چند خط برای مهدی ملکی نازنین
نه ، او یک سیاه کلاسیک نیست !
سه بار نمایش در ایران میر علیرضا را دیدم. یک بار به صورت آنلاین و ویدیویی و دو بار روی صحنه و در هر سه بار مهدی ملکی ( شخصیت سیاه نمایش ) توجهم را به خود جلب کرد. از آنجایی که از کودکی برحسب علاقه بسیار به تماشای نمایشهای سیاه بازی آن دوران مینشستم و از آنجا که با مجید افشار ( یکی از آخرین سیاه های نسل قدیم که خوشبختانه هنوز در قید حیات است ولی سخت بیمار ) بزرگ شدم قاطعانه میگویم در مهدی ملکی هیچ ردی از پیشینیانش همچون استاد سعدی افشار و جواد انصافی و مجید افشار و داوود داداشی و عطا صفر پور و غیره ندیدم. نه صدای مهدی صدای سیاهِ کلاسیک است نه اندامش و نه تکیه کلامها و شوخیهایش. لباس را حفظ کرده که مقدس و میراث اساتید اما گویی خود از خود زاده شده است. صدایش را هنگام بازی زیاد عوض نمیکند ، شوخی هایش جدید است و تکرار گذشتگان نیست. گاه حتی امروزی شوخی میکند مثل دیالوگی که در نمایش در ایران میگوید : از دکتر میخوام سیوش کنه ! و سالن با شوخیهای امروزی اش از ته
... دیدن ادامه ››
دل میخندند.
سیاهی که مهدی ملکی میسازد دلنشین است و گویی تمامش را خودش ساخته و خوب میداند که تماشاگران تاتر امروز اکثرشان نمایشهای تخت حوضی قدیم را ندیده اند و برای اینکه پیوندشان بدهد با این نوع نمایش آئینی با آنها به زبان امروز صحبت میکند و البته منظورم از زبان تنها زبان تکلم نیست ، زبان بدن هم هست.
مهدی ملکی سیاه بازی را میشناسد و حتی سیاه کلاسیک را ، اما هوشمندانه به سمتش نمیرود و همین باعث میشود که امیدوار باشیم بتواند چراغ سیاه بازی را روشن نگه داشته و تماشاچی را با خود همراه کند.