در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | حسین تاجیک درباره نمایش مارگاک: نمایشهای مختلفی با بررسی روابط زن وشوهری در این چند وقت دیدم از تن شور
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:09:18
نمایشهای مختلفی با بررسی روابط زن وشوهری در این چند وقت دیدم از تن شوری تا آن سوی اینه و خرده نان وحتا تاتری مثل بی تابستان که تقریبا همگی از بحران بین روابط دو انسان حرف میزدن این بحرانها در تاتری مثل خرده نان انعکاس مناسبات اجتماعیه و در تاتری مثل تن شوری جنبه وجودی بخودش میگیره اما در طلبکارها بیشتر جنبه ی فردی و روانشناسانه داره اگه به زندگی استریندبرگ توجه کنیم وبه سبک کاریش،متوجه میشیم در اوجگیری دوران مدرن مطرح شدن سبکهای جدید و عقلگرایی وشروع روانشناسی فروید و شک گرایی که تقریبن چونان طوفانی غرب رو درمینوردید زندگی کرده و.سبک کاری نویسنده هم نوعی ذهنگرایی شکاکانه س،در روابط آدمها نوعی وسواس شک حسادت و ترس به چشم میخوره در این اثر زندگی دو مرد رو که هرکدوم در دوره ای به یک زن واحد دلبسته شدن نشون میده در اینجا زن بیشتر نقش منفعل داره و شخصیت پردازی قوی-ئی نداره و ما بیشتر دو مرد رو میبینیم که در دوئل با همدیگه به این نتیجه رسیدن که کاستیهای زندگیشون و عدم رسیدن به ارزوهاشون همگی در موفقیت وشادی زن وعشقشون بوده وانگار تنها نقطه ضعف زندگی همین عشق بوده برعکس نقدهایی که خوندم و زن به عنوان عامل اغواگر برای دو مرد عمل میکنه اما در نمایش اجراشده اینطور دیده نمیشه بیشتر دو مرد درحال فروپاشی ذهنی و روحی دیده میشن که از ابتدا فرو ریختن اما درطول نمایش این موضوع برای بیننده بروز پیدا میکنه.اشارات مبهمی به ارتباطهای خارج از عرف ومرگ کودک و خطاب کردن ادولف بعنوان داداشی در مرد زن هست اما دو شخصیت مرد که بیشتر شکاک هستن و سرخورده نمیتونن منبع درست اطلاعات در مورد تکلا باشن و تکلا هم تقریبن دفاع خاصی نداره و اصلن شخصیت پردازی نشده که بخاد محکم ظاهر بشه حالا مشکل از نویسنده س یا ترجمه یا اجرا که ممکنه با سانسور یاحذف و اضافه بوده باشه بنده نمیدونم چون اصل متن رو نخوندم ادولف با نقص ظاهری که داره به نوعی نماد ناتوانی درونی اون و شخصیت رو به اضمحلالشو نشون میده که میخاد زندگیشو عادی و خشبخت نشون بده اما چون مردد ودر اصل ناکام مونده نمیتونه در برابر حرفهای گوستاو مقاومت کنه و از هم میپاشه و تموم توقعاتش از یک زندگی ناکام بصورت طلبکاری از تکلا نمود پیدا میکنه پرده ی دوم ما منتظر دیدن زنی هستیم قدرتمند که ببینیم در مواجه با ادولف چی داره که بگه اما پرده ی دوم نه حرفهای ادولف نه ادا اطوارهای تکلا و نه حرفهای اون هیچکدوم باور پذیر نمیان پرده سوم اما از بازی ظاهری گوستاو که ابتدا القا میکنه که عاشق تکلاست و قراره ادولف رو بعنوان شریک عشقی با توطئه کنار بزنه تا خودش دوباره جای اونو بگیره تا فروپاشی شخصیت بظاهر محکمش ... دیدن ادامه ›› و اینکه توطئه برای تکلا فراهم شده تقریبن مسیر درستی طی میکنه ودر اخر مرگ ادولف با تموم فرو پاشی باور پذیر نیست من بعنوان تماشاگر منتظر تموم شدن متن با یک فاجعه یا قتل بودم اما با مرگ احمقانه ادولف بدترین پایان بندی رو میبینیم بر عکس پایان بندی قوی در تن شوری یا خرده نان.در آخر باید بگم بنظرم این نمایش برای زوجهای امروز ایران و حتا برای زندگی و تفکر امروز جامعه ی ایران چندان مناسب و قابل هضم نیست نه مناسبات زوجها این نوع هیستری رو داره ونه تفکرات انتزاعی وسواس گون شخصیتها چیزی برای عرضه به تفکر ارائه میده.با تموم شدن نمایش حرف چندانی برای گفتن نمیمونه جز بازیهای خوب ادولف در دو پرده ی اول و بازی خوب گوستاو در پرده ی اخر وبازی قابل قبول تکلا هرچند که اگه نقش زن قویتر بود این بازیگر از عهده ش حتمن برمیومد.اجزای مینیمال صحنه کمک خوبی به فضا میکرد بخصوص میز شطرنج در پرده ی اول و نور قرمز در اوج درگیری گوستاو وادلف و تکلا و ادولف. در پایان از همه ی عوامل این کار بخصوص بازیهای خوب گروه سپاسگزارم و استقبال کم از این کارخوب کمی جای تأمل داره بخصوص اینکه قیمت بلیط بسیار پایینه و حتا میشه گفت مجانیه. این کار در این سطح و با این زحمت و عوامل باید حتا از جیب عوامل هم چیزی خرج شده باشه تا به صحنه بیاد بدون هیچ سود مادی وجز عشق نمیتونه این موضوعو توجیه کنه ما هم بیاییم قدر کاری که با عشق انجام میشه بیشتر بدونیم و برای خودمون بعنوان سرمایه های یک اثر هنری ارزش بیشتری قایل باشیم.منکه حتمن یکی دوبار دیگه بدیدن این تاتر میرم مطمئنم هربار جنبه های جدیدی برای کشف برای بنده خاهد داشت شما رو هم بدیدن اثر دعوت میکنم
امیر مسعود، R 0 y a و رضا تهوری این را خواندند
فرزاد جعفریان این را دوست دارد
اسپویل مارگاک
درود
به نظرم بزرگ ترین اشکال کار در پرداخت متنه چون بعلت سانسور یا هرچیز دیگه ای بینده فقط تو دیالوگ های سخت و سنگین پاسکاری میشه و دست آخر اصلن متوجه نمیشه چرا ادولف باید تو اون وضع درحال مرگ وارد صحنه بشه ، آیا خودکشی کرده یا چه ؟
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
بله ، موافقم کاملن ، متن های خارجی یه اطمینانی بابت خوب و ساختار منطقی شون به آدم میده ولی در نهایت اگه از قیچی جرح و تعدیل جان سالم به در ببره ..
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
مرسی که به تماشای نمایش مارگاک نشستین، و ممنون از نقد و نظراتتون. پاینده باشید.
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید