این اولین زمستانی است ،
که " دلـم " شال و کلاه می کند راه خانه ات را می گیرد و می آید تا " صـــبح بـــخیر " بـگویـدت ...
حواست باشد ... منتظر نماند پشت در ...
جاده ی برفی و یخ زده ... نکند که ....... نازک است ، لازم شد دستش را بگیر ... نیفتد ... ( " اتفاق " نیست که ! )
میدانی ... ، اولین باری است که مهمانی می رود ...
اگر هم نخواستی اش ...
خواهشا ، نفهمد که اولین مهمان تو نیست ... اصلا فکر کند که مهمان نیست ... نیامده که برگردد ...
بماند پهلویت تا ببینم چه می شود ...!
از: خود