یادداشت روزنامه نگار محترم خانم ستاره کدخدائی
منتشر شده در خبرگزاری گیتی آنلاین- شنبه هجدهم شهریور
نقد در ستایش تئاتر؛
شریک شدن حس انسان بودن با مخاطبان
ستاره کدخدایی منتقد تئاتر در یادداشتی درباره نمایش «تن سایه» به نویسندگی و کارگردانی مریم یاسین زاده عنوان می کند که حس انسان بودن را با مخاطب شریک میشود، وعظ نمیکند، تاثیر خود را میگذارد حتی با وجود این که متنِ مستقیم
... دیدن ادامه ››
گویی دارد.
به گزارش پایگاه خبری گیتی آنلاین، نمایش «تن سایه» در روزهای شهریور هزار و چهارصد و یک، میهمان پردیس تاتر سپند است. نمایشی که به قلم «مریم یاسین زاده» پرورانده شده و با کارگردانی این هنرمند جوان به صحنه رفته است. نویسنده بر موضوع جهان شمول و ناتمام بشری به نام«جنگ» دست گذاشته است و تلاش کرده تا با نگاهی موشکافانه از تبعات جبرانناپذیر این مساله تلخ بر زندگی شخصی، عاطفی، اجتماعی و اقتصادی زنان و مردان جامعه سخن براند. او با خلق شخصیتهایی که همگی از جنس مردم همین کره خاکی هستند، پرده از رنجها و غصههایشان بر میدارد، آلامی که همگی در سایه شوم جنگ و مرگ، طعمی تلخ بر مذاقشان است.
«یاسین زاده» برای ورود به تیرگی مرگ و جنگ از دروازه عشق وارد شده است. هریک از شخصیت های نمایش، چه مرد و چه زن با گویشی محلی، تلاش میکنند ضمن روایت داستان عاشقانه خود، به جذابیت بخشیدن به شخصیت کمک کنند تا مخاطب به مرز همذات پنداری با شخصیت نزدیک شود.
همزیستی نمایش و زندگی
اساسا هنر رسالتی جز آیینگی ندارد و قابلیت نمایش در انعکاس زندگی است. در شفاف کردن یک رخداد است؛ به معنای آنکه دست شما را میگیرد و این بار به جای آن که لحظهای یا حادثهای را خود تجربهگر باشید، اینبار، نظارهگر باشید. این بار تماشاچیِ آنچه رخ میدهد باشید و آن را به واقع پیش چشم خود بهتر و بیشتر لمس و حس کنید؛ حتی اگر هنر نمایش آن را بزرگتر از حد جلوه دهد که البته این ویژگی جز جدانشدنی این هنر است. نمایش به مخاطب خود بینش درک علت مساله میدهد. به او فرصت میدهد تا درباره علت و ریشه مسایل بیشتر غور کند. به آن چه تجربه کرده فکر کند و درباره تبعات آن از خود نظری داشته باشد.
اغراق در احساس، دیگر هنر نمایش است؛ ما به نمایش میرویم که زندگی زیسته و نازیسته خود و یا دیگران را حس و احساس کنیم، با شخصیت ها زندگی کنیم، همپای آنان بخندیم، گریه کنیم زیست کنیم و این گونه دریابیم که بازتاب رفتارها و اعمال ما در جهان چه ریشهها و عللی میتواند داشته باشد. بنابراین رسالت نمایش، رسالتی مهم و ماناست. بنابراین نمایشی ارزشمندتر است که به این سه هدف بیشتر نزدیک شود. نمایشی که دغدغه بشری دارد، نگاه منتقدانه به پدیدهها دارد و تجربه زندگی را با شفافسازی و تفسیر درست و تشدید احساس در مخاطب، غنیتر کند.
«تن سایه» در صحنه
«تن سایه» در راستای این سه هدف تلاش خود را کرده است. در پردههای اپیزودیکِ مونولوگوار خود، مخاطب را به دل قصه آدمهایش میآورد و همه تلاش خود را میکند تا تماشاگر، با همه این شخصیت ها که خیلی هم ناآشنا نیستند و نمونههای شبیه به آن در ذهن تماشاگر وجود دارند،از دریچه دیگری نزدیک شود. نویسنده راه خوشی را برگزیده است. او از عشق مدد میگیرد چرا که هرچه «مرگ و جنگ» طعم گس دارد، عشق شیرین است. قصه هر کدام از این کارکترها قصه دلدادگی و سپس دلآشوبی و غم است؛ ماجراهایی که آغازی شیرین دارند و با آوار جنگ، بر خاک سیاه مینشینند.
«تن سایه» مونولوگوار است.نمایشهای مونولوگ وار از این ظرفیت برخوردارند تا کارگردان کمتر به تمهید و تجهیز اکسسوار و صحنه بپردازد، کمتر درگیر لباس و گریم بشود چرا که همه بار نمایش بر دوش دیالوگهای بازیگر میافتد. این که این ظرفیت خوب است یا بد، جای سخن فراوان است. اما آن چه مهم است، این است که به راستی برای روایت هر قصه که خود باید شروع و میانه و گره و گرهگشایی داشته باشد، چه قدر خلاقیت نویسنده و تخمین حوصله مخاطب در نظر گرفته شده است؛ مساله اینجاست. اینجاست که باید توجه داشت صحنه و ابزارش، نور پردازی و موسیقی باید با دقت بیشتری در خدمت این مهم باشند و گرنه اولین خطر صحنه، از دست دادن مخاطبانی است که پایان مونولوگ بازیگر را انتظار که نه! آرزو میکنند.
«تن سایه» برای نیفتادن به این دام از موسیقی زنده خوبی، بهره برده است. «محمد زندوکیلی» جوان خوش صدایی است که بعد از پایان هر قصه، با آواز محزون خود و همراهی آوای کمانچه، لختی تنفس به قصه و مخاطب میدهد، اما باید بپرسیم؛ استفاده از حداقل سه قطعه ارزشمند با ترانههای پرمغز «احمد امیرخلیلی» که هر یک برای تاثیر گذاری بر ذهن مخاطب زمان میطلبد، لازم است که انقدر پر رنگ باشد؟!
هنر بازیگری
از نقاط قوت این اثر نمایشی حضور بازیگرانی است که از پس نقش خود با همه پیچیدگیهایش بر آمدهاند. «مریم مومن» در لباس دختر افغان بازی قابل قبولی دارد و میتوان گفت لغزشی هم در ادای لهجه افغانی ندارد و بازی روان و یکدستی را از او میبینیم. «علیرضا جلالی تبار» بازی باور پذیری از خود به نمایش میگذارد که البته اگر قصه داستان او از جذابیت بیشتری هم برخوردار بود، شاهد بازی گیراتری از او بودیم. «حسین جاهد» بازیگر توانای دیگری است که خوب درخشیده است و شخصیتی که «آناهینا خسروی» به زیبایی آن را پرورده و پرداخته کرده، ضمن متن جذاب خوب، جذابیت اجرایی خاصی هم داشت.
اما در میان بازیگران، «سمن قناد» نمونهای متفاوت از زن جنوبی را به صحنه آورد. میمیک صورت، زبان بدن و بیان خوب در کنار تعامل با مخاطب که در بازی آناهیتا خسروی هم بود، از مولفههای قابل تحسین این دو بازیگر به حساب میآیند.
پرده آخر
«تن سایه» نمایشی ارزشمند است از حیث پرداختن به موضوعی مهم و این پیام که صلح به از جنگ است یا به تعبیر «قیصر امین پور» که نوشت: «به امید پیروزی واقعی نه در جنگ، که بر جنگ!» موفق عمل میکند.
«تن سایه» نمایشی دیدنی است؛ زیرا لختی به انسان مجال میدهد، تا رنجهایی که شاید تجربه نکرده تجربه کند، نالههایی که شاید فقط شنیده، از نزدیک بچشد. چه خوب بود که همه آدمهای این نمایشنامه با نخ تسبیحی داستانی، حتی نادیدنی به هم متصل میشدند؛ آنوقت تماشاگر با کنجکاوی بیشتری به پایان نمایش مینشست. رویکرد کارگردان در این نمایش، پیشبرد قصه با دیالوگ است و به همین دلیل حداقل استفاده را از صحنه و نور میبرد و دیالوگها در برخی شخصیت ها به اطناب کشیده شده است. اما به نویسنده باید در مورد شخصیتپردازیها آفرین گفت.
«تن سایه» حس انسان بودن را با مخاطبان شریک میشود، وعظ نمیکند، تاثیر خود را میگذارد حتی با وجود این که متنِ مستقیم گویی دارد. نمایش تمرین زندگی است و شایسته است به احترام همه هنرمندانی که حس تلخ و شیرین زندگی را ملموستر میکنند، ایستاده احترام گذاشت و با بودن در کنارشان به آنها قوت قلب بخشید.
شایان ذکر است نمایش «تن سایه» به کارگردانی مریم یاسین زاده، حضور بازیگرانی (به ترتیب ورود به صحنه) همچون: مریم مومن، علیرضا جلالی تبار، سمن قناد، آناهیتا خسروی، حسین جاهد و بازی و اجرای زنده(خوانندگی) محمد زندوکیلی تا پایان شهریورماه در سالن شماره دو پردیس تئاتر سپند روی صحنه می رود.
علاقه مندان به مراجعه به لینک www.tiwall.com/s/tansayeh میتوانند نسبت به خرید بلیت اقدام کنند.