(اینو یادت باشه صادقی، تو کار ما مرگ و میر زیاده...اما خیلی هم زود فراموش می شه. )
امروز به شکلی کاملا تصادفی و با لطف یکی دوتا از نازنین دوستانم
... دیدن ادامه ››
به تماشای این اثر نشستم. اثری بدون بازیگر چهره با موضوعی مردانه که همه برای خرید بلیطش سر و دست می شکوندن و به طرز عجیبی من خیلی دیر راجع بهش شنیدم. موضوع مربوط به دوران سربازی و معمای قتلی است که در نهایت ما رو به عقده های جنسی افراد می رسونه و بعد کلی خنده جوری بهت چک می زنه که یکی از اون بخوری یکی از روزگاری که توش زیست می کنی. نمایشی با طنز پررنگ و تراژدی پر رنگ تر. بی نهایت خندیدم و بی نهایت بغض کردم و اشک ریختم. برای تابان بیچاره که رد خونش هنوز تو لانچر ۵ هست...برای طالبی بیچاره که هنوز خوابش میاد...برای حداد که معلوم نشد تو شرایطی ریغ رحمت رو سر کشید...برای بویر احمدی که گند و کثافتش دو تا پادگان رو گرفته بود... حتی برای شایگان بیچاره که آخرم پرونده ی مختومش دوباره باز شد. اما بیشتر از همه برای اون ۷ نفری اشک ریختم که حتی ندیدیمشون ولی ما به ازای زیادی در اطراف ما دارن و همراه با عبدی....
همیشه با جمله سربازی ازت مرد می سازه مخالف بودم. سرباز یه غرور له و پایمال داره تو هر درجه ای که باشه. این نمایشم کاملا این موضوع رو نشون می داد. نمی دونم کی بساطش برچیده می شه ولی امیدوارم زودتر پسران سرزمینم از شرش خلاص شن.
بازی های درخشان از بازیگرانی که نمی شناختمشان. متن درخشان از نویسنده ای که نمی شناختمش و کارگردانی درخشان از کارگردانی که نمی شناختمش. همه و همه در کنار هم نتیجه ای یک کلمه ای داشت. شاهکار....
دم همگی گرم. خسته نباشید. کولاک کردین. واری کردید که ۲.۵ ساعت از زمان رو نفهمم. ان شا الله تا آبان ماه منتظر اجرای مجددتان هستیم.