" گند (تغیر یافته ی موئدبانه ی واژه ی ..ه ) فلسفی . "
نویسنده بودن یا احمق بودن . گاهی اوقات اونقدر نویسنده ای که نمیدونی احمقی ؟
یعنی چی ؟ خودمم نمیدونم . ازین جمله های گه فلسفی که هر نویسنده چولمنگه سیگار رولبی می گه شاید .
گاهی اوقات اونقدر احمقی که نمیدونی وقتی سوژه یا ایده ای توی ذهنت انفجار میکنه باید اول بنویسیش بعد فونت فایل ووردت (word) رو تنظیم کنی . ولی فونت رو تنظیم می کنی بعد به جای کلمه ها گند میزنی روی صورت مانیتور بنده خدا .
گاهی اونقدر احمقی که نمیدونی اگه نویسنده می خوای باشی نباید احمق باشی . چون اونقدر احمقی که نمیدونی لا به لای کلمه های انگلیسی کتاب جدید داستان انگلیسیت نباید شعرو داستان بنویسی که نتونی بخونی بعدا یا اگه بعدا خوندی نصف شعر نصف شرلوک هلمز نشه با ادبیات جدید فارسی فینگلیش . چه مزخرفی .
گاهی اوقات اونقدر احمقی که یه هفته پا میشی میری شمال که حال و هوات عوض شه اما از صبح تا شبش عین یک هفته رو توی یه اتاق خودتو با گوشی محبوس
... دیدن ادامه ››
میکنی و با اس ام اس لاس می زنی . کو پس طبیعتت ؟
دیدی گفتم احمقی .
گاهی اوقات اونقدر احمقی که نمیدونی وقتی بهت میگن فراموش کن فراموش کنی ، وقتی ازت میخوان به خاطر بسپاری به خاطر بسپاری . برا همینه وقتی هنوز ماشین روشن رو از پارکینگ در نیاورده دره پارکینگ رو شیش قفله می کنی . یا توی چند هفته خودتو محبوس می کنی توی اتاق برای کنکور زبان انگلیسی بعدش میری برای تفرح کنکور انسانی هم میدی بعد زبان رو گند می زنی ، انسانی رو میترکونی . یا کارت شارج می گیری توی خونه بعد از پنج ساعت توی مترو متوجه می شی که درشو باز کردی ولی یادت رفته بزنی تو گوشیت .شاید اینجوری دنبالش نگردی .
. احمقی . گاهی اوقات اونقدر احمقی که زور نزنی کوتاه نویسیت رو کش بدی ، مث همین گندی که الان داری میزنی ، یا اگه عرضه و استعداد نویسندگی بلند رو نداری خودتو با "من مینی مالیستم" گول نزنی . نمیتونی بلند بنویسی . یه کلام بگو عرضه ی از رو طرح نوشتن نداری . یه کلام بگو اونقدر تمرکز نداری که وقتی یه طرح داری که آخرش یکی میمیره از ب بسم الله ننویسی "فلانی دارد جون می دهد".خب همیشه قبل جون دادن یه اتفاقی افتاده .نمیدونی ؟
برانکه نویسنده ای ؟
اینا هیچ ربطی به هم نداره . دیدگاهتم که آبدوغ خیاریه .
نوع دیدگاه نو ؟ جدید؟
کی گفته جدیده ؟
می نویسی بعد می بینی یارو دوسال پیش انیمیشنشو ساخته از تو گنده تر همه ی دنیا هم دیدن . کجای کاری ؟!
می دونی اما خودتم نمیدونی چیکار می کنی. نمیدونی چی داری میگی . چرا میگی .
نویسنده ای یا احمقی ؟خوتم نمیدونی .
برانکه یه نویسنده ای . یه احمقی .
برای اینکه حالا
حالا داری مینویسی چه قدر احمقی.
حالا کم کم میفهمی چرا احمقی .
نه ؟
پایان .
احمق ترین ، محمد مهدی هوشیار .