در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | افروز جعفرى نور درباره نمایش از اونور کارائیب کشوندیش اینجا چیکار!؟: همان دقایق اول نمایش از انتخاب نسنجیده خودم متأسف شدم و آخرش هم چیزى ب
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:48:14
همان دقایق اول نمایش از انتخاب نسنجیده خودم متأسف شدم و آخرش هم چیزى به دستم نداد که راضى بشوم، منظورم یک سوال مهم یا یه فکر تازه است. حتى با وجود کمدى بودن، از بعد سرگرم کنندگى هم آنقدر دیر تماشاگر را جذب مى کند که اعصاب خرد شده از زنگهاى مکرر گوشى موبایل و کل کل کردن هاى نیما و مازیار و آدمهاى گیجى که مدام زنگ در را اشتباه مى زنند بیشتر از آن است که یکى دو تا خنده کوتاه بتواند جبرانشان کند. مخصوصاً به کار بردن کلمات زشت روزمره که دو دوست نثار هم مى کنند و شوخى با دستشویى رفتن بدترین قسمت ماجراست. اصلاً نمى دانم از کى و توسط چه کسى دستشویى رفتن شد مایه خنده در نمایش؟ واقعاً چرا باید یک کار طبیعى دستمایه مکرر کمدى بشود؟
آخر نمایش هم که بعد از کلى بهنوش بهنوش کردن دو مرد نمایش، یک پیام تلفنى گریان نشان داد کل یک ساعت را سر کار بوده ایم. و بهنوش هم آنقدرها که مازیار و نیما مى گفتند خطرناک به نظر نمى رسد. اصلاً نسبت ها در طول نمایش درست باز نشد و تا اواخر کار من فکر مى کردم مازیار شوهر بهنوش است و نیما هم … ؟
بازى ها خوب بود هر چند که به نظرم بیشتر نقش خودشان را بازى مى کردند. همسایه ها با اینکه دیر وارد شدند اما بهتر بودند.
پگاه تنها کسى بود که بازى اش با وجود بى فایدگى کاراکترش در روند داستان به دل مى نشست و آن فضاى اعصاب خرد کن را تلطیف کرد.
کارتن هاى بسته شده را یا باید سنگین مى کردند یا بازیگر در بلند کردنشان توهم سنگینى را ایجاد مى کرد.
طراحى صحنه براى مکالمات دم در و اتاق که فقط صدا را مى شنیدیم کارایى خوبى داشت.