در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | پونه ٢٥ درباره نمایش بیوگرافی: یک بازی: اگر این قدرت را داشتیم که به گذشته بازگردیم و مسیر زندگیمان را تغییر
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:28:11

اگر این قدرت را داشتیم که به گذشته بازگردیم و مسیر زندگیمان را تغییر دهیم،چه میکردیم؟چه کارهایى را انجام میدادیم و چه کارهایى را نه؟چه کسانى ... دیدن ادامه ›› رو حذف میکردیم و یا رفتار متفاوتى نسبت به آنها داشتیم؟؟کدام تصمیم هایمان را تغییر میدادیم؟آیا باز هم همین مسیر رفته را مى پیمودیم؟آیا با دانستن آینده، توانایى ساختن زندگى بهترى براى خودمان و حتى دیگران داشتیم؟

نمایش *بیوگرافى:یک بازى *نگاهى به این قضیه دارد.مردى میخواهد گذشته خود را جورى دیگر رقم بزند.
پروفسور کورمن با کمک یک کارگردان به گذشته خود برمیگردد و وقایع مختلف در طول زندگیش را بررسى دوباره میکند.حتى آنهایى که در ذهنش کمرنگ شده اند.
داستان بیشتر حول محور زندگى مشترک مرد داستان(هانس کورمن)و همسرش(آنتوآنت)مى گذرد،چگونگى آشناییشان تا رسیدن به طلاق و سپس قتل.
کورمن به همراهی کارگردان بارها و بارها این وقایع را از زاویه ها و جوانب مختلف بررسى میکند. گریزهاى کوچکى هم به سالهاى مختلف زندگى او و مهمترین اتفاقها زده میشود.ولى تاکید داستان،کورمن و کارگردان بر روى هفت سال زندگى مشترک او و آنتوانت هست.
کورمن دوست دارد که این برهه از زندگیش را تغییر دهد و یا حتى حذف کند،شاید اگر آن شب کذایى بعد از مهمانى ،آنتوانت ساعت دو نصف شب خانه را ترک کرده بود،هیچ کدام از اتفاقهاى بعدى نمیفتاد،نه ازدواجى،نه بحثى،نه (آیگونى)،نه دعوایى،نه چکى ،نه طلاقى و نه قتلى.
پروفسور کورمن در بازگشت به گذشته ،به واکاوى درونى خود نیز میپردازد،کارهاى اشتباهش را تصحیح میکند،مشروب نمیخورد،بحث نمیکند،سیلى نمیزند،سعى میکند زنش را بیشتر و بهتر درک کند،به طلاق فکر نمیکند و مسلما به قتل نیز.
کورمن معتقد است که در آن لحظه آن *جمله *را زده است.((من رفتم)).کورمن طاقت ترک شدن از سوی همسرش را نداشته و به خاطر ترس از تنها ماندن و ترک شدن شلیک کرده است.
کورمن هفت سال بعد از قتل همسرش به سرطان مبتلا میشود.او محکوم به مرگ است.

با مرور چندباره زندگی کورمن،منزوی بودن و ترس از تنها ماندن او برایمان و شاید برای خود او نیز مشخص میشود.
*گرچه متن در این مورد میتوانست بهتر و بیشتر پرداخته شود.*
کورمن در پردازش مجدد زندگی گذشته اش،باز هم شخصیت مرددی دارد،باز هم مطمئن نیست که آیا میخواهد آنتوآنت را کامل حذف کند و یا نه.در مرورهای اول آنتوانت را حذف میکند ولی باز هم او را به زندگی خود برمیگرداند،این بار با ملاحظه بیشتر،بدون تنش و با شناخت بهتری نسبت به او.
کورمن حتى با وجود توانایى در تغییر گذشته خود و با وجود علم بر آینده،باز هم نمیتواند مهره هاى زندگیش را به درستى بچیند.وقتى ناتوان باشى و منفعل،وقتى درست بر خواسته ها و نیازهایت واقف نباشى، حتى با علم به عاقبت خود،نمیتوانى قدمهاى درست و محکم بردارى.تو محکومى به تقدیر.به مرگ.
براى هانس کورمن داشتن این توانایى نگرش مجدد به گذشته و بازنویسى دوباره آن،چه سودى داشت؟هیچ،باز زندگى کسل کننده اى دیگر با تغییراتى اندک و مرگ.

کاملا برعکس کورمن شخصیت شوخ و شنگ آنتوانت قرار دارد.زنى آگاه به خواسته ها و علایقش،که در گذر زمان در کنار شخصیت یکنواخت شوهرش،کم کم خموده و بى روح میشود.
در یکى از برگشتها به گذشته،آنتوآنت دلواپس کورمن است،دلواپس بیمارى او و اینکه یادش بماند مرتب قرصهایش را بخورد.آنتوآنت میگوید که نه ماه پیوسته از او پرستارى کرده است.
از همین مکالمه کوتاه نگرانى و علاقه او به همسرش را میفهمیم،هم چنان که از لحنش خستگیش را.تغییر لحن لوس و شادش به لحنى غمگین و خسته.

کارگردان یک بار و نه بیشتر از آنتوآنت سوال میکند:آیا باز هم آن شب بعد از مهمانی در خانه هانس کورمن خواهی ماند؟
جواب آنتوآنت بدون مکث است ،کوتاه و مصمم:خیر


*********************************************
متن به موضوعی میپردازد که دغدغه بسیاری از ما در زندگی است.کدام یک از ما به این مساله فکر نکرده که اگر به عقب برگردد*با داشتن همین تجربه و دانش* مسیر زندگی خود را چگونه پیش میگیرد؟
نمایش در واکاوى شخصیتها به این نکته میرسد که شاید به راحتى هم نمیتوان گذشته را تغییر داد تا وقتى خود و درونت را تغییر ندهى.
نمایش بیشترین ضربه را هم از متن میخورد،هانس کورمن برایمان به درستی شناسانده نمیشود،بیشتر با آنتوآنت همراه میشویم تا با او.دغدغه هایش،علایقش،افکارش برایمان ساخته نمیشود.درست است که هانس کورمن شخصیت منفعلی دارد ،مردد است و کلا قادر به تصمیم‌گیری نیست ولی اینها به دلیل پرداخت نادرست باعث شده که کورمن ،زندگیش ، تصمیماتش و تقدیرش برایمان آنقدر اهمیت پیدا نکند.
شاید به همین علت هم بازی رضا مولایی الکن میماند،درست برعکس بازی الیکا عبدالرزاقی و شخصیت آنتوآنت.شخصیتى که به خوبى معرفى و بازى میشود.
احمد ساعتچیان شخصیتی را بازی میکند که کنش خاصی ندارد.مانند همیشه خوب است.

اما دو بازیگر دیگر :فرنوش مروارى و على جدیدى
آنها کاملا برگ برنده نمایش بودند.نمایش را بدون آنها در نظر بگیرید.بازی درست و به اندازه این دو نفر تاش *رنگی نهایی بود بر روی بوم این نمایش.

نمایش برای من ۳/۵ بود که در تیوال ۴ دادم.

خسته نباشید به کل گروه و به امید نمایشهای آینده شما.

*تاش=رد یا اثرى که هر وسیله اثرگذار مانند قلم مو بر سطوح میگذارد.ضربه هاى پیاپى قلم مو بر روى سطح نقاشى و یا تابلو.اثر رنگ بر روى کاغذ با وسیله اى مانند قلم مو.
************************************************
*صندلیهای این سالن برای کودکان زیر ۱۰ سال طراحی شده،لطفا از ورود افراد بالای ۱۰ سال جلوگیری کنید.
دست خانم کناری تمام مدت در پهلوی من بود.به قدرى خودم رو فشرده بودم که بعد از نمایش بدن درد داشتم.

**همان طور که قبل از نمایش از تماشاگرها میخواهید که مواردی را رعایت کنند،شما هم موظف هستید مانع هر چیزی شوید که باعث برهم خوردن تمرکز ما میشود،نمونه بارز و بزرگش وجود عکاس،،تکان دادن مداوم دست،صدای شاتر،نور صفحه و چک کردن مداوم عکسها بر روی اعصاب و تمرکز مخاطب شما تاثیر بد و منفی دارد.
*** به خاطر اعتراض من یکی از عکاسهای عزیز کلا سالن را ترک کردند.
به امید روزى بدون عکاس در سالنهاى نمایش
سپاس از لطف و مهر شما
۲۴ شهریور ۱۴۰۱
hami
دیشب من بین دو تا خانم جوان افتادم😃 هر سه تمام تلاش را می کردیم خودمون رو‌ جمع کنیم مزاحم کناری نباشیم.من که سرویس شدم انقدر دست به سینه بودم. از خوبی نزدیکی صندلیها اینه وقتی یکی خودش رو باد ...
😂😂😂👍👍👍
۲۵ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید