امروز چشمانم پر از اشک یاد تو بود و در دستانم جامی از شراب دلتنگی
که مستیش را به بهای سلامتی خاطراتمان خریدم
امروز صدای قلبم فریاد نام تو بود و خون رگهایم هم عشق تو
امروز با خون رگ هایم برایت نوشتم
امروز روحم برای تو بود
امروز فکرم برای تو بود
امروز وجودم برای تو بود
امروز دنیایم برای تو بود
امروز تصویر آن قبر را با تیشه ی اشکم در ذهنم شکستم
امروزم همان امروزی بود که هر روز در مقابل آیینه ی فرداهاست
آه خدایا تو بگو چرا باز در بالای این قبر نشستم؟؟؟
از: من نه عاشقم نه شکست عشقی خوردم فقط خواستم دیوار الهه یکم بیاد بالاتر