?حقیقت یا واقعیت؛ مسئله این است/«رامین فنائیان»
? فرازهایی از این گفتار را بخوانید:
?اصل واقعگرایی یا واقعنمایی که در تقدیمِ ابتدایی اثر، به «عباس کیارستمی» بر آن تأکید شده در این فیلمتئاتر اهمیت زیادی یافته است. کارگردان در حال تمرین با بازیگران و نهایی کردن مونولوگهایشان است و کسی به جز کارگردان از حضور دائمی دوربین اطلاعی ندارد. هر از گاهی صدای کارگردان را نیز میشنویم که بازیگر را هدایت میکند، کات میدهد، روتوش میکند، تغییر میدهد و ... این در نگاه اول بیش از هر چیز، تئاتر روایی برشت و لزوم جایگزینی ارتباط فکری و عقلانی با ارتباط حسی و عاطفی با اثر را یادآوری و به مخاطب تأکید میکند: «این یک نمایش است
... دیدن ادامه ››
نه واقعیت!»
?نکته مهم در اینجا در مقایسه با واقعگرایی یا واقعنمایی کیارستمی است. قدرت پلانها و معجزه قابهای آثار کیارستمی در این است که او به عنوان کارگردان آنچنان احاطهای بر موضوع و نابازیگر خود دارد که میتواند او را در یک موقعیت واقعی قرار دهد؛ به گونهای که او در واقعیت محض زندگی خود در قاب کیارستمی به یک اَکت دراماتیک برسد و از نمایش به واقعیت طی مسیر کند.
?در «هفت قصه از هفت پری زمینی برای تو»، این واقعیت کجاست؟ البته کارگردان آشکارا سعی دارد به سمت آن برود اما در صحنه فیلمتئاتر روزبه حسینی، واقعیت جریان ندارد. بازیگران او در جایی میان بازیگری و نابازیگری معطل (معلق) ماندهاند؛ چون اساسا نابازیگر نیستند.
?حقیقت این است که استفاده از نابازیگر و رسیدن به واقعنمایی در صحنه تئاتر بسیار سخت و یا شاید غیرممکن باشد. در سینما دوربین را میتوان به هر کجایی از زندگی برد و واقعیت را در مکان رویداد ثبت کرد. اما روی صحنه تئاتر نابازیگر آیا در اکوسیستم خود قرار دارد که واقعی به نظر برسد؟
?به نظر من اساسا صحنه تئاتر بیشتر میتواند جایگاه حقیقت باشد نه واقعیت؛ و اما «هفت قصه از هفت پری زمینی برای تو» جایی میان حقیقت و واقعیت قرار گرفته است.
? متن کامل را از طریق لینک زیر در ایران تئاتر بخوانید?
https://theater.ir/fa/150737