در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال علی محتشمی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:37:27
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اثری شریف و دلنشین و شاد با هنرمندی سیاه باز مورد علاقه ام مهدی جان ملکی. بازیها همه خوب بود و هر کدام از نقش ها شیرینی خود را داشتند . ما به عنوان تماشاگران تاتر باید از نمایشهای آئینی سنتی خودمان حمایت کنیم و چراغ این گونه نمایشها را در سنگلج روشن نگه داریم.
خسته نباشید به تمامی عوامل گروه و کاگردان اثر.
تشکر از لطف و محبت شما 🙏🌹
۲۵ آبان ۱۴۰۲
سلام فامیل احتمالی...تاتر خوب این روزا چی برم؟ کجا برا؟ یه راهنمایی میکنی؟
۰۳ بهمن ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
علی محتشمی (talkhha)
درباره نمایش چه i
از مهران رنجبر نمیتوانم این کار را قبول کنم. تعریف های بعضی از دوستان از این نمایش را هم نمیفهمم. چپ ترین نمایش ایران ؟! پر از خلاقیت ؟ کل نمایش بازگویی وقایع زندگی چگوارا با غلت زدن از این طرف صحنه به آن طرف صحنه و اجرای اپرا در حین غلت زدن ها است و البته شعار زدگی فراوان که توقعش را از مهران رنجبر نداشتم. برای اینکه نقدم تند تر نشود از مهدی یگانه به خاطر بازی پر انرژی اش تشکر میکنم و از مهران عزیز میخواهم که با کار بعدی اش این نمایش را بشورد و ببرد.
ارزان حساب کنند مشتری بشویم!
جناب محتشمی عزیز استراتژی قیمت گذاری بلیت بر استس تعلق گرفتن بخشی از عواید کار به همکاران فراموش شده ما در حوزه تئاتر صورت گرفته
۰۸ مهر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
علی محتشمی (talkhha)
درباره نمایش زیگموند i
شهروز اینجا شهروز اونجا شهروز همه جا !
داداش یه استراحت به خودت بده :)
چند خط برای مهدی ملکی نازنین

نه ، او یک سیاه کلاسیک نیست !

سه بار نمایش در ایران میر علیرضا را دیدم. یک بار به صورت آنلاین و ویدیویی و دو بار روی صحنه و در هر سه بار مهدی ملکی ( شخصیت سیاه نمایش ) توجهم را به خود جلب کرد. از آنجایی که از کودکی برحسب علاقه بسیار به تماشای نمایشهای سیاه بازی آن دوران مینشستم و از آنجا که با مجید افشار ( یکی از آخرین سیاه های نسل قدیم که خوشبختانه هنوز در قید حیات است ولی سخت بیمار ) بزرگ شدم قاطعانه میگویم در مهدی ملکی هیچ ردی از پیشینیانش همچون استاد سعدی افشار و جواد انصافی و مجید افشار و داوود داداشی و عطا صفر پور و غیره ندیدم. نه صدای مهدی صدای سیاهِ کلاسیک است نه اندامش و نه تکیه کلامها و شوخیهایش. لباس را حفظ کرده که مقدس و میراث اساتید اما گویی خود از خود زاده شده است. صدایش را هنگام بازی زیاد عوض نمیکند ، شوخی هایش جدید است و تکرار گذشتگان نیست. گاه حتی امروزی شوخی میکند مثل دیالوگی که در نمایش در ایران میگوید : از دکتر میخوام سیوش کنه ! و سالن با شوخیهای امروزی اش از ته ... دیدن ادامه ›› دل میخندند.
سیاهی که مهدی ملکی میسازد دلنشین است و گویی تمامش را خودش ساخته و خوب میداند که تماشاگران تاتر امروز اکثرشان نمایشهای تخت حوضی قدیم را ندیده اند و برای اینکه پیوندشان بدهد با این نوع نمایش آئینی با آنها به زبان امروز صحبت میکند و البته منظورم از زبان تنها زبان تکلم نیست ، زبان بدن هم هست.
مهدی ملکی سیاه بازی را میشناسد و حتی سیاه کلاسیک را ، اما هوشمندانه به سمتش نمیرود و همین باعث میشود که امیدوار باشیم بتواند چراغ سیاه بازی را روشن نگه داشته و تماشاچی را با خود همراه کند.
چند سالی‌ست که چشمه اشکم خشک شده و از گریه(حتی به ذوق ) محرومم وگرنه با خواندن نوشته زیبای شما اشک در چشمانم حلقه می‌زد.
بسیار خرسند و امیدوار شدم و بسیارتر از شما بابت این نگاه جزئی و تخصصی سپاسگزارم .
شاد و تندرست باشید جناب محتشمی عزیز🙏🙏🙏
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
چه خوش گفتید
و چه لذتی میبریم ما که در کنار مهدی جان هر شب می آموزیم، لذت میبریم و خاطره میسازیم 🙏🤍🎭
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
علی محتشمی
بزرگوارید جناب ملکی. بنده از این پس مخاطب کارهای شما خواهم بود.
ارادت، باعث افتخار خواهد بود
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ما گسستیم و گسست آنچه تو با ما کردی!
سپهر، امیر مسعود و سارا مقدم این را خواندند
ظفر سهرابی نیا، mahdi maleki و شادن گلزار این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تانگوی دریابیگی با کمدی ( یا دیوانه بازی در حافظ ! )

جمعه شب به تماشای این نمایش نشستم. نسخه یِ ویدیویی اش را در ایام کرونا دیده بودم اما اجرای اصلی بسیار پخته تر و خلاقانه تر بود. روایت " نمایش در ایران " بهرام بیضایی به زبان کمدی . کار لحظه به لحظه پر از شوخی ها و موقعیت های طنز است که پروراندن و اجرایش را میر علیرضا و گروه جوانش به خوبی انجام داده اند. بازی ها خوب است و به شدت اگزجره که لازمه یِ چنین سبکی است. تمام بازیگرها حتی اگر چند ثانیه هم نقش داشتند قدر آن ثانیه ها را دانسته بودند و به خوبی نقش کوتاهشان را در آورده بودند. نکته ای که خیلی دوستش داشتم جنب و جوش میرعلیرضا در گوشه ای تاریک از صحنه ( به عنوان کارگردان ) بود که لحظه به لحظه یِ نمایشش را بازیگرانش بازی میکرد و مثل مربیان فوتبال به تیم جوانش انرژی میداد و این مهم است که صاحب اثر اثرش را هر لحظه ستایش کند. شخصیت اسب را دوست داشتم و بازیگرش را و اینکه مدام در صحنه می چرخید ( گاهی رخش میشد و گاهی اسب تعزیه ) روایتگر حضور همیشگی اسطوره یِ اسب در نمایشهای ایران پیش از اسلام و پس از اسلام بود. شما را به دیدن این اثر شریف دعوت میکنم و میدانم که نوشتن بیش از این در باره این نمایش ممکن است چیدمان روایت اثر را افشا کند .
میر علیرضای عزیز خلاقیتت را در اجرا و روایت کمدی ات بی نهایت دوست داشتم . تمام
سپاس از حضور و نظرتان 🙏🎭
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
سپاس از اینکه اهمیت دادین، نظرات ارزشمند شما دوستان، چراغ راه من است.
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چرا اسم داوود داداشی در اومد از لیست بازیگران؟
Ghazal، امیر مسعود، سپهر و کاربر این را خواندند
آقای علی فتحعلی نقش سیاه را در این نمایش ایفا می کنند
۰۲ آبان ۱۴۰۱
بله قابل حدس بود اما در ابتدا آقای داداشی نامشان در پوستر نمایش قید شده بود. به هر حال ممنونم
۰۳ آبان ۱۴۰۱
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
موافقم
۱۷ آبان ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جمعه 29 بهمن ماه

امیدواری به آینده تاتر این مملکت. نوجوانان و جوانان مستعدی که هر کدام میتوانند آینده بازیگری تاتر و سینما باشند آن هم در متنی که اجرایش به هیچ وجه آسان نیست.
بازیگر نقش مترجم فوق العاده است. در تمام طول نمایش بی نقص است.
بخشی که در کلینیک روانشناسی میگذرد کاملا در آمده است. بچه ها عالی اند.
میزانسن ها با وجود زیاد بودن و پیچیدگیهای گاه و بی گاهش توسط گروه نمایشی به خوبی رعایت میشود.
صداها با توجه به سن و سال گروه خوب است معلوم است ... دیدن ادامه ›› کار شده است.
بازیگر مرد قسمت خواستگار عالی است. بیان و بدن مناسبی دارد. چهره خواهد شد.
رضا بهبودی را بعد از دو سال دیدم و همکلام شدیم و کیف کردم.
اشکان را هم.
انصافا تماشاچیان خوبی در سالن بودند استفاده از گوشی و سر و صدای اضافی نبود.
این گروه را مادامی که کار کنند دنبال میکنم.
خسته نباشی اشکان عزیزم. همیشه شریف ، همیشه متعهد ، همیشه کاربلد
گروهت دوست داشتنی بودند مثل خودت.
بازیگر نقش مترجم خانم کیمیا رحمانی هستن و بازیگر نقش خواستگار، آقای متین نصیری که تو یکی از فصل‌های خندوانه، تو بخش خنداننده شو، شاگرد اشکان خطیبی عزیز بود.
۳۰ بهمن ۱۴۰۰
علی محتشمی
بانو کاظمی ممنون از معرفی دوستان هنرمند.
خواهش می‌کنم جناب محتمشمی.
درمورد این نمایش،خیلی باهم هم‌نظر بودیم.به‌ویژه درمورد متین نصیری.گفتم اسم بچه‌ها بیشتر شنیده بشه.
۰۱ اسفند ۱۴۰۰
سارا کاظمی
خواهش می‌کنم جناب محتمشمی. درمورد این نمایش،خیلی باهم هم‌نظر بودیم.به‌ویژه درمورد متین نصیری.گفتم اسم بچه‌ها بیشتر شنیده بشه.
بله از این گروه و بازیگران جوانش بعدها بیشتر خواهیم شنید
۰۱ اسفند ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با عرض سلام به اشکان خطیبی و گروه جوان و هنرمندش. حتما به تماشای این نمایش خواهم نشست. بعد از " نفرین قحطی زدگان " و گفتگویی که با اشکان عزیزم در همین سایت داشتم بیشتر از پیش به این مهم پی بردم که چقدر برایش تاتر دغدغه است و چه میزان تعصب نسبت به کارش دارد.
همیشه سلامت باشی برادر نازنیم.
اشکان خطیبی (ashkan)
آقای محتشمی درود
من و بچه‌ها بی‌صبرانه چشم به راه شماییم .
۱۳ بهمن ۱۴۰۰
اشکان خطیبی
آقای محتشمی درود من و بچه‌ها بی‌صبرانه چشم به راه شماییم .
باعث افتخار من است. جمعه 29 بهمن میبینمتان :)
۱۳ بهمن ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
و باز هم کارگردان و گروه مورد علاقه من. شریف ترین اهالی تاتر را یکجا بر روی صحنه خواهم دید.
" تاریخ نمایش در ایران " به کارگردانی و روایت دکتر میرعلیرضا دریابیگی را در جشنواره نمایش های آیینی و سنتی دیدم.

نمایش بر محور کتاب وزین و مرجعی به همین نام با قلم استاد بهرام بیضایی استوار است و سعی میکند به صورت فهرست وار تماشاگر را با نمایشهای آیینی و سنتی پیش و پس از اسلام در ایران آشنا کند و تاریخ نمایش را با استفاده از خود نمایش توضیح و تفسیر کند.
خلاقیت و نو آوری در کارهای دریابیگی را میشود در این نمایش هم دید. راویان داستان که در نمایش با نام " پس و " پیش " حضور دارند با زبان و شکل جوان امروزی حرف میزنند و هر دو هم خوب از ایفای نقششان بر آمده اند و از تماشاگر خنده میگیرند.
از موسیقی و به طور کل از صدا به اندازه در اثر استفاده شده است و جایش درست است. "سیاه " هم به اندازه میرود و می آید و سعی میکند عناصر تشکیل دهنده کمدی در بازی سیاه را به مخاطب نشان دهد و قرار نیست تنها بخنداند و برود.
نوع روایت داستانهای اساطیری ایران مثل هفت خوان رستم با همان خلاقیتی روایت میشود که در آغاز برشمردم. یعنی هم تماشاچی را میخنداند و هم به او چیز یاد میدهد و ای کاش بدانیم که هر پیامی را در قالب کمدی و طنز میشود به راحت ترین شکل ممکن و با تاثیر ماندگار به تماشاگر رساند.
برای گروه آروزی موفقیت ... دیدن ادامه ›› میکنم و خوشحالم که هنوز کسانی دغدغه حفظ و ترویج فرهنگ نمایشی ایرانی را دارند که را سالهای بدی را پشت سر گذاشته و در ورطه فراموشی افتاده است ،

آذر 1400
علی محتشمی
کورش سلیمانی عزیز. خوشحالم که بعد از تاتر " خرده نان " دوباره تو و گروهت را بر روی صحنه خواهم دید. مرد شریف تاتر ، همیشه مانا باشی.
به بهانه روزهای پایانی
شاعران حقیقی به یک منبع الهام متصل هستند. شعر قابل آموزش دادن نیست. میشود یک سری چهارچوب کلی را به دیگران آموخت. میشود استعاره را ، تشبیه را ، تمثیل و سایر آرایه های ادبی را به دیگران آموخت اما نمیتوان شاعرشان کرد. شاعران حقیقی به دنیای دیگری متصلند که تا وقتی شاعر نباشیم نمیتوانیم بفهمیمش. بارها شده است که از خودمان میپرسیم حافظ فلان غزلش را چگونه سروده است؟ مگر میشود بدینگونه خیال انگیز و اعجاز گونه زیباترین کلمات را در قالب یک وزن کنار هم چید؟ کودکانه است اگر فکر کنیم شاعران برای این چیدمان حیرت انگیز مینشینند و به یک نقطه خیره میشوند و فکر میکنند. نه. آنها جهانی دیگر را کشف کرده اند. در جهان آنها گاهی دیدن یک منظره زیبا ، نگاه کردن به آسمان ، عشق به یک انسان دیگر و ... چنان تلاطمی در روحشان ایجاد میکند که در عالمی خلسه وار لب به سرودن شعر باز میکنند. دنیای امروز ما شاعر کم دارد. شاعر حقیقی کم دارد. یک شعر خوب اگر به درستی منتشر شود و جریانی یا افرادی جلوی انتشارش را نگیرد میتواند روحِ جمعی یک جامعه را بی نهایت تلطیف کند. میتواند عشق را در هوای شهر جاری سازد. میتواند درمان کند خشونت و خشمِ درونیِ این روزهای بشر را. این نمایش برای من شعرِ خوب خواند حالِ دلم خوب شد.

" چه قانونِ ... دیدن ادامه ›› تلخی است
جاذبه
برای پرنده ای که بالش تیر میخورد
و چه قانونِ شیرینی است
جاذبه
برایِ کشاورزان
وقتی که باران می آید
و چه قانونِ بی خاصیتی است
جاذبه
برایِ خیال . . . " علی محتشمی

تقدیم به همه عزیزان تیوالی و هنرمندان عزیز این نمایش
و چه قانونِ بی خاصیتی است
جاذبه
برایِ خیال . . .

احسنت
۰۳ شهریور ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چگونه یک دلواپس نباشیم !
این نوشته خطاب به هیچ کس نیست. در پاسخ به هیچ کس نیست ! این نوشته تنها نظر شخصی من است در برابر نقد هایی که این روزها در تیوال میخوانم که پشتش هیچ فلسفه ای نیست. " درفلان اثر ابتذال فرهنگی موج میزند " یا " آه چقدر ابتذال فرهنگی " و ...
بنده خودم بعضاً در تیوال تند ترین نقد ها را نوشته ام. به متن نقد داشته ام به بازی نقد داشته ام به کارگردانی نقد داشته ام اما هیچوقت به اثری در چنین سطح برچسب ابتذال نچسبانده ام . دوستان که خودشان به خودشان " مخاطب فهیم تاتر " میگویند می آیند و بدون اینکه محتوای اثر را نقد کنند ( که البته حتما نمیتوانند نقد کنند ) دو سه خط مینویسند که :
" اثر مبتذل بود و بازی ها درجه سه بود و فرهنگمان درد گرفت و بعد میروند ! بازیگران این اثر یعنی بانو رویا تیموریان و امیر کاوه و اشکان هر سه به شهادت کسانی که کارهایشان را دنبال کرده اند از مفاخر تاتر این مملکت هستند. امیر کاوه سوای بازیهای درخشان و به یاد ماندنی اش در تاترهایی مثل هشتمین سفر سند باد و ریچارد سوم و جنایت و مکافات و ... کارکردن با اساتیدی همچون مرحوم حمید سمندریان و مرحوم داوود رشیدی ، یکی از متشخص ترین و با سواد ترین و خاکی ترین بازیگران تاتر این مملکت است. امیر کاوه و ابتذال ؟ امیر کاوه و بازی درجه سه ؟! اشکان خطیبی هم بدون شک یکی از آگاه ترین و متشخص ترین و حرفه ای ترین بازیگران تاتر ماست. شما چه کارهایی از او دیده اید عزیزِ دلواپس ؟ موسیو ابراهیم را دیده اید؟ به ولله هنوز باور نمیکنم که بازیگری بتواند آن نقش را با آن همه ظرافت و پیچیدگی چنان درخشان اجرا کند. خدای کشتار را دیده اید ؟ در انتظار آدولف را چطور ؟ کسانی که اشکان را از نزدیک میشناسند و یا حتی ... دیدن ادامه ›› برخورد های کوتاهی با او داشته اند میدانند که چقدر جنتلمن است. چقدر شریف است . اشکان و ابتذال ؟ اشکان و بازی درجه سه ؟! و صد البته در باره بانو رویا تیموریان بنده خودم را در آن سطح نمیدانم که حتی در مورد شخصیت بزرگ و هنر خارق العاده ایشان حرف بزنم. مبتذل ماییم که نمیدانیم در باره چه کسانی صحبت میکنیم و چه میگوییم. این سه بازیگر حتی اگر سعی هم کنند ، حتی اگر ماهها تمرین هم کنند نمیتوانند درجه سه بازی کنند عزیزم. همگی بزرگند. در باره کارگردان این اثر یعنی علیرضا کوشک جلالی عزیز هم بعدا مفصل خواهم نوشت.
مخاطب دلواپس تاتر ، نوشته شما نه تنها لایق جواب دادن نبود بلکه بیشتر خنده دار می آمد.
من از طرف ایشان از گروه محترم تاتر " پستچی ، پابلو نرودا " و تماشاچیان اصیل و واقعی تاتر که از این اثر استقبال کردند عذرخواهی میکنم.
به نظر میرسه به یک متن تحت عنوان چگونه مدافع متعصب نباشیم هم احتیاج هست البته!
۱۷ مرداد ۱۳۹۸
جناب آقای محتشمی
از نوشته شما لذت بردم
۱۷ مرداد ۱۳۹۸
ممنون از لطف شما خانم ذکیانی.
۱۷ مرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اشکان خطیبی عزیز سلام. امیدوارم در باد این تعریف و تمجیدها نخوابیده باشی برادر. دیشب به تماشای اثرت نشستم. صادقانه بگویم کار را دوست نداشتم. ... دیدن ادامه ›› بازیها را هم. صحنه را هم. موسیقی را هم. قصه را هم. البته میتوان گفت با توجه به اینکه به متن بسیار وفادار بوده ای این قصه ی آشفته به تو و اجرایت ربطی نداشت. باشد. اما تو این متن را انتخاب کردی از میان هزاران متن دیگر که میتوانستی به روی صحنه ببری. شخصیت ها را نمیفهمیم. گذشته شان را نمیدانیم. نمیدانیم پدر از کی و چرا الکلی شده است ؟ از زبان خودش میشنویم که ارتشی بوده است و خلبان و .... نمیفهمیم که از کی به این فلاکت دچار شده است و چرا. حقوق بازنشستگی نمیگیرد از ارتش؟ یا میگیرد و همه را خرج الکل میکند ؟ نمیدانیم. و چون نمیدانیم شروع سقوطش از کجا بوده است نمیتوانیم بفهمیمش. شخصیت مادر که دیگر هیچ. به شدت منفعل است. نه وقتی مادر است به مادرها میخورد و نه وقتی یک زن خیانت کار ( آنطور که از قصه میفهمیم ) بازی و چهره اش این را نشان میدهد. در صحنه اول با آن لباس کثیف و نا مرتب و شلخته ، موقع خوردن صبحانه به شاشیدن پسرش در آشپزخانه میخندد اما در صحنه ای که با وکیل قرار است به خوردن نهار برود یک مرتبه تبدیل میشود به یک زن با شخصیت و متجدد با لباس و استایل مکش مرگ ما و میرود . تازه در لابه بلای نمایش هم میفهمیم که از یک خانواده با فرهنگ و با اصالت که همه شان هنر مند بوده اند می آید ! قصه میخواهد به ما میگوید که زندگی با آن مرد الکلی به این روزش انداخته است؟ چند شخصیتی است ؟ اینها را نمیدانیم چون قصه به ما شخصیت زن را درست نشان نمیدهد. هیچ از گذشته این پدر و مادر نمیدانیم. پس نمیفهمیم که در این بیست و چند سال ( حدودا ) چگونه با هم زندگی کرده اند. در باره سایر شخصیت ها اصلا حرف نمیزنم چون همگی بی هویت تر از پدر و مادر هستند و حتی قابل نقد هم نیستند. اشکان عزیز. دوستت دارم به خاطر دهها اثر فاخر که از تو برروی صحنه دیدم. ستایشت میکنم به عنوان یک بازیگر خوب ، اصیل ، تاتری و همچنین به خاطر شخصیتت . اما این اثر ضعیف بود برادر. دوست من ، سام شپارد نمایش نویس تحسین شده ای است. همگی این را میدانیم. اما او هم کار خوب و بد دارد و من از تو انتظار نداشتم که با این حجم اشراف به ادبیات نمایشی به سراغ این قصه اش بروی که ضعیف است ، پوچ است ، حرفی ندارد برای گفتن. در مورد بازیها اما : میر سعید حتی از سطح همیشگی خودش هم پایین تر است. کاملا تیپ است. تیپ یک الکلی روتین که بارها و بارها و بارها در آثار مختلف دیدیمش. تلو تلو خوردنهای پشت سر همش بر روی صحنه به شدت تیپیک و غیر واقعی است. البته میتوان به او حق داد چون قصه شخصیتی در اختیارش قرار نداده که بر اساس آن شخصیت پردازی کند. مجبور است تیپ بسازد. آناهیتا درگاهی که من همیشه بازی اش را برروی صحنه دوست داشتم هم در پایین ترین سطح ممکن است. اکت ندارد. فقط در جاهایی که میخواهد تماشاگر بفهمد عصبانی است یا داد میزند و یا با مشت بر میز میکوبد. در همین حد. احساس میکنم صدا و حرکتش هم افت کرده است که نمیدانم چرا. خواسته خیلی گل درشت بازی نکند احتمالا ( بنا به نظر کارگردان ) اما کلا بازی نکرده است !
دلم نمیخواهد دیگر بنویسم. این اشکان خطیبی آن اشکان همیشگی نیست. علیرغم همه تحسین ها و آفرین ها و به به ها . امیدوارم به خودش برگردد و نخوابد در باد این تعریف و تمجید ها . . .
اشکان خطیبی (ashkan)
سلام علی جان
در باد تعریف ها بخوابم که چی بشه؟ تیاتر برای من دستاویزی برای رسیدن به حس رضایت از خود نیست. بهانه ای برای ادامه ی زندگی ست.شما هم حق دارید که از اثری خوشتان بیاید یا خیر اما خواهش می کنم که «خود من» را به من تحمیل نکنید و نخواهید که به آن خود من برگردم. چرا که اگر قرار بود در باد تعریف ها بخوابم در همان خودی که برای شما دوست داشتنی تر است می ماندم.
به هر حال بازگشت مثلا به آن چیزی که مورد علاقه ی شماست مانند اکثر نمایش هایی که در پروفایل تون به عنوان نمایش مطلوب و مورد وثوق تون مشخص شدند برای بنده امکان ناپذیرند
۲۲ تیر ۱۳۹۸
بزرگواری میر سعید عزیز. صحنه برای همه یِ ما مقدّس است و حرمتش می‌نهیم. شما فرزندان خلف تاتر که روی این صحنه نقش می آفرینید هم برای ما بینهایت عزیزید. امیدوارم عمر و نفسی باشد برای من که روزی بنشینیم و گپی بزنیم و از این عشق مشترک بگوییم .
۲۴ تیر ۱۳۹۸
اندکی قبل از ورود تماشاگر
بی صبرانه منتظر اون لحظه می‌مونم
۲۴ تیر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
متن خوب بود. میشد بهتر باشد. نویسنده احساس کرده بود که تماشاگر دنیای ذهنی او را میشناسد و از بسیاری از ریزه کاری های متن به راحتی گذشته بود. شوخی ها خوب بود. هجو نبود. حرفهای اصلی را نویسنده در دل همین شوخی ها بیان کرده بود. در قسمت‌های تلخِ اثر که البته بسیار هم کم بود نویسنده و کارگردان به خوبی از پس کار برآمده بودند و بازیگرها هم البته.
گفتیم بازیگرها . . . نادر فلاح به نظرم در روزهای اوج خودش در تاتر است . بدون نقص. با بیان و حرکتی که میتواند برای جوان تر ها کلاس درس باشد. میترا حجار متوسط است. هر کسی جز او هم می‌توانست این نقش ها را اینگونه ساده در بیاورد. کُنش نداشت و البته تماشاگر حرفه ای تاتر هم از او انتظار بیشتری نداشت. اثر شریف است و من همه دوستان را به دیدن آن دعوت میکنم.
علی محتشمی (talkhha)
درباره نمایش اوبو i
سلام به کاربر محترم " آنت آنتی " ! و مجدداً امان از نقدها و نظرهای کاربران تک کامنت !
به همه دوستان توصیه میکنم که این نمایش را ببینند.درک و برداشت و اجرای کارگردان از متن به شذت خلاقانه است. حتی به نسبت فضای این روزهای تاتر ایران زیادی خلاقانه است. بازیها خوب است و به اندازه. چهره های جدید درخشانی در این کار دیدم که امیدوارم کرد. به دوستان تیوالی توصیه میکنم که با دید دیگری به تماشای این اثر بروند قطعاً راضی از سالن بیرون خواهند آمد.
حسین استخری این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیشب و در اولین شب اجرای این نمایش به تماشای آن نشستم. متن خوب بود و افشین هاشمی عزیز مثل همیشه در نمایشنامه هایش " انسان " را محور قرار داده بود. انسانی که این بار به شکل دیوانه وار شیفته سینما و تاتر و به خصوص "حامد بهداد " است. استاد خسرو احمدی معرکه بود و مطئنم که در شبهای بعد معرکه تر هم میشود. ایلیا منفرد هم خوب بود. پیش زمینه یِ ذهنی ام میگفت که نباید خوب باشد اما خوب بود و در حد استاندارد تاتر خودش را نشان داد. به نمایش از ده نمره نمره هفت را میدهم و همه علاقه مندان را به دیدن این اثر دعوت میکنم.
خسته نباشید خدمت کارگردان اثر شکرخدا گودرزی عزیز و آرزوهای خوب برای این نمایشش.
دیشب به تماشای این اثر نشستم. کارعجیبی بود . داستان به ظاهر ساده است اما بعد از اینکه از سالن بیرون میایی درگیرت میکند. با خودت فکر میکنی. به اینکه شاید این چنین روزهایی ، وقتی به میانسالی رسیدی برای تو هم اتفاق بیفتد. به اینکه در آینده حسرت چه چیزی را خواهی خورد. به اینکه در لابه لای کاغذهای کهنه گذشته مان چه چیزهایی پیدا خواهیم کرد. چیزهایی که ما را یاد خودِ پیش از اینمان بیندازد. اثر را بسیار دوست داشتم. صحنه ساده بود و دوست داشتنی. گرم بود. بازیها به قدری خوب و روان بود که احساس نمیکردی به تماشای تاتر آمده ای. انگار داشتی از بیرون زندگی زن و شوهری را همانطور که هست میدیدی. بی اغراق. شبیه زندگی خودمان. بازیها عالی بودند. تمامِ حرکات بازیگران فکر شده بود. رضا بهبودی مثل همیشه درخشان بود. سالها است که درخشان است گاهی کلافه ام میکند از اینهمه خوب بودن. آناهیتا اقبال نژاد هم عالی بود. نقش را باور کرده بود و آنقدر ساده بازی میکرد که با او یکی میشدی. فکر نمیکردی آرتیست است. خدا کند که همه بازیگرهای ما بیاموزند که بازی " اگزجره " با حرکات غلو شده و صدا سازیهای عجیب و غریب ( که این روزها خیلی مد شده ) دلیل خوب بازی کردن نیست بلکه نشان دهنده ضعف بازیگر است. و اما برسیم به کارگردان اثر یعنی کورش سلیمانی عزیز. هنرمندی که دوستش دارم به هزار و یک دلیل . کارش را بلد است. با سواد است . " آدم حسابی " است و روی این آدم حسابی بودن تاکید میکنم. تاتر را میشناسد و میفهمد. برای مخاطبش ارزش قائل است. گزیده کار است و وقتی پای کار می آید که حرفی برای گفتن داشته باشد. تکرار نمیکند. کورش سلیمانی را دوست دارم برای اصالتش و امیدوارم همیشه شاد و سلامت و موفق باشد. همه شما عزیزان را به دیدن این نمایش دعوت میکنم و مطئنم از دیدن این اثر لذت خواهید برد و عمیقاً به فکر فرو خواهید رفت.