در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | حنیف سلطانی سروستانی درباره نمایش زندگی در تئاتر: "زندگی در تاریکی – مردن در روشنی" یادداشتی به بهانه اجرای
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:51:21
"زندگی در تاریکی – مردن در روشنی"
یادداشتی به بهانه اجرای نمایش "زندگی در تئاتر" در سالن سنگ دانشکده هنر

سید حسین متولیان



چراغ اول:
نام "دیوید ممت" که به جرات میتوان او را از نوابغ نویسندگی عصر حاضر دانست و از وی در کنار نویسندگان نامداری چون ... دیدن ادامه ›› "تنسی ویلیامز" نام برد ؛ بی شک برای هر علاقمند هنر نمایش انگیزه های مضاعفی برای تماشای یک اثر نمایشی ایجاد میکند! بخصوص که او نگاهی نقادانه و جدی به مدرنیزم جاری در ارتباطات انسانی را همواره مورد توجه قرار میدهد که همین خصلت ، او را برای من به "نیل پستمن" نویسنده ی کتاب ارجمند "زندگی در عیش مردن در خوشی" شبیه میکند.
حال میخواهد این نمایش "گلن گری گلن راس" با بازی و کارگردانی پارسا پیروز فر باشد یا یک اجرای صحنه ای و پایان نامه ی دانشجویی از "زندگی در تئاتر" که هنوز بازیگران و کارگردان آن نام خود را در میان نامهای درخشنده ی صحنه های نمایش پیدا نکرده اند.
و همین اجرای خوب دانشجویی از نمایشنامه ی "زندگی در تئاتر" که طی دو هفته روی صحنه ی سالن سنگ دانشکده هنر دانشگاه تربیت مدرس رفت بهانه ی یاد داشتی ست که اکنون مشغول خواندن آن هستید.

چراغ دوم:
"زندگی در تئاتر" حکایت در هم تنیدگی هنر و هنرمند است! حکایت زندگی دو بازیگر تئاتر که یکی در اوج شهرت است و دیگری خام دست و تازه کار ... کسانی که روی صحنه ، برای تماشاچی، بدنیا می آیند ، روی صحنه بزرگ و سرشناس می شوند ، روی صحنه عاشق می شوند ، روی صحنه زندگی میکنند و روی صحنه زندگی شان پایان می پذیرد و در این بین چراغهایی را رو به آیینه ی شخصی خود روشن می نمایند.

چراغ سوم:
"احمد دامیار" کارگردان جوانی ست که با مشاوره دکتر "مسعود دلخواه" این نمایش را روی صحنه برده... و به راحتی از همین اجرا می توان عطر حضور یک نسل با انگیزه و هنرمند را در سالن های تئاتر استشمام کرد. او علیرغم تمام محدودیت ها تلاش خود را کرده تا با وفاداری به روح نمایشنامه 62 صحنه ای دیوید ممت یک برداشت هنرمندانه و خلاقانه از این نمایش که توسط داریوش مودبیان ترجمه شده است ارائه دهد .شاید اگر از کمبود جدی ِ موسیقی و خالی ماندن برخی فواصل صحنه ها بگذریم ، فاصله گذاریهای مواج و نزدیک در اثر ، که بین سکوی داخل دکور)به نمایندگی از سِن و صحنه ی تئاتر( و کف سالن ) به نمایندگی از زندگی هنرمند( تعبیه شده است؛ کاملا نشاندهنده ی در هم آمیختن زندگی شخصی و هنرِ هنرمند بشمار می رود. و کوتاه بودن صحنه ها در نمایش به نوعی "اجرا در متن" ی ست که از سوی "ممت" برای نشان دادن زندگی های کوتاه ِ هر هنرمند در قالب نقشهای مختلف روی صحنه در نمایشنامه گنجانده شده است .

چراغ چهارم:
شاید این اثر بیش از مخاطب عام برای کسانی که با هنرهای نمایشی آشنایی دارند جذابیت دارد. تاکید دائمی ممت بر آینه هایی که دو بازیگر نمایش خود را در آن میبینند شاید نشانه ای از این موضوع باشد که در آینه ی این اثر میخواهد زشتی ها و زیباییها و لایه های پس پرده ی هنر تئاتر را به رخ مخاطب بکشد. همانطور که در دنیای واقعی وقتی هنرمند جوانی وارد عرصه ی هنرهای نمایشی میشود ، گاهی پیشکسوت ها در نقش ِ بزرگتر و مرشد و راهنما برای او ظاهر می شوند و سعی میکنند از این طریق فاصله ی خود را با هنرمند جوان به رخ او بکشند ...
بعد تر سعی میکنند با فوکوس کشیدن ها و صحنه دزدی های مرسوم همچنان برای خود فاصله ای با هنرمند جوانتر قائل شوند و پس از رفتن عکس هنرمند جوان بر صفحات مجلات و مطبوعات و بستن قرارداد های کاری سعی
میکنند با ترساندن او از شرایط همچنان او را زیر بلیط خود نگهدارند و حتی گاهی چوب لای چرخ بازیگر نوظهور بگذارند... و دیوید ممت چنان این حقایق را با هنرمندی در نمایشنامه خود به تصویر کشیده که گویا این اتفاقات در تمام دنیا مرسوم و مشابه است.

چراغ پنجم:
"زندگی در تئاتر" از منظرِ نگارنده برای یک بازیگر نیز چالشی جدی و قابل اهمیت به نظر می رسد که در اجرای اخیر "حنیف سلطانی سروستانی" با اقتدار و استحکام توانسته است ثابت نماید که بعنوان بازیگر اول این نمایش بسیار بر بیان و بدن و حرکات و سلوک خویش بر صحنه تسلط دارد و بی تردید یکی از چهره های درخشان آینده ی هنرهای نمایشی خواهد بود او که این اثر را بعنوان پایان نامه ی دوره کارشناسی ارشد خود بر صحنه دارد، از ابتدای نمایش با همان غرور و نخوتی که در متن دقیق دیوید ممت پیش بینی شده است وارد صحنه می شود و لحظه به لحظه سالهای بازیگری یک هنرمند نمایش را از اوج تا افول طوری روایت میکند که در هر بار بر صحنه حاضر شدنش کمی او را پیر تر و شکسته تر از ابتدای نمایش حس میکنی . و این تفاوت بازی ریز و ظریف محقق نمی شود مگر با تسلط اعجاب آور و درخشان او بر تمام زوایای بازی اش و فهم درست از شخصیت پردازی ِ این نمایشنامه ی ارزشمند که امیدوارم در اجراهای جدی تر این گروه که در تالار مولوی و سالن های دیگر برگزار خواهد شد همین بازی درخشان و ستودنی تکرار شود.

چراغ ششم:
از همه ی آنچه بیان شد که بگذریم رفتارهای نشانه شناسانه در متن ، اجرا و کارگردانی از نقاط قوت این نمایش بود... تماشای دریا در تلویزیونی که خود نماینده ی سطح قابل توجهی از ارتباط در جهان امروزی ست و اشاره به اینکه از این دریا کسی زنده خارج نخواهد شد ... یا چراغهای میز و آیینه ی گریم که توسط بازیگر اول نمایش در طول اجرا یکی یکی روشن می شوند و پس از روشن شدن آخرین چراغ به او خبر میدهند که درهای سالن در حال بسته شدن است...و...! و اینجاست که بازیگر پیر می تواند به تمام سالهایی که در تئاتر زندگی کرده نگاهی بیندازد ،چراغهایی که با اجراهای خویش روشن کرده را تماشا کند با حسرتی عمیق و بلیغ به تماشا گران خیره شود ، کلاه از سر بردارد و پیش از آنکه درهای تماشاخانه را ببندند صحنه را با یک جمله به جوانتر ها بسپارد:
"شما خیلی لطف دارید شما بیش از اندازه لطف دارید ... شب بخیر...شب بخیر..."


سید حسین متولیان ـروزنامه جام جمـ
آقای سوبژه (محمد لهاک) و saleh salehh این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید