در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | ملیکا شاهچراغی: پاییز اومد ....برگ های سرخ ریختن کف خیابون ....از انقلاب تا آزادی!...
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:28:37
پاییز اومد ....برگ های سرخ ریختن کف خیابون ....از انقلاب تا آزادی!... 🍁🍁🍁


اگر هیجان دوست دارید،مثل بازی اتاق فرار ،هشت شب به بعد به چهار راه ولیعصر بروید حوالی دانشگاه امیرکبیر تا دانشگاه تهران بروید.
مردم بصورت پراکنده درون کوچه ها هستند چون خیابان های اصلی با هزاران سرباز مسلح که نشان از سقوط یک رژیم دارد پر شده است با گاز اشک آور،شوک الکتریکی،باتوم،و تفنگ پینت بال مدام شلیک میکنند .
گهگاهی جوان ها را دستگیر میکنند پسرها دست هایشان را از پشت با بست کمربندی می‌بندند و تی شرت یا پیراهنشان را از پشت به روی سرشان میکشند و به درون خودروهای زرهی میفرستند،
زنها را چون نمی‌توانند تیشرتشان را بالا بزنند علاوه بر دست ها ، پاهایشان را هم با بست پلاستیکی کمربندی می‌بندند .
اگر کسی جلو ... دیدن ادامه ›› برود یک عقیدتی دادبزن که بلند فریاد میزند بروید دور شوید و مردم فقط میگویند بیشرف بیشرف

سطل های زباله را از اجبار مردم آتش میزنند تا گاز اشک آور چشم شان را نسوزاند.

سربازها که عمدتا جوون های بیست ساله هستند از اینکه در بین مأموران رژیم هستند خود ناراضی هستند و میگویند بروید ما خودمان اعصاب نداریم که الان به اجبار اینجا هستیم.
سربازی میگوید این معترضان مسالمت آمیز نیستند مردم می گویند مگر ما در انتخابات پارسال مسالمت آمیز نگفتیم شما را نمی خواهیم سرباز میگوید بروید ما خودمان اعصاب نداریم سر جدتان بروید.


جوان میگوید اگر شما سربازها نبودید الان دلار سی هزار تومان نبود سرباز میگوید این دلار را همان روحانی شما سی هزار تومان کرد جوان میگوید روحانی اصلاح طلب نبود بجز مجلس ششم ، تمامی مجالس بعد انقلاب و روسای جمهورش اصولگرا بودند.


رژه موتور های نظامی میروند مرد شکم گنده ای در بلندگو به موتور سوارها میگوید شیر مادر حلال تان

سربازی در خیابان ولیعصر میگوید اگر اینجا بایستید باید بخوریش

از چهار راه ولیعصر تا میدان فاطمی هزاران عقیدتی هستند با خودروهای زرهی ،موتورها همچنین خیابان انقلاب محدوده میدان فردوسی تا میدان انقلاب

دو تا بسیجی مسجدی سمت میدون ده ونک نزدیک امامزاده قاضی صابر میگن اینجا شب ها ما سنگ و فحششو میخوریم

جوان از عقیدتی می‌پرسد درون آن خودروهای زرهی چی دارید عقیدتی میگویدماشین آب پاش است برای متفرق کردن
جوان میگوید شما خودتان هم دلتان تغییر میخواد.

عقیدتی میگوید کی گفته ما هم دلمان تغییر میخواد،با دستهامون می‌زنیم زیر گوش ملت، جوان میگوید دست بالای دست زیاد است هزاردستان خداست
نیروانتظامی و دیگر سربازان میگویند آفرین جوان


در مترو سبلان پشت سر هم شلیک گلوله پینت بال میکنند و تیرهوایی میزنند پر از گاز اشک آور است پلیس انتظامی میگوید ما با این سپاهی ها نیستیم ما غلط بکنیم جلوی مردم بایستیم.

جهت تشکیل مجلس مردمی همانند مجلس اول مشروطه یا مجلس مصدق همچنین برای مقابله با این عقیدتی های نظامی، نیاز به رزمی کارهای باشگاه های رزمی هست چون مردم عادی به راحتی دستگیر میشوند، برای همین مردم باید در گروه های پنجاه نفری حرکت کنند.
برای مقابله با گاز اشک آور لیمو و پیاز یادت نره،اب نزن،فندک و کاغذ یادت نره.

سرباز میگوید تا الان پنج مامور را کشتند جوان میگوید شما سی نفر را کشتید سرباز میگوید آنها بقدری سنگباران مثل فلسطینی ها میکردند که یک خانم از شهروندان سرش را گرفته بود و داد میزد تو رو خدا نجاتم بدهید جوان می‌گفت وقتی با باتوم و تفنگ پینت بال مدام شلیک میکنی اونها مثل فلسطینی ها بجز سنگ چه دارند؟؟؟
جوان میگوید سال دیگر انتخابات مجلس است چرا نمی‌گذارید انتخابات برگزار شود
سرباز میگوید ما هفتاد میلیون بی سواد تو این مملکت داریم
جوان میگوید همین ملت بی سوادی که میگی چهل سال پیش با صدام حیوون جنگیدند
عقیدتی میگوید برو جوان برو با سربازها حرف نزن


طبق قانون قوای نظامی تحت هیچ شرایطی حق تیراندازی بسوی مردم ندارند.

گاز اشک‌آور یک سلاح شیمیایی است که بر اساس کنوانسیون ژنو استفاده از آن در جنگ‌ها ممنوع شده، اما همچنان مجریان قانون برای کنترل تجمعات مجازند.

سال دیگر انتخابات مجلس است


پیش از سقوط دیکتاتور ها
۰۱ مهر ۱۴۰۱
بهرام بیضایی

زن: اگر روانِ پادشاه این‌جاست پس بگذار تا نفرین مرا بشنود. بسوزی ای روان ـــ
[آسیابان دهانِ او را می‌گیرد.]
موبد: دور باد افسونِ افسونی، دور باد دشنامِ دشخوی، دور باد پلیدیِ پلیدان، راندمش به شش‌گوشه‌ی زمین، هزار دستِ او را به این نیایش ... دیدن ادامه ›› بستم!
زن: [خود را آزاد می‌کند] گوش‌های خود را بگیرید تا نشنوید، زیرا من به دنبالِ بدترین ناسزاها می‌گردم!
سردار: بس کن ای زن! من دیگر برنمی‌تابم که به روانِ پادشاه ناسزا گفته شود.
سرکرده: می‌شنوی زن؟ این سروران خوش ندارند که ناسزا بشنوند.
سردار: و نیز دشنام!
زن: آیا دشنام و ناسزا هم سرمایه‌ی بزرگان است که هر گاه که بخواهند خرج می‌کنند؟ نه، این سنگ و کلوخی است بر زمین‌ ریخته که من نیز می‌توانم چند تایی از آن را به سوی شما پرتاب کنم.
۰۳ مهر ۱۴۰۱
بهرام بیضایی

آسیابان: هر چه ما داریم از پادشاه است.
زن: چه می گویی مرد، ما که چیزی نداریم.
آسیابان: آن نیز از پادشاه است.
۰۳ مهر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید