در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | ثمین مهاجرانی درباره نمایش نقاشی اشر: یادداشتی در مورد «نقاشی اشر» روزنامه‌ی هفت صبح، سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۷
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:33:59
یادداشتی در مورد «نقاشی اشر»
روزنامه‌ی هفت صبح، سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۷
نوشته‌ی احمد حجارزاده:

درباره نمایش «نقاشی اِشِر»
دیوید لینچ، مارتین مک‌دونا و دیگران
احمدرضا حجارزاده
نقاشی اشر
نویسنده: محمدحسین معارف
کارگردان: فریبرز کریمی
بازیگران: مونا احمدی/ آوا درویشی/ آوا شریفی/ مهسا طهماسبی/ نوید فیاض/ جاوید ... دیدن ادامه ›› قائم‌مقامی/ فرزاد نام‌آور
مکان و زمان اجرا: تئاترشهر، سالن قشقایی/ ساعت19:15
چرا باید این نمایش را دید؟/ فریبرز کریمی را بی‌تعارف می‌توان یکی از پدیده‌های قابل توجه تئاتر امروز دانست. او گرچه جوان است و تازه‌نفس اما با معدود اجراهایی که از سال 94 تا کنون روی صحنه برده، خبر از ورود یک استعداد و نخبه را به جامعه تئاتر کشور داد. نمایش‌های درخشان «لانه خرگوش» و «در باب تفریحات سالم و غیرسالم» به کارگردانی کریمی هنوز در یاد و خاطر علاقه‌مندان به هنرهای نمایشی باقی مانده است، و حالا این شب‌ها او با نمایش تازه‌اش باز هم دوست‌داران تئاتر را غافلگیر کرده است. با این تفاوت که کریمی در اجرای «نقاشی اشر» سراغ یک داستان کاملاً سرگرم‌کننده، عامه‌پسند و فانتزی رفته و شاید این امتیازهای ویژه، به نوعی تنها نقطه ضعف نمایش او هم باشند، زیرا موجب شده‌اند نمایش عملاً خالی از پیام و تفکری برای مخاطب باشد و تنها رسالت آن در تفریح و سرگرم‌سازی تماشاگر اجرا خلاصه می‌شود. با این همه، نمایشی که روی صحنه می‌بینیم، لذتی ماندگار به مخاطب تزریق می‌کند که در اغلب آثار این کارگردان جوان موجود است. «نقاشی اشر» پیش از هر چیز، قصه مهیج و بانمکی دارد: آرام، پسرِ نقاشی که همه‌جا را سیاه و سفید می‌بیند، احتمال می‌دهد با خوردن رنگ اکریلیک مشکل بینایی‌اش حل بشود! ولی چون چندان از نتیجه کار مطمئن نیست، از برادرش «سپاس» می‌خواهد به جای او خوردن اکریلیک را امتحان بکند و اگر زنده ماند، یک تابلو نقاشی از اِشِر ـ نقاش مشهور هلندی ـ را صاحب بشود! بستر رویدادهای نمایش و حتا دیالوگ‌ها، در ظاهر همه منطقی و رئالیستی به نظر می‌رسند اما ساختار مدرن و آمیخته با بلاهت شخصیت‌ها، جهانی کارتونی و تخیلی پدید آورده که هر اتفاقی را روی مرز «ممکن هست» یا «ممکن نیست» پیش می‌برد و این‌گونه است که صحنه پایانی و ورود خریدارِ اجساد، هرچند رویای توهم‌آلود «نِل‌جون»، شاید در اثر دیررسیدن داروهای او، به نظر می‌رسد اما بلافاصله با ذکر مکرر عبارتِ «دَوا، دَوا»ی پیرزن بی‌رحم و جنایتکار، در نظر مخاطب باورپذیر و موجه جلوه می‌کند. همین مساله را می‌توان در مورد رفتار و گفتار دیگر شخصیت‌ها نیز مورد بررسی قرار داد. موقعیتی که این آدم‌ها به خاطر ترس از گم‌شدن تابلو نقاشی یک برادر ناتنی در آن گرفتارند و واکنش‌های‌شان در عین حال که عجیبند، ولی تماشاگر کاملاً با آنها به عنوان یک رویداد امکان‌پذیر کنار می‌آید. در حقیقت، همه ماجراهای غیرواقعی نمایش، ناخواسته ـ یا شاید به عمد نویسنده ـ در فضایی حقیقی رقم می‌خورند. بنابراین هنر کارگردانی فریبرز کریمی همین‌جا هویدا می‌شود که در جهانی سرشار از فانتزی و وهم و خیال و سوررئال، نمایش‌گر روابطی ملموس و حقیقی در دنیای آدم‌های نه چندان عاقل نمایش می‌شود. این همان قاعده آشنای موجود در آثار کارگردانان و نویسندگانی همچون «مارتین مک‌دونا» و «دیوید لینچ» است،که آدم‌های عجیب و غریب را چنان به خورد بیننده می‌دهند، انگار اگر قدم به کوچه و خیابان بگذاریم، نمونه‌های عینی‌شان را اطراف‌مان می‌بینیم؛ دنیایی که در آن هر کسی و هر چیزی عادی است. با وجودی که پارادوکس‌های بامزه‌ای هم مثل اختلاف نام «آرام» با روحیه خشن او و تمایلش به آدم‌خواری در کار دیده می‌شوند. از این‌رو شاید کریمی و نویسنده اثرش ـ محمدحسین معارف ـ تا حد زیادی در نگارش و اجرای «نقاشی اِشر» متاثر از چنین کارگردان‌های نابغه‌ای بوده‌اند.کما این‌که کریمی تابستان امسال میکروتئاتری با عنوان «دینید اینچ» نیز روی صحنه بُرد. غیر از متن و کارگردانی، نباید از جزییات مهمی مانند بازی‌های خوب بازیگران و طراحی صحنه و لباس و حتا موسیقی فوق‌العاده و متناسب کسرا پاشایی غافل ماند. همه این عوامل در کنار هم، نمایشی دیدنی و به یادماندنی پدید آورده‌اند با نام «نقاشی اِشِر» که دیدن آن خالی
از لطف نیست.