درد دارد تمام دردهای دلم
به سبک بالی می اندیشد و رهایی
از پس تاریکی های دردگرفته
تعبیر می شود بند بند کابوسهایم
ترک برمی دارد شیرینی لحظه های با تو بودن
خشک می شود نگاه خیره ام به اراده ی سُستت
شوم می شود آیینه ی بختم
اوج بر می دارد تیرگی سراسر زندگی ام را
گُر می گیرد وجدان نیمه بیدارم
مجنون می شوم از سر شیدایی
و به پاس حضور معشوقه ی قلبت
جشن می
... دیدن ادامه ››
گیرم
جشن خون بازی...
می خواهم سر تا سر رنگ گیرم
تاق و تخت را سرخ رنگِ عشقبازی
دیده ام تار می گردد اما...
به شوقت می رقصم
رقص زیبایی ست.
پی نوشت:
چشمان پر دروغت فریبم می دهند
دیگر...
به من نگو دوستت دارم
از: دست نوشته ها ی خط خطی(شادی)