در شنبه زمستانی که برف سنگینی امد کار رو دیدم، موتور گرفتم ولی دیر به اجرا رسیدم. برای ساعت بعدی تونستم کار رو ببینم و توی سرما و یخ زدگی که از برف و موتور توی جونم رفته بود و از اینترنتی که اونزمان فقط یکی دو ساعت بود که قطع شده بود، وارد صحنه ای شدم که بیشتر لرزیدم و بیشتر یخ زدم،و البته که لذت بردم، الان بعد از 12 روز که متصل شدم به قرن 21 ام چیزی نمیتونم بنویسم. فقط میتونم بگم هییس
حیفه چند روز باقیمونده از دست بره
فقط تنها چیزی که من هیچوقت توی اجراهای جابر دوست ندارم استفاده از هاچف هست، من حتی اگه اون صدا ها رو کلا نمیشنیدم بیشتر با اون فضا ارتباط برقرار میکردم، البته این یه نظر کاملا شخصی هست من کلا در تئاتر صدای زنده بازیگر رو در کنار تصویرش که زنده هست دوست دارم داشته باشم
و طراحی صحنه، لحظه زایمان، قسمت پایین و قسمت بالا و... واقعا عالی بود