خونه که آمدم یادم آمد این نمایش عشاق سینه چاک است و نمایش تشکر دست کم مقداری من را جذب کرد، هرچند آن موقع هم با متن ارتباطی نگرفتم.
آخرین عاشق یک نمایش تنها سرگرم کننده است که شاید برای خیلی ها جذابیت داشته باشد، اما روایت یک هوسرانی نه یک عشق برای من جذابیتی نداشت و اصلا با کار ارتباط برقرار نکردم. بارنی در هر ۳ پرده و آن هم درخانه در حالی که به نظر همچنان متاهل است ( دست کم اینجور از نمایشنامه یادم میاید) به دنبال یک رابطه یک شبه و زودگذر است و به هیچ عنوان به دنبال یک رابطه عاشقانه نیست، اپیزود یک و دو برای من هیچگونه درامی را شکل نداد و تنها در اپیزود ۳ بود که درامی در حال شکل گیری بود که رها و بی نتیجه تمام شد.
به هرروی من بحران هویت را در هر ۴ نفر درک میکردم اما احساس همدلی هرگز برای من شکل نگرفت، شاید نقش بارنی بهترین نقش بود و این نظاره خود در دیگری ( آینه سانی) را بهتر از دیگران به تصویر کشید و همچنین تغییر بارنی از آن کت و شلوار رسمی به لباسهای نسبتا اسپرت تر و حتی کاهش نگرانی از اذیت همسایه و یا برگشت مادر که سیر اندیشه بارنی را نشان میداد.
با آزوی تماشای کارهای دیگر از این گروه محترم