خسته نباشید می گم به گروه اجرایی
.
.
.
نمایش سنگ کاغذ قیچی دارای سه اپیزود بود که ظاهرا باید یه ربطی به هم می داشتند ، اما نداشتند . متن به طور کلی دارای هیچ بود و در این زمانه بی هایی و هوی لال پرست ، حرفی
... دیدن ادامه ››
نداشت .
.
.
.
اپیزود اول با بازی دو خانم ضعیف بود و بررسی سابقه اون ها نیز بر شدت تعجب من می افزود . که گویی انگار همین الان از کلاس بازیگری جلو دوربین آمدند و روی صحنه .
.
.
.
اپیزود دوم اما رنگ بهتری داشت . چیزهایی برای خندیدن و چیز هایی برای دیدن . اما کامل بی نقص نبود ( معذرت می خوام که اینگونه می گویم اما در شهر کورها ، یک چشمی باشی پادشاهی )
.
.
.
اپیزود سوم از لحاظ رتبه ، در جایگاه دوم می ایستاد و نه خیلی به ضعف اولی بود و نه مث دومی .
.
.
.
اما صحبت دل این پسر چیز دیگریست .
چند ماه گذشته مثل آهوی گریز پا از این سالن به اون سالن برای دیدن تیاتر می دویدم و هر بار ، عکسش از خودش بهتر بود .
هر بار به یه امیدی رفتم که کار خوب ببینیم . فلانی نوشته ، فلانی کارگردانه ، فلانی بازیگرشه و جز چند مورد محدود چیزی دستم را نگرفت و هر بار دلم بیشتر سرد شد .
خودم تیاتر کار می کنم و به نوعی یکی از اهدافم تئاتر کار کردنه ، با این حال این وضعه حال و روزمه که رقبتی به دیدن ندارم .
وای به حال اون خانواده ای که میاد میبینه و دیگه بر نمیگرده . مگر اینکه سلبریتی رو صحنه باشه .(البته مورد نقضش کار خانم بهاره رهنما بود که با هجوم صندلی های خالی تمام شد )
با این حال نمی دونم در آینده چه اتفاقی می افته ولی اگر کسی این متن رو می خونه و در فکر کار کردنه ، بداند که جان مادرش باید خوب کار کند ، بیشتر بخواند و بیشتر تمرین کند .(صالح جان با خودت هم هستما ، عوضی کم خون !!)
به امید روزاهایی که از ده تا کار ۸ تاش خوب باشه . دوتاشم حمایتی میریم میبینم ، فدا سرشون .
.
.
بگو آمین .