«شکوفههای گیلاس»... خب فقط میتونم بگم گیج و گنگم هنوز، و احتمالاً تا ابد!
خب چون من برعکس دوستان عزیزم در اینجا با سبک کارگردانان تئاتر
... دیدن ادامه ››
آشنایی چندانی ندارم، نمیدونستم تئاترهای آقای «مساوات» به چه شکلن. نه اینکه الانم فهمیده باشم به چه شکلن و فرقی با قبل کرده باشم!
نظرات بقیهی دوستان رو دیوار این نمایش واقعاً خوندنی و کامل و همهجانبهس، منم فقط حس شخصیمو مینویسم که بماند به یادگار.
کل تئاتر برای من نمایشی از مکتب فکری سهراب بود (که البته نه مکتب جدیدی بوده نه مختص ایشون؛ اما چون من خیلی سهرابیم ترجیحم اشاره به ایشونه و بهش میگم «سهرابیسم» مثلاً). پس من باهاش بیگانه نبودم و حس میکنم پیام نمایشو با تمام وجودم درک کردم؛ اما بهنظر میرسه برای انتقال چنین پیام ژرف و جهانبینی عظیمی چیزی فراتر از این صحنهها لازمه، فراتر از اون سکوت طولانی، فراتر از نوشتههایی که از روی صفحه میخوندیم و فراتر از حسی که بهمون منتقل شد.
حتی بهعنوان اشاره و تلنگر هم کمی گنگ بود و بهقول خودِ نمایش «کسالتبار».
روم به دیوار کاش نمایشنامه رو میدادن دستم با عشق و صفا میخوندم و به تخیل و ادراکم اجازه میدادم اوج بیشتری بگیرن.
درهرحال تمام مدت اجرا، این شعر «سهراب» در ذهنم تجسم میشد:
«زندگی تر شدن پی در پی
زندگی آبتنی کردن در حوضچه اکنون است [اکنونِ بی اکنون]
رختها را بکنیم
آب در یک قدمی است
روشنی را بچشیم
شب یک دهکده را وزن کنیم خواب یک آهو را
گرمی لانه لک لک را ادراک کنیم
روی قانون چمن پا نگذاریم
در موستان گرهی ذایقه را باز کنیم
و دهان را بگشاییم اگر ماه درآمد [دنبال دهان ماه بگرد و از دندان
هایش بپرس!]
و نگوییم که شب چیز بدی است
و نگوییم که شبتاب ندارد خبر از بینش باغ
و بیاریم سبد
ببریم این همه سرخ این همه سبز
.
.
پشت سرنیست فضایی زنده
پشت سر مرغ نمی خواند
پشت سر باد نمی آید
پشت سر پنجره سبز صنوبر بسته است
پشت سر روی همه فرفره ها خاک نشسته است
پشت سر خستگی تاریخ است
پشت سر خاطره ی موج به ساحل صدف سرد سکون می ریزد»
و البته شعر «مسافر».
و تمام!
پ.ن ۱: چون خط نوشتاری من نستعلیقه و چپکی نوشتن هم از سرگرمیهام، با خوندن نوشتههای «سایه» هیچ مشکلی نداشتم! اصاً هی منتظر بودم «سایه» جان صحبت کنن من بخونم?♀️ ولی در کل بهنظر میرسه متنهای این قسمت جهت نخوانده شدن نوشته شده بودن و گاهی جوابهای «آتمان» طوری نبود که بشه حرفای «سایه» رو از روی اون فهمید.