اجرایی که دو ساعت روی اوج بود و اصلا گذر زمان و تهویه نامطبوع سالن رو حس نکردم...برای دو ساعت هم به صادقی خندیدم هم برای تابان و کمالی حتی برای حداد بغض کردم و اشک توی چشمهام جمع شد... شب نمایش فراموش کردم که دائم به خودم بگم به عنوان یک زن چه سختی هایی رو متحمل میشم اینجا و برای چند ساعت نگاهم رو سر بدم به سمت جنس مخالف که چی ممکنه بگذره بر اونها...