در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال محسن سرابی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:51:10
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
ما به این خرده لحظه ها دلخوشیم...
فکر میکنم مناسبترین توصیف در رابطه با این کار این جمله است: فیل در اتاق کوچک!
مونا فرجاد اینقدر مسلط و غالب بود بر همه چیز، هیچ بخش دیگه ای در این نمایش عملن به چشم نیومد. بازیگر مقابل ایشون، با احترام، با هیچ متری در ابعاد بازی خانم فرجاد اجرا نکردن. حتا متن بازنویسی شده هم زیر سایه اجرا رفته بود. به هر ترتیب خسته نباشید عرض میکنم به همه عوامل. به شخصه لذت بردم از دیدن کار
بسیار لذت بردم از دیدن کار. درود و خسته نباشید به کارگردان و گروه بازیگرهای کار. تا اونجا که متوجه شدم این نمایش محصول یک دوره چندین ماهه از آموزش و تمرین پیوسته بوده و الحق که خوب هم از کار در اومده. مرتضا اسماعیل کاشی عزیز همیشه ورای فرم کارهاش دغدغه های مهم و شریفی داشته که توی این کار هم هویدا بود. قالب اجرای اثر رو که کنار بگذاریم، محتوای رک و شفافی هم داشت و به عمد قصد پیچیده نمایی و گنگ کردن به هیچ وجه در کار دیده نمیشد. اون شماره های زندانی هایی هم صدا زده میشد به سال انقلاب و 88 هم یه اشاراتی میکرد و این یکی از همون امضاهای ریزی هست که اسماعیل کاشی عزیز پای کارهاش میگذاره. به هر حال چون کار رورانس نداشت، وظیفه خودم دونستم که بیام و تشکر کنم از همه عوامل این اثر بسیار زیبا
ممنون از مهر شما
۲۹ مهر ۱۳۹۸
خریدار
سعید یعقوبی (saeidyaghoubi)
بینهایت ممنون از این که نظر دادین بی شک بهمون انرژی می دید. به امید دیدار مجدد.
۲۹ مهر ۱۳۹۸
خریدار
علی نجاریان (alinajarian)
ممنونیم
۰۶ آبان ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خسته نباشید به همه عوامل کار به ویژه آرش عباسی دوست داشتنی . متأسفانه خیلی از کار لذت نبردم. فکر میکنم اصلی ترین دلیل هم " رو " بودن بیش از حد متن کار بود. من البته متن اصلی نمایشنامه رو نخوندم. اما به نظر میرسه برای ایجاد حال و هوای این روزهای ایران دیگه بیش از حد کد گذاری شد ه بود. کد هم که چه عرض کنم خیلی رک و گل درشت.
جناب آقای دکتر توماس ادیسون برای دنیا تاریکی تجویز میکند!
در بعضی از کارها گاهی پیش میاد که یکی از عوامل سازنده ی اثر به طرز مشخصی سطحش بالاتر از سایر اجزا کار هستش و خیلی به چشم میزنه. حتمن مواردش رو شما خودتون بهتر از من به یاد میارید. مثلن یه بازیگری که خیلی خیلی بهتر از سایر گروه نقشش رو ایفا میکنه و باعث میشه کار به شکلی از یک دستی خارج بشه ( که من خودم هنوز نمیدونم این یک حسن به حساب میاد یا نه؟!) توی کار جدید خانم پرور هم به نظرم همین مسئله هویدا بود. دغدغه ی بسیار انسانی و ایده ی پاک و درخشانشون حقیقتن چشم نواز و دلنشین بود. فراتر از هز عنصر دیگه ای توی این نمایش شخصن خیلی زیاد احترام قائلم برای این تلاش و دغدغه ی قابل ستایششون. اگرچه به نظرم سایر بخش های تشکیل دهنده ی اثر هم شریف و شایسته ی احترام بودند اما خب در قامت ایده ی اصلی پشت اثر نبودند. یه خسته نباشید جانانه به همه ی عوامل نمایش میگم. به ویژه شخص خانم پرور. و فقط یه نکته هم اینکه به نظرم صحبت‌های آخر ایشون که به عنوان پایان بندی کار گفته شد، طولانی و غیر ضروری به نظر میرسید. کاش بعد از رفتن خانم نساجی مازندران دیگه اجرا هم تموم میشد. هر حرفی میخواستن بزنن دیگه زده شد تو کار دیگه. لازم به دوباره گفتنشون نبود واقعن.
بسیار اثر درخور توجه و یکدست و پخته ای بود. بازی ها واقعن شاهکار. آخر نمایش خجالت میکشیدم از خودم که در برابر اون همه انرژی که بازیگران به ما دادند من فقط میتونم تشویقشون کنم. محمد برهمنی اثبات کرد که نمایش درجه یک "زندگی در تئاتر" به هیچ وجه یک اتفاق نبوده.
فکر میکنم برای دوستانی که خیلی علاقه ای یه تئاتر به طور کلی ندارن، فقط دو بار دیدن این نمایش کافی باشه :)
ببین اعتقادات هم چیز خیلی خوبیه ها! ولی من میگم سینما بهتره :)
مخالفم البته این یه نظره
۰۴ اسفند ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود به همه عوامل این نمایش و آرزوی کسب موفقیتهای بیشتر براشون. راستش بر خلاف انتظارم این اندازه که این نمایش تحسین شده، نظر من رو جلب نکرد. به ویژه خود نمایشنامه. من فکر میکنم انتخاب یک آبژه بسیار پرمغز و پرکشش برای پرداختن بهش الزامن به یک متن قوی ختم نخواهد شد. مضامین قرون وسطایی و اصولن تاریخ اون دوره، دستمایه شمار زیادی از کارها بوده و همیشه جایگاه مهمی در ادبیات نمایشی داشته، اما در اصل باید بگم این کار به وضوح نتونسته بود از ظرفیتهای دراماتیک موجود در این بستر استفاده لازم رو ببره متأسفانه. در حوزه طراحی صحنه و موسیقی البته که کار بسیار خوبی به حساب میومد و حجم آکساسوار موجود روی سن و دکور کار همه گویای این مسئله بود که بسیار فکر شده و دقیق کار طراحی انجام شده. از اجرای خانم غفوریان هم باید تمجید کنم اگرچه سایر بازی ها فاصله ی مشخصی با بازی ایشون داشت و متوسط بودند. اما شاید در حوزه ی فنی صوت مشخصن کار ضعیف بود. وقتی قرار هست که از هدمیک استفاده بشه و صدا از اسپیکر پخش بشه خیلی بیشتر از این حرفها باید دقت به خرج داد. بارها صداهای اضافه ( حتا از پشت صحنه) در طول کار شنیده شد. صدای شخصیت ایوان تقریبن در حدود 30 درصد نمایش بلندی مشابهی با صدای شخصیت روبروش (ایوان) نداشت و به طور کلی کیفیت پخش صدا هم راضی کننده نبود. در مجموع امیدوارم گروه جوان این کار در مسیر پیشرفت و موفقیت بیشتر قرار داشته باشند همیشه.
پی نوشت:
دوستان تیوالی مدتهاست دیگه نقدهای تند وتیز دیده نمیشه توی صفحه اجراها؟ حالا یا به خاطر این سیستم برجسته/همه هستش که شاید فقط بخشی از ریویوها رو میشه دید و یا اینکه واقعن اون بر و بچه های قدیمی دیگه خیلی فعالیت نمیکنند. چون برام عجیبه، چه اجراهای درجه یکی سالهای قبل میدیدم که اینجا اتفاقن علاوه بر اینکه تحسین هم میشدند اما خیلی باریک بینانه مورد نقد و تحلیل قرار میگرفتند. ( اتفاقی که قطعن برای خود عوامل نمایش هم باید خیلی حسن به حساب ... دیدن ادامه ›› بیاد) اما این روزها انگار این بخش کامنتها تبدیل شده به تعریف و تمجید محض!! تیوال مرجع بسیار خوبی بوده همیشه برای انتخاب یک کار، امیدوارم همون فضای همیشگی براش باقی بمونه.
یه سوال مهم. من همیشه وقتی هنگام دیدن یه نمایش که در یک یا چند بخش دیوار چهارم اصطلاحن شکسته میشد و بازیگر با مخاطب ارتباط میگرفت تصورم این بود که قاعده ی درست این هست که منِ تماشاگر واکنشی نشون ندم. مثلن اگر بازیگر میپرسه ساعت چنده؟ من نباید جوابش رو بدم......اما این کار کاملن من رو گیج کرده بودم. سوالم اینه وقتی یک کار تا این حد اینتر اکتیو هستش و مدام در معرض سوال یا درخواست یا حتا در این نمایش در برابر دستور بازیگرهای کار قرار میگیریم چه کار باید بکنیم که لطمه ای به اثر در حال اجرا وارد نیاد؟ یعنی الان ما بخشی ار خود فرآیند اجرای نمایش بودیم و واقعن باید با بازیگرها ارتباط میگرفتیم؟! ممنون میشم دوستان با تجربه راهنماییم کنند.
سلام به شما.حتما دوستان نظرات شون رو خواهند داد اما این توضیح لازمه که بگیم کارگردان دقیقا به دنبال واکنش و مشارکت مخاطب در این کار هست.لطفا یادداشت آقای فلوریدیا در همین صفحه را مطالعه فرمائید.با سپاس
۱۰ اسفند ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
(ابتدای نمایش با اشاره به قوام)..... ایشون همون اندازه که دعا شده هستن، نفرین شده هم هستن!...... نماینده ی خوبی از فضای نمایش و البته چکیده ی تاریخ معاصر ما!
توصیه میکنم اگر نمایش رو نمیبینید حداقل خواندن یادداشت کارگردان رو پشت بروشور نمایش از دست ندید )
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ریشه آدم رو بیچاره میکنه....
گروه روژدا باز سرحالمون کردند. دستمریزاد. نمایش با سورپرایز شروع میشه، با تعلیق ادامه پیدا میکنه، یک اوج احساسی داره و در زمان درست به پایان میرسه. بازی های خوب از هر سه بازیگر کار در کنار متن بسیار خوب سجادیان باعث شد که یک ساعت با خیال راحت در دنیای نمایش غرق بشم و آخرش با گیجی دلچسب باقی مونده از ریتم تند ده دقیقه پایانی برگردم به ارغنون و سر جام رو صندلی بشینم. به اعتقاد من از منظر کارگردانی این کار یک گام محکم رو به جلو برای بهادر آذری به حساب میاد. ایده های درست حرکتی، توجه به جزئیات و طراحی مسیرهای جابه جایی بازیگرها( جهت عمق بخشیدن بیشتر به صحنه) نشون میده که بهادر آذری در مسیر خوب و درستی قرار گرفته و واقعن پیشرفت قابل توجهی داشته. اما نکته ای که احساس میکنم در خصوص متن نمایش باید گفته بشه این هست که ما به وضوح شاهد یک نمایشنامه ی دغدغه مند هستیم. این برای من بسیار ارزشمنده. به هیچ وجه وارد داستان این دعوای بی پایان برتری فرم بر محتوا و یا برعکس نمیخوام بشم، از منظر یه مخاطب غیرحرفه ای، برای من مهم هست که نویسنده آیا تمام توانش رو صرف ساختن دنیایی کرده که مخاطبِ حیرت زده در اون احساس حقارت کنه و یا اینکه در کنار نمایش توان پردازش فضاها ، با احترام به مخاطب، خوراک فکری هم براش فراهم کرده. البته این مسئله طبیعتن در درجه ی اول به خود نویسنده برمیگره که اساسن تا چه حدی دغدغه ی اجتماعی - سیاسی در ارتباط با جامعه ی خودش داره. از دو کار قبلی محمد رضا سجادیان مشخص بود که نویسنده حساسیت های مشخص و مهمی نسبت به پیرامون خودش داره و خصوصن در کار قبلی ( البته متأسفانه کمی سطحی) این مسئله کاملن هویدا بود. اما این بار در مونولیزر سجادیان با هترمندی بیشتری ایده ها و نقدهای خودش رو مطرح کرده که در کنار شخصیت پردازی های خوب کار مجموعن اثر بسیار قابل توجهی رو ترتیب داده. البته قطعن کار بی نقص نیست . به نظر میرسه که تا تبدیل شدن متن و البته خود نمایش به یک اثر " گروتسک " همچنان فاصله ی قابل توجهی وجود ... دیدن ادامه ›› دارده.
دیگر اینکه این نمایش از نمادها هم به خوبی بهره گرفته. به عنوان نمونه ایده ی ماسک ها که حدس میزنم رفرنس به داستان مشهور " میرا " ( کریستوفر فرانک ) هستند و قرار هست که فضایی 1984 مانند رو در ذهن تداعی کنند.
در مجموع خسته نباشید صمیمانه خدمت همه ی عوامل گروه عرض میکنم و خوشحالم که شاهد تماشای تلاش و هنرنمایی ارزشمند شما خوبان در ارغنون بودم. چه شروع و چه اون مونولوگ که یک جا باید کلش رو تو بخش دیالوگهای ماندگار تیوال نوشت و چه پایان غریب نمایش همه تا مدتها در ذهن خواهد ماند.
ممنون از اشتراک نظر خوبتون ...به نظر من هم دغدغه مند بودن نمایش و خنثی نبودنش قابل تحسین است
۱۲ آبان ۱۳۹۵
درود جناب سرابی گرانقدر .. اختیار دارید .ممنونم. چقدر خوب که نقطه نظراتتان را در مورد این نمایش به اشتراک گذاشتید ..استفاده کردم و باهاتون در مورد دغدغه مند بودن و تعهد هنرمند تاتر موافقم....خوبی فضای تیوال آموختن از یکدیگر است... امید که بیشتر و بیشتر از شما بخوانم و فرصت گپ با شما بزرگوار فراهم گردد.
۱۲ آبان ۱۳۹۵
سپاسگزاریم
۲۸ آبان ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اگر با این دید به نمایش نگاه کنید که دراصل این اثر برای سال 85 بوده است ( یک سال پس از شروع دولت احمدی نژاد) با فضای اثر ارتباط بهتری پیدا میکنید و مفهوم بعضی جمله ها رو خیلی راحتتر متوجه میشید :)
غزل - خب فواره همیشه همینطوریه؛ یه بار میره بالا یه بار میره پایین. اما فواره ای که که پایین اومدنش فقط به چشم بیاد همون بهتر که خاموش باشه....
به نظرم این جمله غزل میتونه نماینده ی بسیار خوبی برای کل اثر باشه. روایت انسان‌هایی که قرار نبوده فقط تو زندگی فرود رو تجربه کنند. انسان هایی که نه حالا تایتانیک ؛‌به یک قایق هم قانعند؛‌اما قرار نیست گویا دنیا به کامشون باقی بمونه.
نسبت به نارنجیغ به ویژه کارگردانی کار به نظرم یک گام بلند رو به جلو برای گروه دوست داشتنی روژدا به حساب میاد. در محموع خیلی لذت بردم از تماشای این اجرا. فکر میکنم خیلی ها مثل من با دیدن هر نمایشی انتظار ندارند که مسیر زندگیشون عوض بشه! همینکه احساس کنند مخاطب نمایشی هستند که صادقانه محصول چند ماه تلاش و ایده پردازی عواملش رو به تماشاگر تقدیم میکنه و براش احترام قائله راضی باشند. دوستان پیشنهاد میکنم دیدن این نمایش رو از دست ندید؛‌ البته با این توضیح که قرار نیست بهترین اجرای عمرتون رو ببینید اما میتونید مطمئن باشید که بچه های گروه انصافن کم فروشی نکردند و انرژی خیلی خوبی میتونید ازشون بگیرید :)

پی نوشت: این روحانی نسبتن جوانی که کنار دست ما نشسته بود( و من زیر چشمی دید میزدمش:دی) چرا بیشتر دقایق نگاهش به زمین بود؟!‌ نکنه من تا حالا اشتباه میکردم که زل میزدم به بازیگرا؟!!
بسیار سپاسگزاریم که همیشه همراه روژدا بودید آقای سرابی

پیروز باشید
۰۸ دی ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گردن کشی به چه کار گندم میاد؟! وقتی زیر سنگ آسیاب باشه
درود. واقعن تا 9 دی بیشتر اجرا نمیره؟!
گروه همیاری (support)
طبق اعلام گروه محترم نمایشی, این نمایش تا ۹ دی روی صحنه است و تمدید نخواهد شد.
۰۲ دی ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود به همه خصوصن تیم همیاری و آقای امیر هدا سلطان زاده. امروز ایمیلی از طرف تیوال به دست من رسید که اولش خوشحالم کرد بعد متعجب :) آخه فکر کردم بعد از هرگز بالاخره من هم یه چیزی برنده شدم :)) یک رسید خرید برای من فرستاده شده که نشان میداد من دو تا بلیت خوش گل و خوش جا برای نوبت دوم اجرای فردا شب هتلی ها خریدم :| خب از اونجایی که این کار رو نکرده بودم با دیدن ایمیل خیلی جا خوردم و فکر کردم دوستام زحمت کشیدن با اکانت من خرید کردن که بعد که اسم خریدار اصلی رو خوندم فهمیدم ماجرا از چه قرار بوده. آقای سلطان زاده نگران نباشیدٰ‌با پرداخت اندکی مژدگانی رسید خریدتون رو میتونم براتون فوروارد کنم :) به هر حال خوشحال باشید و از اجرا تهایت لذت رو ببرید.
پ.ن: دارم فکر میکنم یعنی میشه یه بار و فقط هم همون یک بار لاتاری اشتباه بشه و اسم ما در بیاد؟!:دی
درود؛ میخواستم بپرسم مدت زمان نمایش چند دقیقه هستش؟
سلام، نمایش تمدید میشه؟!
با سلام؛‌ یک سوال داشتم از مسئولین محترم سالن دوست داشتنی باران. امشب موقع تماشای نمایش خانه آقای کرمی حس میکردم اون بخاری واقعن روشنه!!:) خیلی از تماشاگرها هم داشتن با بروشور کار خودشون رو باد میزدن. بازیگرها هم که دیگه زیر نور پرژکتور بنده های خدا اوضاعشون معلوم بود. برای ماه های گرم تر سال واقعن سیستم خنک کننده قرار نیست تقویت بشه؟
از ماه پیش این گرما کلافه کننده بود ! تابستون هم تاتر میبینیم هم یه وعده سونای خشک استفاده میکنیم ! بده مگه!!!
۱۰ خرداد ۱۳۹۴
خودشون اعتقاد دارن چهار تا اسپیلیت دارن که!
۱۰ خرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همون اندازه که صحبت‌های تعمیر کار کولر خیلی بی ربط و نامأنوس به نظر میرسه تو صحنه‌ی پایانی که همه تو شوک شنیدن خبر هستنٰ‌؛ همون اندازه هم شبنم و کلاس رفتاریش و شخصیت و وجناتش بی ربط به نظر میرسه به خانواده ی آقای کرمیٰ‌؛ درست همون اندازه که اسم کیکاووس بی ربطه به مجتبا! همون اندازه نامأنوس که بخاری برای خرداد!! همون اندازه بی ارتباط به رفتارهای آقای کرمی تو گفتار و کردارشٰٰ، بی ربط تر از همه مادر خونه! یه لحظه دلسور و همون موقع بی اعتنا و بی خیال! همون اندازه سنگدل که از مردن بچه ی یکماهه اش حرف میزنه ولی حواسش به عکس روی دیوار شوهرش هم حتا هست! آره واقعن زندگی ایرانی همین اندازه موزائیک وار و بیربط هستن قطعاتش. قطعاتی که در مجموع یه بافت کلی رو شکل میده که ما ایرانی ها بهش میگیم چهل تیکه! هر کدوم یه رنگه و شاید بی ربط با هم اما حاصل کار هر چه هست مورد پذیرش و استفاده ی همه قرار میگیره. نمایش خانه آقای کرمی یه همچین حسی رو برام امشب تداعی کرد. خشته نباشید عرض میکنم خدمت تمام عوامل این نمایش. به امید بهروزی و موفقیت های بیشتر