دیدن نمایشی با محوریت خفاش شب برام هم جالب بود و هم یاداور یکی از ترسناک ترین دوره های زندگیم. فکر می کنم حدودا ۶ سالم بود که برنامه درشهر با اون موزیک وحشتناکش شروع میشد و در مورد غلامرضا خوشرو صحبت می کرد. تصویرش کامل تو ذهنمه. من مدام هر شب خواب می دیدم که خفاش شب از در خونه اومده تو و دنبال منه. یادمه خودمو جمع می کردم شبا تو بغل بابام که یه وقت نیاد منو ببره. بابام هم هی می گفت از چی می ترسی تو بچه؟ اولا اون با زنا کار داره نه مردا، ثانیا اون دستگیر شده و الان اون باید بترسه نه تو. ولی من انگار نه انگار. حتی بعد اعدامشم می ترسیدم.
اینارو گفتم که تا برسم به اینکه بعد از ۲۴ سال امشب رفتم تا تجسم غلامرضا خوشرو رو از نزدیک ببینم. هر چند فیزیک بازیگر نقش از خفاش شب ذهن من دور بود ولی آهنگ صدا برام آشنا بود. می شناختمش انگار. جایی برای سمپات شدن نداشتم باهاش، نمایشم نمی خواست این اتفاق بیفته. از شما چه پنهون زورم زدم ولی نشد. ولی در کل از دنیای خودم کنده شدم و وارد دنیای غلام و منیژه و اعظم و منیر و پرند و ... شدم. پیشنهاد می کنم لذت تماشای این نمایش رو به همراه فشاری که به جون و فکرتون میاد از دست ندید. خوبی که زیاد داشت اما دو تا نقدی که به ذهنم میاد رو براتون می گم:
۱- ترسیم نقاشی روی دیوار و کف زمین برای تماشاچیانی که گوشه نشستن تقریبا غیر قابل دید بود. علی الخصوص نور کم جونی روی نقاشی بود و مدام باعث می شد تماشاچیایی که نمی تونستن خوب جزئیات رو ببینن کله بچرخونن و تمرکز خودشونو و بغل دستیاشنو به هم بزنن. شاید بشه فکر بهتری براش داشت.
۲- استفاده از موسیقی برای تاثیرگذاری بیشتر، راه مناسب ولی خطرناکیه. به نظر من متاسفانه در این نمایش حجم موسیقی به شدت زیاد بود و تقریبا نیمی از نمایش همراه موسیقی اجرا شد که خیلی زیاده.
در هر حال، خسته نباشید می گم به مجموعه علی الخصوص نویسنده و کارگردان متن. امیدوارم روز به روز بر قدرت
... دیدن ادامه ››
و جان قلم و هدایتشون افزوده بشه. همچنین دست مریزاد به همه بازیگران علی الخصوص بازیگران نقش اکرم و توران که بسیار تاثیرگذار بودن. برای همگیشون آرزوی سلامتی دارم????