«دکمهی بازگشت»
«خشم باقیمانده از صدمات کهنه را میتوان با درد ناشی از زخم گلوله مقایسه کرد».
از کتاب «زنانی که با گرگها میدوند» / دکتر «کلاریسا پینکولا استس»/ ترجمهی: «سیمین موحد»
«احسان» و «خاطره» در «درهمتنیدگی» از یک نظام دو دویی تبعیت میکنند. آنها دو تن هستند به همراه دو روح غایب: «پدربزرگ» و «بهروز». شاید هر دو غیاب «احسان گودرزی» و «خاطره حکیمی» هم باشند. به همین خاطر متوجه نمیشویم آنها واقعی هستند یا نمایشی و واقعن چه اهمیتی دارد؟ مهم آن روحهای غایبی هستند که همراه ما میشوند. که چنگ به گریبان گذشته میکشیم تا فقدان را تاب بیاوریم. سالها پیش تیزر تبلیغاتی یک تلویزیون شعار جالبی داشت: «زندگی دکمهی
... دیدن ادامه ››
بازگشت ندارد».
خاطره و احسان بعد از یک مقدمه از پس تور ِ گذشته دو بار به تنهایی و دو بار با هم به کشمکش با خود، زنانگی و مردانگی درونشان میروند. مثل همهی ما که حاصل گذشتهییم. خاطره سنگ مزار خشمش را نگذاشته و احسان حسهایش را دفن کرده. در فرآیند رواندرمانی فرد میآموزد که نگاهی تازه به گذشته کند. گذشته در نمیگذرد. ما نگاهمان را به آن عوض میکنیم. خانم دکتر «استس» در کتاب درخشان «زنانی که با گرگها میدوند» ، در فصل دوازده به ما یاد میدهد که خشم مدفون شده را بازیابیم. خشم سرکوب شده غم تولید میکند، غم اندوه میزاید و اندوه موجد افسردگی خواهد شد. به یاد بیاوریم شکایت خاطره را که چرا در هجده سالگی به مراسم کسی رفته که هیچ عشقی به او نداشته. احسان هم ترس از دست دادن دارد و به همین خاطر خاطره و همه را بارها و بارها در ذهنش میکشد. آن دو بالاخره یاد میگیرند با گذشته به شکلی تازه روبرو شوند و با ترسها و خشمهایشان روبرو شوند. آن تابلوهای نهایی هویت آنهاست. پس آنها میروند و اثرها باقی میمانند.
بازآفرینی و اجرای در لحظهی صحنهها از ویژگیهای آثار پستمدرن است. استفاده از آهنگ Sober از گروه Tool برای فصلبندی به همین حضور وهمانگیز گذشته و درون اشاره دارد و همچنین لایهی کنترلگری جهان معاصر را هم به زیرمتن اضافه میکند.
درهمتنیدگی با عنوان بامسمایش به یک نوع هنر درمانی میماند. پس حین تماشایش حسهای مختلفی از اندوه و خشم و گریه و شادی را تجربه خواهید کرد. گویا از دو هفتهی دیگر به مدت یک هفته کارشان تمدید میشود. تماشای احسان گودرزی و خاطره حکیمی را از دست ندهید!
«بهنام شریفی»/ «تحلیلگر سینما و روانشناسی تحلیلی»