برای حس نگاهت و طعم قهوه ترک
تو را بغل کردن در سواحل نیو یورک
برای عطر تن توِ,به خاطر نارسیس
برای بهمن کوچک و کافه پاریس
برای چشم تو,آن اتفاق,ان رنسانس
تلو تلو زدنت در حوالی فلورانس
برای مستیه آخر که از سرت نپرید
برای آنهمه بوسه که مانده در تبعید
برای فیلم بیتر مون,که بود قصه ما
برای عربده ات از تمام فاصله ها
برای مزه الکل ز روی ناچاری
برای
... دیدن ادامه ››
تلخیه پکهای محکم و کاری
برای زجه خشکی که میزدی با من
قرار آخرمان در کنار سن ژرمن
برای رقص تو با هر نت فلامینگو
من و تو و بوسه,پیاده در مسکو
برای اینهمه رویای مبهم و واهی
هنوز هم دل من تنگ میشود گاهی
1391
(تقدیم به هرکی که تلخیه اینروزهارو با هر شیکری شیرین نمیکنه)