در جهان فریبنده امروز ، در دنیای شبکه های پیام رسان مجازی و رسانه های جمعی نظیر تلویزیون و سینما که بسیار خوش رنگ و لعاب تر از تئاتر ِتقریبا بی چیزعمل می کنند؛ چرا باید به تماشای تئاتر نشست یا تئاترید (تئاتر کار کرد) ؟
اگر تماشاگران تئاتر و تئاتری ها پاسخی برای این پرسش نداشته باشند، چه بسی تماشا و اجرای تئاتر امری کاملا بیهوده به نظر می رسد. بنابراین باید یک و یا چند وجه تمایز بنیادینی بین تئاتر و دیگر شکل های نمایشی وجود داشته باشد.
اگر به تئاتر، به سیاق یرژی گروتوفسکی، با طریقت سلبی بنگریم، چه عنصری را دیگر نمی توان از تئاتر حذف کرد ؟ همه چیز به جز حضور و ارتباط زندۀ بازیگر و تماشاگر را. بنابراین باید رخدادی در این حضور، ارتباط و مواجهه، دلیل تماشا و اجرای تئاتر باشد. «تئاتر یک حال و هوای زنده و قابل لمس ایجاد می کند. بازیگران تحت تاثیر تماشاگران قرار می گیرند و تماشاگران تحت تاثیر بازیگران. تفاوت بین تئاتر و دیگر انواع نمایش های جمعی، در این رابطۀ عاطفی و انتقادی ست. تماشاگران تئاتر با واکنشی که بر کنش صحنه دارند، در کیفیت آن تاثیر می گذارند. بازیگران تئاتر برای این که بتوانند ادامۀ فرآیند اجرا را بپیمایند و موقعیت خود را بهتر درک کنند و به نقش خود شکل دهند، احتیاج به حضور زنده تماشاگر دارند. تئاتر با تماشاگرست که تنفس می کند و ضرب های خود را همراه با تماشاگر به دست می آورد».
وجه تمایز بنیادین دیگر تئاتر، در رسانه نبودن آن است. تئاتر برخلاف دیگر اشکال نمایشی مانند تلویزیون و سینما، رسانه نیست. چرا که در تعریف، رسانه به عنوان واسطه ای عمل می کند که خبری یا پدیده ای را که اتفاق افتاده است به گیرنده ای در جایی و شاید در زمانی دیگر می فرستد. اما در تئاتر اتفاق نیافتاده
... دیدن ادامه ››
است. تئاتر اتفاق می افتد و تماشاگر در مکان و زمان دیگری نیست که بخواهد از اتفاق با خبر شود، خود شاهد ماوقع است. بنابراین تئاتر نمی تواند رسانه باشد.
«رسانه های گروهی نظیر تلویزیون و سینما تاثیر و نفوذ پر دامنه ای روی تجربه های ما و همچنین افکار عمومی دارند. دلیل این تاثیر و نفوذ فقط این نیست که این رسانه ها به طریقی بر نگرش ها و ایستارهای ما تاثیر می گذارند، بلکه این است که آن ها ابزارهای دسترسی به دانش و معرفتی هستند که بسیاری از فعالیت های اجتماعی وابسته به آن است. گسترش رسانه های گروهی و سرگرمی های توده ای، حوزه عمومی را تا حد زیادی از اصالت و حقیقت تهی ساخته است. در حالی که منافع تجاری بر منافع عموم مردم غلبه می کند، سیاست فقط نمایش از پیش نوشته شده ای ست که در رسانه ها روی صحنه می رود. تلویزیون دنیا را فقط بازنمایی نمی کند، بلکه چیستی آن را برای ما تعریف می کند». در حالی که تئاتر بازنمایی واقعیت نیست. حتی ناتورالیستی و رئالیستی ترین تئاترها باز هم از واقعیت فاصله دارند. تئاتر درباره آن چیزی نیست که هست بلکه درباره آن چیزی ست که می تواند باشد. درباره امکان ها و شدن هاست و هرگز ایستا نیست. کار تئاتر چگونگی ست؛ نه چرایی.
ایدئولوژی به معنای تسلط افکار بر عقاید و اعمال مردم ست؛ امری ست مربوط به اعمال قدرت نمادین. به این معنا که چگونه افکار و اندیشه ها برای پنهان ساختن، توجیه یا مشروعیت بخشیدن به منافع گروه های حاکم در یک نظم اجتماعی مورد استفاده قرار می گیرد . رسانه های گروهی به مقدار زیادی، قدرت اثر ایدئولوژی را در جوامع مدرن افزایش می دهند. این رسانه ها توانایی دسترسی به تودۀ مخاطبان را دارند و مبتنی بر شبه تعامل اند، یعنی مخاطبان نمی توانند به صورت مستقیم در این تعامل واکنش نشان دهند. در حالی که تئاتر ایدئولوژیک نیست و اگر هست، تئاتر نیست . تئاتر از واقعیت های قراردادی و ایدئولوژیک بیرونی پیروی نمی کند بلکه از رهگذر کنش های متقابلی که ایجاد می کند واقعیت جهان خودش برساخته می شود و بدین دلیل در جهت ارائه پیام ، پنهان ساختن حقیقت ، توجیه و یا مشروعیت به امر خاصی نیست و همان گونه که پیشتر گذشت تئاتر مبتنی بر تعامل است نه شبه تعامل ، چرا که مخاطبان به صورت مستقیم و زنده در این تعامل شرکت می کنند. بنابراین می توان دریافت که رسانه های گروهی به ابزاری سیاسی بدل شده اند اما تئاتر معمولا زیر بار چنین چیزی نمی رود و اگر برود دیگر تئاتر نیست، رسانه ست .
ادامه دارد ...