برای دیدن نمایش در این روزهای زهرماری بسیار مردد بودم. از یک طرف عذاب وجدان برای رفتن به سالن نمایش و از طرف دیگه احساس نیاز شدید به آن برای نگه داشتن آخرین رمق جان در این شرایط ترس و غم و امید.
بالاخره تصمیم به رفتن شد؛ پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱. با بغض و تردید راهی شدیم و وقتی وارد سالن شدم و اسامی بچههای مظلوم پرکشیدهی ایران رو روی صندلیهای ردیف اول دیدم بغضم شکست و فهمیدم جای غلطی نیومدم.
آقای آقایی و گروه محترمشون با ایده اسامی رو صندلیهای ردیف اول و تغییرات متن متناسب با این روزهای درد (که البته با رعایت قواعد هنری انجام و در بافت اثر تنیده شده و توی ذوق نمیزند) به قدر خود کوشیدند. دم شما گرم. دم شما گرم همدردان و همزنجیرانِ ما.
و اما در باب نمایش:
متن ساده و جمع و جور و روان است اما در برخی اپیزودها به ویژه اپیزود نخست
... دیدن ادامه ››
ابتر است.
طراحی صحنه به جاست و کار خود را به خوبی میکند و مخاطب را در فضا قرار میدهد.
هرچند معتقدم برای اظهارنظر درباره بازی بازیگران هر اثر نمایشی لازم است حداقل دو بارآن اثر را دید؛ اما آن چه با یک بار دیدن نمایش به ذهن میآید:
بازی سالار کریمخانی و صفورا خوشطینت تحسین برانگیز است. با صدایی ترتیبشده، بدن این دو بازیگر در تمام لحظات متناسب با موقعیت و دیالوگهاست. حظ اصلی من از دیدن این نمایش دیدن همین بازیها بود. به ویژه که مدتها بود بازی خوب روی صحنه ندیده بودم.
بازی سایر بازیگران هم قابل قبول است و چند نکته درباره آنها قابل ذکر است: پیمان محسنی در اپیزود معلول تا زمانی که روی تخت نشسته پاهایش هیچ نشانی از معلولیت ندارد و تنها وقتی میایستد پاها معلول میشوند. زهرا آقاپور در اولین اپیزود حضورش (زن حامله) ضعیف ظاهر میشود که عمدتاً مربوط به انتخاب لحن نامتناسب با شخصیت است اما در اپیزودهای بعدی بازی قابل قبولی ارایه میدهد تا در اپیزود پایانی در نقش دختر ترک یک بازی خوب ارایه میدهد که با دیالوگهای نوشته شده برای شخصیت کار دشواری است. و اما متأسفانه ضعیفترین بازی گروه برای خانم شادی شاهعلی بود که نه در اپیزود مادر و پسر، «مادر» میشد و نه در اپیزود معتاد، «معتاد» میشد.
در نهایت همهی این گروه «شریف» خسته نباشید.