بعد از «خطر احتمال برخورد با پرندگان مهاجر» دومین نمایشنامه من، «شب بخیر عباس میرزا» هم توسط نشر نیو منتشر شد.
«عباسمیرزا: هر چه از بالا و چپ و راست بود که دادیم رفت! راستی آن نیکلای جانِتان سبیل به آن درازی را چطور رفع و رجوع میکند؟ دیشب باز به خوابمان آمد میگفت عباس! دوتار دیگه بده! همش دوتار دیگر! بعد قول میدهم دیگر با پشم و پیل تو یکی کاری نداشته باشم! ما داد میزدیم که آی ولمان کن! مگر خودت سیبیل کم داری؟ دیگر با مال ما چیکار داری؟! کم از ما کندهای! کپه اوغلی!
بعد دیدیم که یک مشت سواره نظام به طرفمان هجوم آوردند، نزدیکتر که شدند دیدیم دست هرکدامشان به جای شمشیر، موچین است. ما داد زدم آی نَکَنید! مال خودمان است! اما آنها کندند و بردند و گذاشتند روی سبیل آن مردتیکه!»