«جیب خالی، پز عالی» یه جمله عجیب و بامزه که همه مون اون رو شنیدیم، من شاید روزی صدبار، شما شاید روزی یک بار...اما خوب یه جاهایی آدم مجبوره دیگه، مجبوره واسه آبروش یه کارایی بکنه که شاید بعدا خیلی از نظر مالی بیوفته تو دردسر
اینارو گفتم تا یادمون بیاد یه عده آدم اطراف من و شما دارن زندگی میکنن که آبرو دارن و ممکنه بخاطر یه قرون دوزار جیب ما بیوفتن تو دردسر؛ این آدمارو بهشون میگن طبقه متوسط رو به پایین جامعه. بگذریم که چه اتفاقایی ممکنه بعدش براشون بیوفته...
.
"اَتِینا" میخواست برای ما داستان همین آدمارو تعریف کنه، تو همین موقعیتا...جایی که آدم مجبور شده برای عروسی خواهرزادهاش بیست میلیون چک بده و فقط دو هزار و صد تومن تو حسابش باشه، جایی که آدم برای اینکه آبروش جلو صاحب مغازهها نره مجبوره چشمش به شاباشهای عروس و داماد باشه و حالا شاباشا گم شده...
.
میفهمم دردشو چون خیلی موقعها این دردو تحمل کردم و خیلی موقعها هم دیدم که بقیه دارن تحمل میکنن...بگذریم. ایناهم اثرات رسول کاهانیه دیگه،
... دیدن ادامه ››
یه جوری داستانو مینویسه یا خوشت میاد یا بدت میاد اما اگه خوشت میاد قشنگ میره تو مخت
.
اما درباره این نمایش...
نگم براتون از بازیهای باحال و پر انرژی همه بازیگرها، همه شون خوب بودن البته که باید باهم رو راست باشیم و بگیم خوب انتظارمون از خانم زنگنه خیلی بیشتر از این حرفا بود و هست
من بازیهای خیلی خوبی رو تماشا کردم، از کامران تفتی که فوق العاده بود تا لعیا زنگنه، الهام شعبانی، سهند جاهد، علی مقدم، نیلوفر هوشمند، ندا عقیقی، مهدی رحیمی سده و سمیرا کریمی که خوش درخشیدند.
.
صحنه هم، صحنه جذابی بود، هرچند که نور اونجوری که باید خوب نبود، نور بنظرمن از مهمترین ارکان یک نمایشه و یادمه در یک مقالهای خوندم که«نور به عنوان یک کل واحد باید چنان طرح شود که با تمام عناصر دیگر در هماهنگی کامل باشد. طرح نور باید تناسب داشته باشد با سبک دوران، شخصیت، عمل و فکر نمایشنامه. این اصل یعنی اصل وحدت، باید هم در محدوده خود نور بحساب آید و هم در کل نمایشنامه»؛ شاید از نظر من این رکن نمایش یه کم جای کار بیشتری داشت
.
نکته دیگه اما عدم استفاده از موزیک خیلی خوب کامران تفتی بود که نمیدونم چرا و به چه دلیل ازش استفاده کامل و جذابی چه در عرصه تبلیغاتی و چه در نمایش نشد...ما باید بدونیم که تبلیغات فقط الان در دنیای رسانه خلاصه نمیشه و برای یک موزیک که به سلیقه من میخورد و از نظر من جذاب بود، تنها منتشر کردن چندتا خبر فایدهای نداره، چون اگر من رسانهای نباشم قطعا اون خبرو نمیبینم، پس بهتره برای اینکار از فضای عظیم مجازی استفاده کنیم، اون هم به طور گسترده؛ این اتفاق به نظرمن کمی داستان تبلیغات رو جذاب تر میکنه.
اما در مورد پایان نمایش، یه مقدار صحنه گیج کننده و عجیب غریبه، شاید بهتره بگیم توی یه فضای دیگست تا تئاتر؛ فکر میکنم برای نمایشی که عملا کل فضای مورد استفادش رئال هستش، استفاده از یه فضای عجیب اونم برای دقایقی یه مقدار مخاطب رو زده میکنه، البته که این یک نظر شخصیه...