همیشه فکر می کردم
باران که می بارد ،
میشوید و میبرد
تا انعکاس خورشید برق تازه ای در نگاه هر غریبه ای بسازد
اما امروز تازه دریافتم که هر برق نگاهی
شاید همیشه از چشمه زلالی جاری نباشد
شاید از سحری باشد که تو را بخواند
به کجا ؟!
نمی دانم!
درنگی شاید
تا ببینی پسِ آن برقی که سوی چشمانت را می دزدد!!
از: خود