در طول نمایش فراز و فرودهایی وجود دارد که از عدم یکنواختی در بخش کارگردانی حکایت میکند. به مثابه یک کولاژ که هر تکه آن را کسی چسبانده باشد. جایی چنان قوی و پرانرژی و لحظه دیگر شوخیهایی سبک در سطح نمایشهای شاد مردمی بدون پیوستگی و چسبندگی معنادار. همین موضوع در کنار ضعف محسوس نمایشنامه اقتباسی و ویژگیهای فردی حسن معجونی در نقش والس، سبب شده تا تماشاچی سردرگم بماند و شخصیت نیمه نابغه و نیمه مجنون والس و کابوس او برای مخاطب، هویدا نشود و طبیعتاً تفکری که در پی آن در وجود مخاطب شکل میگیرد، حاصل نیاید. ممکن است که تک تک المانها از بازیها و دکور و نور و صدا درجای خود خوب به نظر آیند اما به دلیل فوق، نتیجه چنانکه انتظار میرفت، رضایتبخش نیست. شاید اگر این اثر همانند نمایشنامه اصلی، در سه پرده اجرا میشد، در به تصویرکشیدن هویت والس موفقتر بود. در نهایت از گروه نمایش، بابت زحمتی که از وقت و سرمایه خود برای بهبود حال و اندیشه علاقهمندان و مردم هنردوست به خرج داده اند، صمیمانه تشکر میکنم و ایمان دارم که همه برای رضایت مخاطب و موفقیت تلاش میکنند نه شکست و فرصتها بیشمارند.
پ ن: من اجرای اول را دیدم و به دلایلی ترجیح دادم که امروز نظرم رو با بقیه عزیزان سهیم شوم. نقدها را هم خواندم و در میان آنها افرادی را دیدم که مشابه شخصیت قدرتطلب والس در نمایش، دستگاه مخوفی دارند که میتواند هر نمایشی را به یک اشارت و یک عبارت، بیارزش و پوچ نماید.