در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | پنجره تیوال درباره نمایش عاشقانه ها: نمایش عاشقانه‌ها به نویسندگی محمد چرمشیر و بهمن عباسپور با خوانندگی ام
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:28:52
نمایش عاشقانه‌ها به نویسندگی محمد چرمشیر و بهمن عباسپور با خوانندگی امیر عظیمی خواننده جوان موسیقی پاپ و حمیدرضا ترکاشوند خواننده موسیقی تلفیقی با اشعاری از میلاد موسوی و امید صباغ نو در پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه است. شهرام گیل‌آبادی طراحی و کارگردانی اثر را بر عهده داره و شقایق فراهانی، سیما تیرانداز، ژاله صامتی بازیگران نمایش هستند که هر یک داستانی تلخ و عاشقانه را در تعامل با تماشاچیان روایت می کنند، بیشتر داستان‌های این نمایش تعاملى با موضوعی مستند اجتماعى در میان تماشاچیان که روی زمین نشسته‌اند اجرا می شود و از فرم‌های رایج تئاتر فاصله دارد تا در تعاملی سازنده بین مخاطب و اجرا، بتواند داستان خود را روایت کند. شایان ذکر است این نمایش در تیر ۱۳۹۸ با همراهی رضا یزدانی خواننده راک پاپ و بازی الهام پاوه نژاد روی صحنه رفته بود.

📸 رضا جاویدی
شادمان جوان و امیر مسعود این را خواندند
محمد عسگری، نفیسه نوری و رویا کاظمی این را دوست دارند
من سه بار به تماشای عاشقانه ها نشستم...هر سه بار روی تشکچه ها وَرِ دلِ بازیگران...هربار خندیدم...هربار کف زدم...هربار گریستم...هربار شگفت زده شدم...هربار دیالوگ ها مرا به تحسین واداشت...هربار زندگی کردم...هربار واقعیت را تماشا کردم...هربار غلام که گیس فرزانه را میکشید ، سرِ من به درد می آمد...هربار صدای فرزاد گوش هایم را نه که جانم را تیز میکرد به شنیدن...هربار به شوق آمدم از اینهمه توانایی دل انگیزِ بازیگری...هربار فال گرفتم... هربار آمد یارب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان...هربار زیر باران چهارراه ولیعصر خیس میشدم...هربار این چقدر ساده به هم ریختی روان مرا ، روانم را به هم می ریخت... هربار سریع پیر شدم آنچنان که آینه نیز شکسته در دل خود صورت جوان مرا ، درهمم میشکست...هربار با گفتن این جمله ی فرزانه که من نگام درد میکنه ، نگاهم داغ میشد از دردِ اشک...دفعه ی آخر که به لذت تماشا دچار بودم ، ادکلنم را آماده باش گذاشته بودم پرِ شالِ کیفم ، که به محض درخواست فرزانه ، تقدیمش کنم و کردم...ادکلنم را گرفت ، نفسی بر مقنعه اش کوبید و رفت سر قراری که هرگز به آن نرسید...من ماندم و ادکلن و تماشاچیاتی که چشم و دلمان جز بازی ها و صداهای درخشان چیزی نمیدید و نمی شنید...برای این قصه ی عزیز و غم انگیز و اجتماعی و روان برای این بازی های درخشان برای این صداهای مملو از جان که گویی از حنجرِ آسمان می آید صدای حمیدرضاترکاشوند و امیر عظیمی ، که گویی برای ماه ... دیدن ادامه ›› زمزمه میکنند از حنجرِ آسمان ، برای کارگردانی جناب گیل آبادیِ همیشه درخشان و مخاطب شناس و مخاطب پسند برای همه و همه ی آنانکه در عاشقانه ها عاشقانگی کردند ، دست بر دل میگذارم و قلبشان را می بوسم...خاطرِ من از عاشقانه ها تاهمیشه لبریز خواهد ماند..." هرجای این شهرو که میگردم ، این کوچه ها بوی تو رو میده...عاشق ترم وقتی که میبینم ، خورشید به موهای تو تابیده..."
۰۸ مرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید