در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | میر امید حسینی درباره نمایش محبوبه ها: یک ضرب المثل فراموش شده ای داریم که میگوید: خودم کردم که لعنت بر خودم
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:34:01
یک ضرب المثل فراموش شده ای داریم که میگوید: خودم کردم که لعنت بر خودم باد!
یکی از هدایای دنیای مدرن به انسان این بود که همیشه هر بلایی سرتان آمد دیگران مقصر هستند و تو پاک و مطهری! در حالی که هیچوقت چنین نیست و انسان تا اشتباهی نکند هیچکس نمیتواند بلایی برسرش بیاورد. شاید استخوان-بندی نمایش محبوبه ها دقیقا همین ضرب المثل باشد.
اگر نگوییم برای اولین بار قطعا میتوان گفت که از معدود تئاترهای زنانه که مقصر را مرد جلوه نمیدهد، نمایش محبوبه هاست (دقیقا ضد فیلم های خانم تهمینه میلانی که همیشه زنها مقدسند و مردها خبیث و گناهکار!؟)

ماجرا با یک اتفاق عادی و روزمره آغاز میشود و آهسته و پیوسته جلو میرود؛ با هر قدمی که ماجرا به پیش میرود شخصیت ها سه قدم به عقب برمیگردند! یکی از منحصر به فردترین نوع روایت در تئاتر همینگونه روایت است. اینگونه روایت کردن در فیلم های سینمایی بسیار دیده شده (مثال آن فیلم مشهور پدرخوانده) و ساده است اما در تئاتر نه. طبیعتا تماشاگر (تماشاگری که خود را باهوش میپندارد!) حدس خواهد زد که ما در انتهای نمایش متوجه میشویم که از آغاز راکت بوده ایم و حرکتی در کار نبوده است (درست مانند فیلم ها) اما نویسنده و کارگردان سوپرایز دیگری برایمان تدارک دیده اند؛ خط پیشبرنده ی داستان و خط عقبگرد زندگی شخصیت ها در یک نقطه بهم پیوند میخورد! و تماشاگر تازه متوجه میشود که رخدادهای درون این خطوط اصلا اهمیتی ندارد (درست مانند کلام شخصیت اول ماجرا که اشاره میکند ... دیدن ادامه ›› شوهرش در مشت اوست و شیطنت های شوهرش اهمیتی ندارد!) بلکه آنچه مهم است خود خطوطی هستند که زندگی ما در امتداد آنها رقم میخورد و باعث ایجاد یا عدم ایجاد رخدادهای مهم یا کم اهمیت میشوند. و اینجاست که سراپا می ایستد و به شکرانه ی تماشای چنین نمایشی برای سازندگانش دست میزند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــپی نوشت:
علاقه داشتم تا با توجه به تجربه تئاتری ام و همچنین نقدنویسی در مطبوعات دهه 70 و اوایل 80 خورشیدی در اینجا یک نقد مفصل و جامعی برای این نمایش فرخنده بنویسم که حسابی مرا سرشوق آورد. اما احساس کردم سایت تیوال جای اینگونه نقدها نیست و جایی ست برای خرید بلیط تئاتر و بعضا ابراز احساساتی کوتاه در مورد نمایش به تمجید یا تهدید سازندگان نمایش.

و در انتها صمیمانه از عوامل سازنده ی نمایش «محبوبه ها» بخصوص نویسنده سرکار خانم نوشین تبریزی و کارگردان استاد ژاله صامتی تشکر کنم.

دستمریزاد و خسته نباشید.
خرسندم به خواندن نقد و نظراتتان جناب حسینی . امید که باز هم بنویسید. تیوال قطعا جای نقد ونظر هست . امیدوارم مانند سالهای اول فعالیت تیوال دوستان قدیمی هم نقد بنویسند . شاید همین کم توجهیست تمجید و تهدید کوتاه که فرمودید بیشتر به چشم میاد
۲۴ آذر ۱۳۹۷
آقای رضا تهوری نازنین
ممنونم از لطف و محبت بی دریغ شما نسبت به نوشته ای که کوتاه و مختصر تلاش کردم تا بتوانم حداقل جامع که نه ولی تا آنجایی که ممکن است پوشش دهنده ی انعکاس زحمات عوامل نمایش محبوبه ها باشم.

اگر به صفحه تیوال بنده مراجعه کرده باشید قطعا متوجه میشوید که در سالهای اخیر بسیار کم تئاتر دیدم؛ هم به دلیل گرفتاری هاست و هم عدم نمایش های مطلوب! ؛ اصولا علاقه ی چندانی ندارم که هر چه بر صحنه میرود ببینم!
باید خسرو شکیبایی باشیم تا طعم شیرین بوسه بر صحنه تئاتر را ... دیدن ادامه ›› درک کنیم؛ مزه ی خاکش از عسل شیرین تر است.

به هر حال چشم. اگر تئاتری دیدم حتما مینویسم. فعلا که دنبال فرصتی هستم تا دو نمایش یکی از همکار قدیمی حمیدرضا آذرنگ عزیز و دیگری از دوست قدیمی امید سهرابی عزیز را ببینم. اگر فرصت دیدن حاصل شد حتما مینویسم.

سپاس
۲۵ آذر ۱۳۹۷
آقای محسن انصاری عزیز
بعد از سلام همین آغاز کلام بگویمت که شرمنده ی محبتت شدم والسلام
اما بعد...
اگر تصور شما براین شد که من در نوشته ام ماجرا را افشا کردم عذرخواهی میکنم. اما حقیقت این است که نوشته ی من هیچ چیزی از ماجرا را لو نداده و اگر عوامل تئاتر «محبوبه ها» مطلب مرا خوانده باشند شاید تصور کرده باشند که این مطلب در مورد یک نمایش دیگر بوده و اشتباها اینجا منتشر شده! خخخ
ولی اگر کلام شیرین شما درست باشد باید بگویم که عمدی در میان بوده و عمدی در میان نبوده!!! عمد آن بود که نمایش به اتمام رسیده و بلیط ... دیدن ادامه ›› سه اجرای تمدید شده هم تمام شده بود! پس افشای ماجرای یک تئاتر تمام شده دیگر اهمیتی ندارد.
اما غیرعمد بودنش آنجاست که من برخلاف اکثریت مردم اگر اسم جذاب یک نمایش یا فیلم را بشنوم یا بخوانم اصلا برایم اهمیتی ندارد و قطعا به دیدنش نخواهم رفت اما اگر عزیزی ماجرای یک فیلم یا تئاتر را از ابتدا تا انتها برایم تعریف کند مشتاق دیدنش میشوم که ببینمش. و گاهی به شکل غیرعمد گمان میبرم که همه مثل من هستند ولی واقعیت آن است که همه برخلاف من هستند! :D
اما باز هم عذرخواهی میکنم و همانطور که خدمت آقای تهوری عزیز هم عرض کردم اگر نمایشی دیدم حتما در موردش خواهم نوشت.


ــــــــــــــــــــــپی نوشت:
در کامنت شما اگر منظورتون از فیلم «ممنتو» فیلمی به کارگردانی کریستوفر نولان محصول سال 2000 میلادی باشد پس نباید از کلمه «فقید» در مقابل اسم کارگردان استفاده میکردید چون نولان هنوز زنده است. :)

پاینده باشید و سپاس
۲۵ آذر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید