هر چند نمایشنامه شباهت هایی به فیلم مسخره باز، تئاتر سیزیف و حتی فیلم قوی سیاه داشت اما با نگاه قابل باور و جذابی به این ایده تکراری پرداخته بود. کارگردانی، طراحی صحنه، لباس، نور و بازیها عالی بود مخصوصاً بازی آقایان محمدی و محسنی و خانم گلشیرازی. جای خالی موسیقی به شدت حس میشد. در انتهای کار لحظه ای که آقای محمدی تفنگ رو گرفت به نظرم نیازی به اون فلش بک طولانی نبود. نبودش هم همون مفهوم رو انتقال داده بود فقط با بودنش زمان اجرا طولانی تر و مخاطب خسته تر شد. با تشکر از آقای نمازی و گروه خوبشون