کامران شهلایی در مقام نویسنده، و سمیه مهری در مقام کارگردان، در نمایش «قهوه برزیلی» به سراغ آدمهایی از طبقه متوسط جامعه رفتهاند که گویا گرفتار
... دیدن ادامه ››
ملالاند و از پس عشقهای ممنوعه، دچار بحران اخلاقی خواهند شد. شراره رخام ایفاگر نقش یک زن است در آستانه بحران میانسالی , مشغول ترجمه داستانهای کوتاهی از ادبیات فرانسه. زنی که با شخصیتهای داستانهای ترجمه شده، همذاتپنداری پیدا و پنهانی دارد و در ادامه، وارد رابطهای مسئلهساز با شوهر بهترین دوست خود میشود و کارش به تباهی و مرگ میکشد.
کامران شهلایی همزمان دو روایت را به پیش میبرد، روایت قبل از فاجعه و روایت بعد فاجعه: مردگان و زندگان. بنابراین با دو فضای تنیده اما متضاد روبرو هستیم که قرار است به موازات هم، روایت عشقها، جنایتها و مرگها باشد. یک استراتژی اجرائی که گاه به پیچیده شدن روایت یکساعته نمایش منجر شده و گاه امکاناتی فرمال و روایی ایجاد میکند.
طراحی صحنه قرار است مینیمالیستی باشد، اما وسوسه کنار هم قرار دادن چند صندلی که شخصیتها به تناوب بر آن نشسته و مشغول بیان ذهنی و عینی زندگی خود باشند، فضا را اندکی شلوغ کرده. فضای نزدیک تماشاگران، مربوط است به زیست انسانی که تعمدا سقط شده و مشغول بازیهای کودکانه است.
به هر حال، «قهوه برزیلی» بازنمایی زوال اخلاقی جامعه این روزهای ماست. اما نکته اینجاست که چه به لحاظ اجرائی و چه از منظر روایی، پیشنهاد تازهای ندارد و گرفتار ملالزدگی و از نفس افتادگی است. این مسئله البته از نمایشنامه کامران شهلایی میآید و با لحن احساساتگرایانه سمیه مهری، تشدید میشود. همان احساساتی که در نهایت، قرار است به سرنوشت تلخ مادری که فرزند خود را سقط میکند و دست به جنایت میزند، نگاه ویژه داشته باشد. همان نقشی که خود کارگردان بازی میکند و از این منظر، توان ایجاد فاصله احساسی با نقش را ناممکن میکند. این را میشود از اشکهای بازیگر/کارگردان نمایش در انتها مشاهده کرد.
بازی شراره رخام بعد از اجرای «سیاست سوختن شربتخانه»، نشان از سبک ویژه اوست که چندان فراز و فرود ندارد و گاه یکنواختی را موجب میشود. به نظر میرسد او احتیاج به تجربه بیشتری در زمینه بازی روی صحنه تئاتر دارد تا بتواند تمایزها و تفاوتها را بهتر از این روزها، اجرائی کند. علی شیری اما توانسته نقش یک مرد در آستانه خیانت و تجربه عشقی تازه را ایفا کند. بازی او در نمایش «مسئله غامض» به نسبت قابل اعتنا بود و نویدبخش یک بازیگر آیندهدار.
در نهایت، گروه اجرائی بهتر آن است که در باب مسئله اخلاق مردمان طبقه متوسط شهری، بار دیگر به تامل تازه نشیند و رسالت تاریخی اینگونه اجراها در نسبت با واقعیت جامعه بحرانزده معاصر را روشن کند. قهوه برزیلی، اسم رمز خیانتورزی و دست به جنایت زدن دوران معاصر جامعه ماست. اما نکته اینجاست که طعم و لحن تازهای به مشام و مشاهده نمیرسد و میشود گفت، بازتولید همان زیباشناسی مالوف این سالهاست.