نقش هاش صحبتی نکنم.
در انتها برخی از بازیگران خصوصا در گروه خانم ها نسبت به سایرین بسیار بهتر عمل کردن که ازشون تشکر می کنم که کمبودها رو کمرنگ تر کردن. برای کل گروه آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم در تجارب بعدیشون قدمهای محکمتری رو به بالا بردارن.
دیدن نمایشی با محوریت خفاش شب برام هم جالب بود و هم یاداور یکی از ترسناک ترین دوره های زندگیم. فکر می کنم حدودا ۶ سالم بود که برنامه درشهر با اون موزیک وحشتناکش شروع میشد و در مورد غلامرضا خوشرو صحبت می کرد. تصویرش کامل تو ذهنمه. من مدام هر شب خواب می دیدم که خفاش شب از در خونه اومده تو و دنبال منه. یادمه خودمو جمع می کردم شبا تو بغل بابام که یه وقت نیاد منو ببره. بابام هم هی می گفت از چی می ترسی تو بچه؟ اولا اون با زنا کار داره نه مردا، ثانیا اون دستگیر شده و الان اون باید بترسه نه تو. ولی من انگار نه انگار. حتی بعد اعدامشم می ترسیدم.
اینارو گفتم که تا برسم به اینکه بعد از ۲۴ سال امشب رفتم تا تجسم غلامرضا خوشرو رو از نزدیک ببینم. هر چند فیزیک بازیگر نقش از خفاش شب ذهن من دور بود ولی آهنگ صدا برام آشنا بود. می شناختمش انگار. جایی برای سمپات شدن نداشتم باهاش، نمایشم نمی خواست این اتفاق بیفته. از شما چه پنهون زورم زدم ولی نشد. ولی در کل از دنیای خودم کنده شدم و وارد دنیای غلام و منیژه و اعظم و منیر و پرند و ... شدم. پیشنهاد می کنم لذت تماشای این نمایش رو به همراه فشاری که به جون و فکرتون میاد از دست ندید. خوبی که زیاد داشت اما دو تا نقدی که به ذهنم میاد رو براتون می گم:
۱- ترسیم نقاشی روی دیوار و کف زمین برای تماشاچیانی که گوشه نشستن تقریبا غیر قابل دید بود. علی الخصوص نور کم جونی روی نقاشی بود و مدام باعث می شد تماشاچیایی که نمی تونستن خوب جزئیات رو ببینن کله بچرخونن و تمرکز خودشونو و بغل دستیاشنو به هم بزنن. شاید بشه فکر بهتری براش داشت.
۲- استفاده از موسیقی برای تاثیرگذاری بیشتر، راه مناسب ولی خطرناکیه. به نظر من متاسفانه در این نمایش حجم موسیقی به شدت زیاد بود و تقریبا نیمی از نمایش همراه موسیقی اجرا شد که خیلی زیاده.
در هر حال، خسته نباشید می گم به مجموعه علی الخصوص نویسنده و کارگردان متن. امیدوارم روز به روز بر قدرت ... دیدن ادامه ›› و جان قلم و هدایتشون افزوده بشه. همچنین دست مریزاد به همه بازیگران علی الخصوص بازیگران نقش اکرم و توران که بسیار تاثیرگذار بودن. برای همگیشون آرزوی سلامتی دارم????
سپهر، حسین تاجیک و آرمین جهانی این را خواندند
بهار گراوندی و کهبد تاراج این را دوست دارند
ارادت???
۰۸ آبان ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شاید مهمترین جمله این نمایش این بود که (رستم منم....رستم شمایین....رستم ماییم ). همین قدر گل درشت، همین قدر تکراری، ولی همین قدر ضروری. واقعیتی که هر روزم تو صورتمون می کوبن و هنوز وقتی دنیا رو آب می بره ما رو خواب می بره.
اگر از اشتباهات پشت صحنه و کارگردانی نامناسب در برخی بخش ها بگذریم، بازی بازیگرا بسیار جذاب و گیرا بود. مجید رحمتی و بازیگر نقش رستم و تهمینه بسیار مسلط بودن. بچه ها هم خوب گلیم خودشون رو از آب بیرون کشیدن که البته در مورد این موضوع، همه مثل هم نبودن. بعضیا بهتر، بعضیا کمتر. موسیقی کار در برخی بخش ها از ریتم خارج می شد که کاش کمی بیشتر بهش توجه بشه.
. در هر حال خسته نباشید می گم به همه دوستان و دست اندرکاران خصوصا شیما ملکی عزیز که هم دوست فوق العاده ایه و هم روند پیشرفتش در بازیگری دهان از جمله منی رو باز نگه می داره. امیدوارم کارهای بهتری رو از همه دوستان شاهد باشیم. دست حق نگهدار همتون.
(اینو یادت باشه صادقی، تو کار ما مرگ و میر زیاده...اما خیلی هم زود فراموش می شه. )
امروز به شکلی کاملا تصادفی و با لطف یکی دوتا از نازنین دوستانم ... دیدن ادامه ›› به تماشای این اثر نشستم. اثری بدون بازیگر چهره با موضوعی مردانه که همه برای خرید بلیطش سر و دست می شکوندن و به طرز عجیبی من خیلی دیر راجع بهش شنیدم. موضوع مربوط به دوران سربازی و معمای قتلی است که در نهایت ما رو به عقده های جنسی افراد می رسونه و بعد کلی خنده جوری بهت چک می زنه که یکی از اون بخوری یکی از روزگاری که توش زیست می کنی.‌ نمایشی با طنز پررنگ و تراژدی پر رنگ تر. بی نهایت خندیدم و بی نهایت بغض کردم و اشک ریختم. برای تابان بیچاره که رد خونش هنوز تو لانچر ۵ هست...برای طالبی بیچاره که هنوز خوابش میاد...برای حداد که معلوم نشد تو شرایطی ریغ رحمت رو سر کشید...برای بویر احمدی که گند و کثافتش دو تا پادگان رو گرفته بود... حتی برای شایگان بیچاره که آخرم پرونده ی مختومش دوباره باز شد. اما بیشتر از همه برای اون ۷ نفری اشک ریختم که حتی ندیدیمشون ولی ما به ازای زیادی در اطراف ما دارن و همراه با عبدی....
همیشه با جمله سربازی ازت مرد می سازه مخالف بودم. سرباز یه غرور له و پایمال داره تو هر درجه ای که باشه. این نمایشم کاملا این موضوع رو نشون می داد. نمی دونم کی بساطش برچیده می شه ولی امیدوارم زودتر پسران سرزمینم از شرش خلاص شن.
بازی های درخشان از بازیگرانی که نمی شناختمشان. متن درخشان از نویسنده ای که نمی شناختمش و کارگردانی درخشان از کارگردانی که نمی شناختمش. همه و همه در کنار هم نتیجه ای یک کلمه ای داشت. شاهکار....
دم همگی گرم. خسته نباشید. کولاک کردین. واری کردید که ۲.۵ ساعت از زمان رو نفهمم. ان شا الله تا آبان ماه منتظر اجرای مجددتان هستیم.
استاد خسته نباشی! !امکانش نبود متنو جوری مینوشتید داستان لو نره ..."ما رو میرسونه به عقده های جنسی " ؟ واقعا مجبور بودید ؟؟
۱۰ آبان ۱۳۹۸
سلام. دوست عزیز اگر به کمی دقت می کردین در بخش ابتدای نظر من هشدار احتمال افشا و کاهش جذابیت وجود داشت. می تونستین مطالعه نفرمایین.
۲۱ آبان ۱۳۹۸
جناب روح الله شما نمایشو ببین.نترس .قصه لو نرفته.شاید برداشت شما چیزی متفاوت از عقده های جنسی باشه
۰۵ آذر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چند شب پیش به تماشای این اثر نشستم. متن درخشان، طراحی صحنه درخشان، طراحی لباس درخشان و مهم تر از همه بازی مجید رحمتی درخشان. مجید رحمتی قدرت کلام، بازی و صدای خودش رو به مدت دو ساعت به رخ همه کشید. وقتی بعد از اتمام اثر پچ پچ های افراد را می شنیدم همه از بازی مجید رحمتی به وجد اومده بودن. الحق و الانصاف دم مجید و کارگردان و تمام برو بچه های پشت صحنه گرم.‌خسته نباشین. حتمن پیشنهاد می کنم که این اثر رو ببینین و ازش لذت ببرین.
لطف دارید شما،و ممنونم از نقد و تعریف خوبتان
۱۶ شهریور ۱۳۹۸
شما مطمئن هستین کار رو دیدین ؟
آخه اجرایی که من دیدم تقریبا یک ساعت بود.
۱۶ شهریور ۱۳۹۸
محمد جواد عزیز با توجه به اینکه چند روز از دیدن اثر گذشته ممکنه در محاسبه زمان نمایش اشتباه کرده باشم اما این موضوع دلیلی بر نادیده نقد کردن نیست.
ارادتمند
۱۶ شهریور ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حدود یک هفته پیش به تماشای این اثر نشستم. متن بسیار جالب و قابل توجهی داشت که تا مدت ها ذهنم را درگیر کرده بود. از مشکلات سالن اجرا که بگذریم ( که البته بسیار جدی بودن ) بازی های درخشانی را از سه بازیگر شاهد بودم. علی الخصوص در اپیزود میانی که دوست عزیزم شهاب حیدری بازیگر آن بود، واقعا همراه با کاراکتر خندیدم و همراه با کاراکتر بغض کردم.
آقای داغستانی عزیز دست مریزاد....به شما و همه گروهتون خسته نباشید می گم. ان شاالله کارهای بیشتر و بهتری از شما ببینیم.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید