قصد دفاع از آقای فراستی یا امثالهم رو ندارم اما بیشتر سینه فیلیای وطنی؛ درگیر حواشی سینما و بحثهای محتوایی هستن. البته در اهمیت محتوا بحثی نیست و قصد ارزشگذاری میان این پارامتر و فرم که دعوایی ابدی ازلی هست رو هم ندارم. اما فربهتر شدن نگاه محتوایی و برتری دادن اون نسبت به فرم، سندرم نامطلوب دهههای اخیر جماعت علاقهمند به سینما در کشوره. این ارجحیت نامیمون باعث کوچیک شدن انبانِ دانش در این هنر شده؛ دغدغه فرم داشتن و نگاه به سینما به مثابه هنر، کیمیای گم شده در سپهر هنر و خاصه سینمای ایران است. نقیصهای که در فقر تئوریک هنر و مبانی استتیکی اون بیشتر معطوف به محتوا و البته حاشیههای نه چندان مهم پیرامون سینماست.
چرا به جای اکتفا کردن به راندووهای الکیخوش سینمایی با رفقا، هزینه کردن برای رفتن به کلاس فیلمسازی اسم و رسمدار، خوندن مجلههای کمخاصیت سینمایی حاضر نیستن کمی کتاب سینمایی بخونن تادانش تئوریکشون فقط کمی افزایش پیدا کنه؟ بفهمن وقتی میگن فلان فیلم کارگردانیش خوب بود، فیلمبرداریش خوب بود؛ تدوینش خوب بود، صداش خوب بود دقیقاً بسامان بودن کدوم پارامترها رو دارن اشاره میکن؟
آخه تا کی بعده دیدن یه فیلم بگیم داستانش خوب بود، بازیگراش ترکوندن یا افاضاتی اینچنین؟ چرا به جای یاد گرفتن فقط بلدیم خودمون پرت کنیم تو
... دیدن ادامه ››
دامن حاشیههای الکی؟ فلان منتقد اینو گفت، بهمان نویسنده اونو گفت! تو چی میگی؟ حرف تو چیه؟ دیدگاه تو چیه؟ چرا همیشه دوست داری در یک سطح متوسط باقی بمونی؟
اگه مخاطب عادی سینماییم که هیچ. حرفایی که زدم رو بسپاریم به باد هوا اما اگه اسم سینهفیلیا رو خودمون میذاریم نباید افق سینماییمون تنها در منظومه اصغر فرهادی و سینمای آمریکا و ... باقی بمونه. نظریههای سینمایی ربطی به ردیف کردن اسم بازیگران و کارگردانها و اینجور چیزها نیست که اگر اینطور باشه لااقل برای سینمای ایران؛ جمال امید کتاب چند جلدی سینمای ایران رو با تمام اطلاعات جامعش منتشر کرده. طوطی سینمایی درونمون رو آزاد کنیم و کرکره مطالعات و دانش هنریمون رو بالا بکشیم.