در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال میلاد صیقلی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:06:23
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید

دختر کوچولوی صاحبخانه از آقای " کی" پرسید:
اگر کوسه ها آدم بودند، با ماهی های کوچولو مهربانتر میشدند؟
آقای کی گفت : البته !
اگر کوسه ها آدم بودند،
توی دریا برای ماهیها جعبه های محکمی میساختند،
همه جور خوراکی توی آن میگذاشتند،
مواظب بودند که همیشه پر آب باشد.
هوای بهداشت ماهی های کوچولو را هم داشتند.
برای آنکه هیچوقت دل ماهی کوچولو نگیرد،
گاهگاه مهمانی های ... دیدن ادامه ›› بزرگ بر پا میکردند،
چون که گوشت ماهی شاد از ماهی دلگیر لذیذتر است !
برای ماهی ها مدرسه میساختند وبه آنها یاد میدادند
که چه جوری به طرف دهان کوسه شنا کنند
درس اصلی ماهیها اخلاق بود
به آنها می قبولاندند
که زیبا ترین و باشکوه ترین کار برای یک ماهی این است
که خودش را در نهایت خوشوقتی تقدیم یک کوسه کند
به ماهی کوچولو یاد میدادند که چطور به کوسه ها معتقد باشند

و چه جوری خود را برای یک آینده زیبا مهیا کنند
آینده یی که فقط از راه اطاعت به دست می آید
اگر کوسه ها ادم بودند،

در قلمروشان البته هنر هم وجود داشت:
از دندان کوسه تصاویر زیبا و رنگارنگی می کشیدند،
ته دریا نمایشنامه به روی صحنه میآوردند که در آن ماهی کوچولو های قهرمان شاد و شنگول به دهان کوسه ها شیرجه میرفتند.
همراه نمایش، آهنگهای مسحور کننده یی هم مینواختند که بی اختیار
ماهیهای کوچولو را به طرف دهان کوسه ها میکشاند.
در آنجا بی تردید مذهبی هم وجود داشت که به ماهیها می آموخت

"زندگی واقعی در شکم کوسه ها آغاز میشود"


از: ناشناس
خیلی خوشم اومد
۳۰ بهمن ۱۳۹۳
.
.
.
"زندگی واقعی در شکم کوسه ها آغاز میشود"

۰۱ اسفند ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تابستان تمام می شود و نمی دانی

که قدم زدن های من ، به انتهای این خیابان قد نمی دهد ...

راستی، نکند خانه‌ی تو ، انتهای این خیابان باشد ... !

از: " میلاد "
فرزام قدیری نیا(Farzam Gh) این را پاسخ داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دلم یک " روبروی هم نشستن " میخواهد

حالا در آغوش یکدیگر هم اگر نشد ,

لااقل روی صندلی های یک میز دونفره

در همان کافه ی همیشگی...

تو

سیگار بکشی و

من

سی بار دست به موهای تو ...

از: " میلاد "
عاطفه کریمی و مرضیه این را پاسخ داده‌اند
عالی بود عالی...
دلم یه خواستن شدید خواست
۲۵ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دلم می خواهد هوا باشم

رها از لب تو ،

حتی وقتی که می گویی : " نمی شود "

اما نمی شود ...!



" میلاد "

از: .
آن بالا خدایی بود و تمام مشکل من یک نقطه شد,

نقطه ی " خدایی " که از بالا روی زمین افتاد ,

درست میان من و تو !





از: " میلاد "
نگران جدایی مان نباش ,

من خودم دستِ اتـفاقش را محکم و مردانه گرفته ام ,

نمی افتد !

از: خود
تو نیز شبیه همین شعر ,

فقط به وقت نیامدن زیبایی ... !
امروز هم باز یه جایی بودیم ...

فقط برای یادگاری...
۲۹ شهریور ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خودکار بیکِ مشکی من ،

خسته تر از آن بود که مثل روزهای جوانی اش ، بی وقفه روی کاغذ ها بدود .

نامه ای که می خوانی ،

حاصل تلاش برگ های کاهی دفتری است که عقده ی سال ها باکره

بودنش را ، با رنگ کردن موهای سپیدش ، تسکین می دهد ...!



' میلاد '

از: .
دوسش دارم بخاطر اون المان های نوستالوژیکی که در این نوشته بخوبی استفاده شده بود"خودکار بیک-دفتر کاهی"ا...اتفاقا دیروز رفتیم لوازم التحریری گفتم دفتر کاهی میخوام با خودکار بیک یک نگاه عاقل اندر سفیه
به ما انداخت و گفت خانوم خوابیا دیگه از این چیزا نیست...
واقعا نیست؟!
مرسی میلاد جان خیلی دوست داشتم یادگاری قشنگتو.
۱۴ خرداد ۱۳۹۱
زیبا بود :)

ممنون وسپاس
۱۴ خرداد ۱۳۹۱
خیلی زیبا نوشته بودی میلاد عزیزدل مادر
۱۴ خرداد ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اینجای زندگی که رسیدی دِرنگ کن

خود را کمی بگیر و ببـند و زرنگ کن


تـنـها اگر شدی بشین و آب در هاون بکوب !

اما کنار رفیـقان دوباره خـَدنـگ کن


بگذار بر دلت بماند آرزوی خنده اش

با خنده ای برایش آرزویی قشنگ کن


وقتی رقیب تو گرگ و او ... دیدن ادامه ›› مثل بره است

خود را مثال شیـر , شبـیـه پـلنـگ کن


اینجای عاشقی که رسیدی حواست که هست

تـیـشه به کار نـیـاید , فـکر تـفـنگ کـن... !



' میلاد '

از: خود
عالی ...عالیی



بگذار بر دلت بماند آرزوی خنده اش

با خنده ای برایش آرزویی قشنگ کن
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۱
بگذار بر دلت بماند آرزوی خنده اش

با خنده ای برایش آرزویی قشنگ کن

زیباست

ممنون
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از همه ی دوستانم ممنونم.
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از دستان ِ من،

به مقصد ِ تو،

انگار خیال ِ رفتن ندارند...

بازیگوشی شان کلافه ام کرده ...

امروز از بلند ترین نقطه ی شهر،

تصمیم خودم را گرفتم ... قاصدک ها بماند برای من ...

برای تو سرم را به باد میدهم ...!

از: میلاد


«...و مرا در ساکت آینه ها بنگر که چگونه با ته مانده "دست"هایم عمق تاریک تمام خوابها را لمس می کند...»




۰۲ فروردین ۱۳۹۱
و من از تاریکی تمام بیداری ها به خواب های تو پناه می برم...

خواب های تو روشــــن ...

خواب های تو رویای من ...
۰۲ فروردین ۱۳۹۱
آفرین آفرین
عالی گفتی میلاد عزیز..
۰۳ فروردین ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چه خوب ...

نوشته ها عزیزان در مورد دیوار کوتاه باشد بهتر نیست ؟ البته مسلما نباید محدودیتی را قائل شد اما اینبار در حد چند خط کوتاه یا یک بند .... شاید بهتر باشد ...
behar hal gahi oghat age neveshte kootah bashe in hes dast mide ke nesbat be ehsasesh kootahi karde
ama baz mamnoon az pishnahadetoon
۱۲ بهمن ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ما " مزاح " می کنیم ... دوستان باور می کنند ...

و بعد که ما باور می کنیم ... دوستان " مزاح " می کنند ...

و هیچ وقت " شجاعت " به " جــِد " نمی رسد ...!

از: خود
شجاعت مانند عشق ، از امید تغذیه می شود .
(بناپارت)
زیبا نگاشتید...
۰۵ بهمن ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به آخرین نوشته ی " کتایون کلانتری " :


" مــن " قاصدکٍ " تــو " را از نسیمی منتظرم ... که راهــش را گم کرده است ...

شاید به سوی " او " می وزد ...!

از: خود
این اولین زمستانی است ،

که " دلـم " شال و کلاه می کند راه خانه ات را می گیرد و می آید تا " صـــبح بـــخیر " بـگویـدت ...

حواست باشد ... منتظر نماند پشت در ...

جاده ی برفی و یخ زده ... نکند که ....... نازک است ، لازم شد دستش را بگیر ... نیفتد ... ( " اتفاق " نیست که ! )

میدانی ... ، اولین باری است که مهمانی می رود ...

اگر هم نخواستی اش ...

خواهشا ، نفهمد که اولین مهمان تو نیست ... اصلا فکر کند که مهمان نیست ... نیامده که برگردد ...

بماند پهلویت تا ببینم چه می شود ...!

از: خود
تعلیق در اوج کم بودن اما خوب استفاده شده بود
و اتفاق توی شعرت به نظرم نو بود...
آفرین..
۲۱ آذر ۱۳۹۰
خوشحالم که نظر می دین دوستان ...
۲۳ آذر ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هر روز که می نویسم ، " منطقم " انگار می فهمد ...

پا پـس می کشد و اجازه می دهد احساسی بنویسم ...


اما شب ها که از تـــو می نویسم ، " احساسم " هیچ نمی فهمد ...

اجازه نمی دهد که منطقی بنویسم ... !






از: ' میلاد '
مصرع نخست ، من تو را می بوسم ...

در مصرع بعد هم تو را می بوسم ... ایراد ندارد ! به کسی چه ؟

اصلن شعر خودم است ، من تو را می بوسم .

از:
این بهترین شعرت بود . . .
۱۱ آذر ۱۳۹۰
میبوسمت چون تورا دوست دارم.....این است نشان ما.....
۲۱ آذر ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هــــوا آفتــابی سـت ،


مرا زیر چتــر خود ببر


فقط زیر چتـــر تو باران می بارد ...

از:
تضاد جالبی داشت.
۲۹ آبان ۱۳۹۰
این از چه کسی بود؟
۱۱ آذر ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ما داشتیم برای خواب پروانه ها کتاب می‌‌خواندیم ,

که اندکی‌ باران آمد!

تو دلت پر شد از دلشوره ی بی‌ چتری ,


من جیبهام دهان باز کردند تا تمامی دستانت را ببلعند!

تو که کم خوابی‌ پروانه ها دلت را می‌‌رنجاند ...

یکبار شد که برای من از آبِ الک ... دیدن ادامه ›› شده ی روی گلبرگ ها

داستان تعریف کنی‌؟!

و یا هیچ پرسیدی که چرا ترا دختر باران صدا می‌‌زنم؟!

اگر آماده‌ای برای عاشقی ,

اگر چشم هایم گواهیِ پشتِ باد خورده ی واژگانِ خیس را

بر روی هرچه پنجره می‌‌رساند ,

بگو تا برایت

تمام حرف‌های پشت گوش انداخته ی باران و ناودان و جیب‌هایم را

یکی‌ یکی‌

توضیح بدهم!!

از: دل مشغولی های مردانه ...
من جیبهام دهان باز کردند تا تمامی دستانت را ببلعند!

اینجای شعر این دلمشغول رو دوست داشتم.

برای منم توضیح بده!!! ;)
۱۸ آبان ۱۳۹۰
آرام بگو...ولی بگو
۱۸ آبان ۱۳۹۰
چقدرزیباوبااحساس بود
آفرین عزیزم
۱۸ آبان ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در همه جای دنیا کسانی هستند که هر روز ایده هاى بهشتى میفروشند ،

اما خودشان، سوار بر ماشین هاى ضد گلوله میشوند

تا ورودشان به بهشت را تا حد ممکن به تعویق بیندازند...!!

از: €€€---
مرسیییییییی
۱۱ آبان ۱۳۹۰
خواهش ، لطف دارید .
۱۱ آبان ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هیچ هم حقِ زن و مرد یکی‌ نیست ...!!

چطور او حق دارد زیبا باشد

اما من حق ندارم عاشقش شوم ؟!!!

از: . . .
من خواب دیده ام که تو آغاز می شوی
بنیانگذار سلسـله ناز می شوی
۰۹ آبان ۱۳۹۰
حق گرفتنیه تامی تونی تلاش کن:)
۰۹ آبان ۱۳۹۰
چقدر صادقانه هست این نوشته ..
لذت بردم ... درود بیکران بر شما
۱۰ آبان ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید