در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | جواهرپور احمدانی درباره نمایش رستم و سهراب: با سلام ابتدا، هنگامی که سنگفرش‌های دور تئاترشهر را طی می‌کردم، هراسی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:43:34
با سلام
ابتدا، هنگامی که سنگفرش‌های دور تئاترشهر را طی می‌کردم، هراسی در دل داشتم از افرادی که در اطرافم بودند و به خدا گفتم توکل کردم به خودت، من و همه مخاطبان و هنرمندان تئاتر را از شر اشرار حفظ کن.وقتی رسیدم و مورد لطف پرسنل محترم تئاترشهر قرار گرفتم وارد کارگاه نمایش شدم و نشستم و به اتفاق دیگر حضار و بازیگر نمایش در حالیکه گروه موسیقی مشغول نواختن بودند در انتظار میهمانی بودیم که تاخیر داشتند و به محض رسیدنشان کار شروع شد...، انتظار سخت است؛ بنظرم آقا و خانم میهمان تاثیر بد این شب نمایش را بر حوصله مخاطب گذاشتند و ای‌کاش کارگردان اذن شروع نمایش را بی‌توجه به میهمان متاخر می‌داد....
باید در نظر داشت که مسائل ریز در اجرای تئاتر تاثیرات بزرگی را رقم می‌زنند.
بسیار خسته نباشید عرض می‌کنم از مرحوم فردوسی تا گروه اجرایی این نمایش. توانمندی خانم آسو خسروی بازیگر این نمایش بر هیچکس پوشیده نبود و موسیقی و آن سازها با نوازندگان خوبشان فخرفروشی می‌کردند. اما اجازه می‌خواهم جدا از تعارف و دلسوزی، سازنده و عاشقانه مطالبی را عنوان کنم، چون حیف است این پتانسیل با این دغدغه خوب و لازم در رابطه با تاریخ، اساطیر، ادب و هنر ایران‌زمین، پیش نروند. اگر بیش از ۵قرن است که هملت همچنان و هر روز در انگلستان اجرا می‌رود به این دلیل است که نگاه‌ها از زوایای مختلف بدان می‌شود و یا گاه با همان اسلوب دقیق سنت نئوکلاسیسیزم اجرا می‌رود. امه‌سه‌زر توفان را باز می‌نویسد از منظری دیگر و هاینر مولر هملت ماشین را مبتنی بر اصل ولی معطوف به عصر حاضر با حال و هوای پسامدرنیسم بازنویسی می‌کند. یا رابرت التا آژاکس را و...! اگر آژی‌دهاک استاد بیضایی هم رخ مینمایاند یا بندار بیدخش دلیل آن است که مناظری خاص برای آن کهن قصه ساخته شده با زبان و شیوه‌ای بدیع. پس بسیار لازم و ... دیدن ادامه ›› حیاتی است پرداختن به قصه‌های شاهنامه یا مرزبان‌نامه یا هفت‌پیکر و خلاصه ادبیات کهن و باستان خاصه افسانه‌هایی چون یوشت فریان تا اساطیر و قصه‌هایی چون دیو گاوپای و شاه سیاه‌پوشان و معراج‌نامه‌ها که خاصه از منظر ادب و هنر تطبیقی خوش خواهند درخشید و رجز خواهند خواند در برابر مشابهانشان در اقسانقاط جهان و ازمنه ماضی و متاخر. اما تئاتر نیاز دارد به ایجاز و اعجاز. قصه رستم و سهراب را اغلب می‌دانیم، وقتی سراغ نمایش رستم و سهراب می‌آییم انتظار یک خرق عادت و ابداع داریم، نقل همان که خوانده‌ایم و می‌توانیم بخوانیم آن‌هم با تصویرسازی‌های دل‌بخواه و موسیقی تاثیرگذار ذهنمان چه چیز جدیدی را به ما می‌دهد؟ بهتر نبود با توجه به اینکه بازیگر زن توانایی راوی این قصه است از زبان رودابه روایتی نو بشنویم که کشمکش دارد میان آنکه پسر باید کشته شود یا نوه؟
یا روایتی از زبان تهمینه که تلاش می‌کند پسر و پدر را پیش از قتال به هم بشناساند؟ یا آنکه چرا نباید نوشدارو به سهراب می‌رسید و اگر می‌رسید چه می‌شد؟و... که همه این‌ها از لحاظ دراماتیک موقعیت‌های ناب و بدعت‌های اعجازآمیزی را خلق می‌کند.
بنظرم استفاده به جا و شایسته‌ای از توانایی بازیگر نشده بود، حیف شد، استفاده صحیح از کمترین ابزار(چوب و پارچه)، طراحی صحیح و پوزیشن‌ها برای تصویرسازی توسط کارگردان برای این بازیگر جایشان خالی بود با آنکه تلاش بسیاری شده بود و بارقه‌هایی رخ نمایاندند. حتی نوع بیان شاهنامه‌ای جاهایی اشتباه بود (چو سه ساله شد زخم چوگان گرفت...)، در حالیکه نوع بیان در شاهنامه‌خوانی شیوه خود را دارد که وزن نشکند که شکست.
نوازندگان یا باید در هیبت صحنه‌گردان و بازیگر ظاهر می‌شدند یا در طراحی میزانسن‌ها نباید در میان معرکه قرار می‌گرفتند، جایشان بنظر مناسب نبود. نیز صدای ضربات چوب در حالیکه نسبت به نوای سازها ضدضرب می‌شد و ریتم را می‌شکست آزاردهنده بود. نیز موسیقی مدام در کار و ذهن مخاطب سرک می‌کشید و درشت‌نمایی می‌کرد. بهتر این بود خانم خلیفه با پنجه‌های قوی و هنرشان بعنوان نوازنده دف در صحنه‌های بزم و رزم و خانم خسروی به‌عنوان راوی‌بازیگر صحنه را دست می‌گرفتند و مخاطب را به وجد می‌آوردند. سازهای دیگر چون نی و سه‌تار هم در حاشیه صحنه جهت تلطیف نواخته می‌شدند.
نیز اگر به جای برونگرایی در صحنه‌های رزم و مرگ بیشتر به سمت بازی‌های زیرپوستی، بازی‌هایی در گفتار خاصه حسی، با توجه به عدم فاصله مخاطب با صحنه معطوف می‌شدند هم به انرژی و هم به ایفای هرچه بهتر نقش توسط بازیگر و انتقال حس و مفاهیم به مخاطب کمک می‌کرد.سکوت‌های بسیار برای بازی در بازی‌ها یا تعویض فضا و زمان‌ها نابجا بود و ریتم کار را کند می‌کرد.
عذر می‌خواهم، زیاده گفتم و عیب می به گزاف، از هنرش همینقدر بگویم در حد اعتراف که جرات اجرای چنین کاری را نداشتم و آفرین باید گفت به آقای حسن‌خانی و گروه خوبشان. البته آنقدر جذب اثر شدم که انقدر نوشتم و دلم خواست نقطه نظراتم را عنوان کنم که اگر پیشنهادی از آن‌ها برآید به توانمندی شما روی صحنه تحویل کند حالمان را الی احسن‌الحال.
سپهر و امیر مسعود این را خواندند
علیرضای تیوال این را دوست دارد
منظورتون از اشرار کیه؟؟!!
۱۳ دی ۱۴۰۱
A.eshrab
منظورتون از اشرار کیه؟؟!!
اشرار جمع شرور هست، کسانی که با رفتارهای غیر متعارف موجب سلب امنیت و آسایش مردم می‌شوند، افرادی که آسیب مالی و جانی وارد می‌کنند اعم از خفت‌گیر، کتک‌خور، قمه‌کش، روانگردان استفاده کرده و....! اسم‌هاشون رو نمی‌دونم عزیزم، ولی سال‌هاست محیط پارک دانشجو و دور مجموعه تئاترشهر ناامن شده. قرار بوده محصور بشه و صرفا هنرمندان وارد مجموعه بشن که فعلا اقدامی نشده.
۱۳ دی ۱۴۰۱
جواهرپور احمدانی
اشرار جمع شرور هست، کسانی که با رفتارهای غیر متعارف موجب سلب امنیت و آسایش مردم می‌شوند، افرادی که آسیب مالی و جانی وارد می‌کنند اعم از خفت‌گیر، کتک‌خور، قمه‌کش، روانگردان استفاده کرده و....! ...
ممنون از پاسختون جناب جواهرپور...نوشته تون یا برای من غلو شده ست یا من این حجم از هراس رو درک نمی کنم...با این حال ما سالهاست بدون هراس وارد سالن های اونجا شدیم و تئاتر دیدیم و صد البته که بهبود شرایط محیطی تئاتر شهر دغدغه ی همه علاقمندان به تئاتر هست
۱۴ دی ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید