در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | پرند محمدی درباره نمایش تیولا: ـــ تیولا ، جهنمی جنگ زده و نامیرا ـــ به محض ورود به سالن، با مشاه
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:49:15
پرند محمدی (parand_m59)
درباره نمایش تیولا i
ـــ تیولا ، جهنمی جنگ زده و نامیرا ـــ

به محض ورود به سالن، با مشاهده طراحی صحنه ای سرد و آهنی (طراحی آیرونی) و لوله هایی شبیه به تاسیسات موتورخانه های کشتی(شبیه آنچه در فیلمها میبینیم) خود را آماده تماشای نمایشی ابزورد با بستری تلخ و زبانی گزنده میکنیم.
پس از خاموشی چراغ و حضور بازیگران با گریمهایی اکسپرسیون و اگزجره که بن مایه ای سرد و بیروح دارد، حدسمان تبدیل به یقین میشود که با یک گروتسگ مواجهیم.
تیولا؛ همان عروس دریایی نامیرایی که به مرگ طبیعی نمی میرد ، در واقع سمبلی است از یک دور تسلسل و باطل و یک چرخه بیهودگی و تکرار که در جهانی جهنمی به آن دچاریم. تکراری که حتی در کلام با ادای برخی دیالوگها، به آن تاکید میشود. اوج تاکید بر این تکرار زمانی است که مخاطب شاهد تکرار زایش ""بچه تیولا"" در سده های مختلف است. بچه تیولایی که پس از چند صدسال , حال خودش والد یک بچه تیولای دیگر است. اما تیولایی متفاوت از تیولاهای متعارف همیشگی...
زمان در این نمایش مجهول و گم است و مخاطب نمیداند این بُعد زمانی کِی و چه وقت است، اما میتواند این لازمانی را به سبب رخدادهایش به راحتی در ... دیدن ادامه ›› زمان حاضر خود بنشاند.
مکان نیز در این نمایش، به ظاهر ناکجا آباد است؛ اما ناکجاآبادی که نشانه های همسان سازی به جغرافیاهای خاصی را به زیبایی با طراحی صحنه آیرونی اش به جا گذاشته است.
تاسیسات موتورخانه ای کشتی که یادآور ناوهای جنگی در هر جغرافیا و هرگوشه ای از دنیاست که برای قشون کشی جنگی همواره آتشش به راه بوده و هنوز نیز هست...
کوره های آدمسوزی که اولین تصویر و تعبیری را که به ذهن متبادر میکند، نسل کشی یهودی ها و فاجعه هلوکاست است و این تداعی در پایان نمایش که مادر و جنین اش در کوره محبوس شده اند به اوج خود میرسد. (این صحنه برایم تداعی گر فیلم ""پسری با پیژامه راه راه"" بود که هنوز بعد از گذشت سالها از تماشایش، از یادآوری متاثر میشوم.)
اما آنچه در این بین برایم جذابیت خاصی داشت، موسیقی نمایش بود.
انتخاب نوای ""پن فلوت"" برای این فضای سرد و ابزورد که از طرفی حسی حزن آلود و غم انگیز را القا میکند و از طرفی با فراز و فرودهایش یک حس خوشایند از بارقه امید را بر دل مینشاند؛ انتخابی بجا و زیباست.
شاید القای این پارادوکس حسی توسط این نوای موسیقی، پیام تازه ای داشته باشد؛ اینکه میتوان در قلب جهنم، جایی که تیولا هربار زاده میشود و نمی میرد، مانند پیرمرد نمایش ؛هنوز امیدوار بود و برای لذت بردن تلاش کرد...
پ.ن: جنگ همیشه این نیست که دو کشور به روی هم توپ و تانک و گلوله ببندند، گاهی جنگ میتواند در حد یک کشمکش لفظی و کلامی بین دو تا آدم باشد که اثر همان لفظ و کلامشان بر قلب یکدیگر، به مراتب مخرب تر از هزاران موشک هسته ای باشد. مراقب باشیم، جنگ همیشه در کمین است...
ـــ پـرنـد مـحـمـدی ـــ
ظاهرا نمایش درخور توجهی است خانم محمدی عزیز. یاداشت تان ترغیب مان کرد به تماشا. واقعا جنگ همیشه در کمین است و به ما می نگرد!
ممنون و موفق باشید.
۲۴ مرداد ۱۳۹۷
بهراد گرانقدر, سپاس از همراهی و حسن توجهتون.
اطمینان دارم از فیلم خوشتون میاد.
۲۷ مرداد ۱۳۹۷
سپاس از شما که با حجم مشغولیت های زندگی مینویسید.حتما این فیلم مورد علاقه من هست امیدوارم موفق و شاداب باشید
۲۷ مرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید