نمایش شب بخیر مادر با بازی روان و باورپذیر معصومه رحمانی و خانم مریم بوبانی را دیدم نمایشنامه هم داستانی جالب و مهیج بود دیالوگهایی که هر کدام شاید با هوشمندی روانشناسانه انتخاب شده بود و تلاش مادر که نظر دختر را به دلخوشیهای کوچک زندگی جلب کند بلکه او را از تصمیمش منصرف کند کاری که همه ما هر روز انجام میدهیم و زندگی همین دلخوشیهای کوچک است و تنها این لحظه .... برای دلخوش کردن اطرافیانمون به زندگی ارتباط واقعی تر با انها برقرار کنیم
دیالوگ جالب من که پیشت بودم چطور ندیدم انقدر تنهایی ؟
حکایت زندگی همه ماست تا وقتی که رابطه ها انقدر سطحی و فقط در حد رفع نیاز نه برای شناخت و فهم دنیای دیگری