در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | میلاد صیقلی: ما داشتیم برای خواب پروانه ها کتاب می‌‌خواندیم , که اندکی‌ باران آ
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:43:44
ما داشتیم برای خواب پروانه ها کتاب می‌‌خواندیم ,

که اندکی‌ باران آمد!

تو دلت پر شد از دلشوره ی بی‌ چتری ,


من جیبهام دهان باز کردند تا تمامی دستانت را ببلعند!

تو که کم خوابی‌ پروانه ها دلت را می‌‌رنجاند ...

یکبار شد که برای من از آبِ الک ... دیدن ادامه ›› شده ی روی گلبرگ ها

داستان تعریف کنی‌؟!

و یا هیچ پرسیدی که چرا ترا دختر باران صدا می‌‌زنم؟!

اگر آماده‌ای برای عاشقی ,

اگر چشم هایم گواهیِ پشتِ باد خورده ی واژگانِ خیس را

بر روی هرچه پنجره می‌‌رساند ,

بگو تا برایت

تمام حرف‌های پشت گوش انداخته ی باران و ناودان و جیب‌هایم را

یکی‌ یکی‌

توضیح بدهم!!

از: دل مشغولی های مردانه ...
من جیبهام دهان باز کردند تا تمامی دستانت را ببلعند!

اینجای شعر این دلمشغول رو دوست داشتم.

برای منم توضیح بده!!! ;)
۱۸ آبان ۱۳۹۰
آرام بگو...ولی بگو
۱۸ آبان ۱۳۹۰
چقدرزیباوبااحساس بود
آفرین عزیزم
۱۸ آبان ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید