در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال پرستو حق گوی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:00:34
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید


بخشی از نقد نیلوفر ثانی بر "توافق نامه" منتشر شده در روزنامه هم میهن ۲۸ آذر:
...
کوروش ســلیمانی با انتخاب جذاب این نمایشنامه کلودل و بهره درست از بازیگرانی مناسب هر نقش و هر کاراکتر را با ویژگی های لازم به خوبی معرفی و در صحنه به تماشاگر عرضه می کند. بهنام تشــکر در نقش دنی همان فرد منفعت طلبی است که رفتارهای متضاد ومتناقضش، هویتی از انسان امروز را ارائه می دهد. رامین ناصرنصیر با درخشش تمام عیارش، خریداری ساده دل است که نماینده اغلب توده مردمی ست که گمان نمی کنند هرچیزی تنها همان رویی را دارد که نشان می دهد و مدام توســط دیگران و حاکمان به بازی گرفته شده و رودست میخورند اما سادگی و حماقتشان تغییر نمیکند. و کوروش ســلیمانی در نقش مارتن، دوست دُنی، بعدی دیگری از انسان امروز است که میان ارزشها و وجدان، مدام در نوسان و سرگردانی است ...

توافقنامه، اجرایی اســت که با ابعاد انسانی، سیاسی و فلسفی اش یادآور اجرای پیشــین و به یادماندنی «خرده نان» سلیمانی است که با سبک کمدی ... دیدن ادامه ›› و رئالی که دارد و با مضمون مهمی که به آن اشاره میکند، بازیهای حرفه ای و پرداخت مناسب به متن، اجرایی قابل توجه است که شاید از معدود نمایش های این روزهای پایتخت است که می توان با اطمینان خاطر و لذت به تماشای آن نشست.

(متن کامل این نقد را در روزنامه هم میهن سه شنبه ۲۸ آذر بخوانید)
امروز،
جمعه ۱۷ دی،
روز پایانیِ اجرا

نمایشِ "فرودگاه، پرواز شماره ۷۰۷" دوبار به صحنه می آید.

ساعت ۱۶
ساعت ۱۸
غلامحسین لطفی، نویسنده و کارگردان تئاتر

چشممان به دیدن این شعر نمایشی واین همه ظرافت شاعرانه که در طراحی و پردازش صحنه ها وریتم درست و صبورانه اجرا بود روشن شد . ذهن درخشان استاد احمدی وشوق شاداب شما برای آفرینش ، نمایشی لطیف و اثر گذار فراهم آورده . دست ودلتان توانا.
علی باروتی و مطهره ابراهیمیان در " فرودگاه، پرواز شماره ۷۰۷ "
برای نخستین بار اجرایِ نمایشنامه ای از احمدرضا احمدی
هفته ی پایانی
فرودگاه، پرواز شماره 707
سه اجرای پایانی
فرودگاه، پرواز شماره 707
چهارشنبه، 15 دی ماه
ساعت 16
نگاهی به نمایش فرودگاه، پرواز شماره 707 به کارگردانی کوروش سلیمانی
شاعر و مرگ
آریو راقب‌کیانی

روزنامه اعتماد/ دوشنبه ۱۳ دی


رئالیسم جادویی بیشتر در ادبیات، جا خوش کرده است و از آنجا که زبان انتقادگری دارد، زندگی طبقات فرادست را مورد خطاب و نشانه و افراد طرد ... دیدن ادامه ›› شده از جامعه را در برابر این گروه قرار می‌دهد. حال اگر این رئالیسم شگفت‌انگیز در تئاتر به کار گرفته شود، تلاقی دو دنیای واقعی و خیالی و در‌هم آمیختگی آنها موضوعیت پیدا می‌کند و حتی ممکن است ندای اشخاص غایب و اعمال‌شان را به گوش برساند. در نمایش‌هایی که عنصری فراتر از المان‌های رئالیستی نقشی غالب و قالب پیدا می‌کنند، زبان نمایش ترکیبی از رئالیسم و جادو می‌شود که این دو فضاسازی را به یکدیگر پیوند می‌دهد. رئالیسم جادویی لحنی میانه را برای ابراز وجود انتخاب می‌کند، نه آنچنان با واقعیت عیاق است که بتوان برچسب تماما حقیقی به خود داشته باشد، نه آنقدر فراواقع‌گرایانه عمل می‌کند که به عنوان امری غیرممکن و باورناپذیر قلمداد شود.
این روزها سالن نمایش استاد سمندریان بر صحنه‌اش شاهد نمایش «فرودگاه، پرواز شماره 707» است که متن آن توسط شاعر معاصر یعنی احمدرضا احمدی نگاشته شده و کارگردانی آن بر‌عهده کوروش سلیمانی است. نمایشنامه‌های احمدرضا احمدی، درام‌هایی هستند که اکثرا تم‌های شک و تردید و مرگ و انزوا را با خود در پی دارند و همه این درونمایه‌ها به نوعی سرچشمه حیات یا زوال خود را از عشق و نیستی آن می‌گیرند. نمایش با استفاده از رویا و خیال‌پردازی و خواب‌های آشفته یک شاعر هویت باخته، دنیایی وهم‌گونه‌ای را در بستر واقعیت برای روایتگری می‌سازد و با آنکه زبان نمایش ماورایی نیست، ولیکن مواجهه این شخصیت‌ها با کاراکترهای دیگر از منظر زمان و مکان عاری از روال‌های زندگی روزمره می‌شود. اینکه نمایشنامه‌نویس برای کاراکترهای حاضر در دنیای نمایش اسم و نامی انتخاب نمی‌کند و آنها را ملقب به رسم و پیشه‌شان می‌کند، به استقلالی برمی‌گردد که عنوان‌های شغلی از آن خود دارند و افراد بالاجبار برای داشتن هویت به آن گره خورده‌اند. گویی واقعیت این افراد معنا باخته و غیرواقعی که به تقدیر و سرگذشت یک شاعر خواب‌نما شده مربوط شده است، زیر سایه شغل آنها و تاثیرات اجتماعی‌اش تعریف می‌شود. رئالیسم جادویی به شکل عارفانه‌ای دنیای خواب را به هوشیاری و آگاهی بیداری وصل می‌کند و در سفر ادیسه‌وار این شاعر خلوت‌نشین، از سیال بودن زمان و مکان وام می‌گیرد تا مبدا و مقصد حرکتی این کاراکتر را به یکدیگر اتصال دهد. در نتیجه زمان در این نمایش همچنانکه می‌تواند بدون بعد باشد، می‌تواند ابعاد چند وجهی‌اش را در مخلوط شدن با چند اتفاق به رخ بکشاند و همین خاصیت است که سبک نمایش را به رئالیسم جادویی مبدل می‌سازد و در سیر حرکتی در جهان زمانمند شده شاعر، متن حوادث از لحاظ وقوع و فعل نه قطعی می‌شوند و نه متغیر و این مقوله در طراحی صحنه با توجه به مسیر نیم دایره‌ای کوچ شاعر که به صورت پادساعتگرد و بر‌خلاف مسیر حرکت ساعت گذشته‌نگر است به وضوح به چشم می‌آید.
شاعر این نمایش (با بازی رضا بهبودی) با شخصیت‌هایی چون مرد بیمار (با بازی کامبیز امینی)، مامور آتش‌نشانی (با بازی علی باروتی)، مدیر گورستان (محمد طیب طاهر)، نقاش (با بازی سیامک ادیب) در دگرسانی احوالی‌اش در حالی مواجه می‌شود که پیش از این علل همه عوامل سیل، زلزله و توفان و به‌طور کل مرگ و میر را در ذهنش به عوامل طبیعی نسبت داده بود و حال که در وضعیتی ناخواسته در ناخودآگاهش به مصاف این شخصیت‌ها رفته است، به مرور خودآگاه به خواب رفته‌اش را بیدار می‌کند و می‌بیند. مرد بیمار پتانسیل آن را دارد که وجه آینه‌گون شخصیت شاعر باشد که همسران هر دو ترک منزل کرده‌اند و نقاش این نمایش بازتاب‌دهنده بعد دیگری از شاعر است که همه هستی‌اش را در حراج گالری بر باد داده است. تنها شخصیتی که در این نمایش نامی از آن خود دارد، دکتر توفان گلبانگ است که از قضا شغل این شخصیت تبهکار و ساقط جنین (کسی که زندگی را می‌گیرد به جای آنکه ببخشد) به‌طور کل دکتر بودن نیست. این وضعیت پل زده شده بین خواب و بیداری را می‌توان به شخصیت‌پردازی سایه‌وار دیگر شخصیت‌ها نسبت داد که شاید هر کدام از آنها بخشی از وجود سرکوب شده شاعر در اجتماع هستند. سایه‌هایی که شاعر هیچ‌گاه نخواسته است که هیچ کدام از جنبه‌های شیطانی و غیرانسانی وجودی‌اش را در واقعیت روزمره‌اش در آنها ببیند و مجبور است سایه‌های این شخصیت‌های غرق شده را از اعماق دفن شده وجودی‌اش بیرون بکشاند.
در نمایش، مخاطب با طراحی صحنه‌ای مواجه می‌شود که قرار است دیالکتیک‌ساز باشد. دیالکتیکی که نقش روشنگری را برای شاعر در دنیای ذهنی‌اش ایفا می‌کند و شاعر در رویارویی‌هایش با دیگر پرسوناژها به معرفتی جدید دست می‌یابد. با اینکه صحنه نمایش کاملا به صورت ساده‌گرایانه و با به کارگیری صندلی‌های سفیدی که به صورت دوار چیده شده‌اند، طراحی شده است، ولیکن شاعر سرگردان و آواره قصه نمایش در هر بار رجعت و حضور در موقعیتی، صندلی‌ها را براساس گفتمان پیش‌رو مرتب و همسان‌سازی می‌کند؛ گاه صندلی‌ها در روبه‌روی هم و گاه صندلی‌ها در کنار! و مهم این است که شاعر زاویه و گوشه‌گیری‌های هر شخص را پیش از نشستن او روی صندلی‌اش رفع و رجوع می‌کند. شاعر به مرور درمی‌یابد فراموشی از گذشته، نیاز به تزکیه ذهن دارد، حال می‌خواهد به عاشق پیشه‌گی منوط باشد یا عاقل پیشه‌گی. شاعر در این استحاله ذهنی و با استفاده از صدای گوینده رادیو (با صدای کوروش سلیمانی) به مرور مزد گورکن و نقاش را در دو ترازوی مختلف می‌بیند و نویسنده این اثر در این نمایش زبان شاعرانه‌اش را با زبان استعاره و نماد همراستا می‌کند. نمایش فضای انتزاعی ذهن شاعر را از دو وجه مرگ و زندگی مورد کنکاش قرار می‌دهد و به این تعبیر می‌رسد که زندگی عزلت‌نشین شاعر در اتاقک سرمازده‌اش، با مرگ یکی شده و این ترک خانه است که او را از مرگ به شعری عاشقانه می‌رساند. مکان‌های این نمایش، با روایت از بالا به پایین و دستوری گوینده رادیو به ناکجاآبادی می‌مانند که باید الهام‌بخش شاعر شوند. سوال پیش می‌آید که صدای تسلط‌طلبانه رادیو ناظر بر رفتار تک‌تک پرسوناژهاست و همچون نامه اعمال آنهاست که از دنیای مردگان برمی‌خیزد یا از جهان زندگان یا از جهان زنده به گوران شده؟ من حیث‌المجموع این صدای رعب‌آور هر گذرگاهی قدرت تداعی‌کننده‌ای را برای شاعر رقم می‌زند که در نیمه راست صحنه از غیبت زنی حاضر برای کاراکترها سخن می‌راند و در نیم چپ صحنه از سفر موقتی و ابدی که چه با قطار، چه با هواپیما و چه با کفن کلام می‌گوید.
زن پریشان (با بازی فریبا کامران) تنها کاراکتری است که در این وادی جنون‌آمیز عقلانیت و دنیای حسابگرانه مردانه، می‌خواهد تعادلی بین جنون و عقل به وجود آورد و وجود خود را از هر مکانی به مکان دیگر جاری می‌سازد و دنیای جمع شده زنانه‌اش را که روزهای هفته‌اش را با آنها سر می‌کند در پیشگاه شاعر نمایش به آنی ولو می‌کند. حضور شبح‌وار این کاراکتر، به همه وجود‌ها و لحظات دیگر معنا و مفهوم می‌بخشد و یادآور شعر دیوونه کیه؟ عاقل کیه؟ حسین پناهی می‌شود. نمایش از ابتدا تا به انتها ریتم طنازانه تلخ و در عین حال آرامی به خود می‌گیرد که برای انتقال پیامش باید همین متانت ریتمیک و در عین حال پیوستگی را حفظ کند. نمایش این‌چنین باید آهسته گام‌هایش را در سرمای پاییزی منتهی به زمستانش بردارد تا هم فرار یک شاعر از خویشتن نمایانده شود و هم عشق بی‌صورت شده‌اش در هیبت زن پالتو آبی‌پوش! هر مخاطبی پس از دیدن این نمایش باید در پی جست‌وجوی صنف منجی از پس این همه انهدام باشد؛ شاعران یا عاشقان یا شاعران عاشق؟
هفته ی پایانی
امکان تهیه بلیت برای روزهای نخستِ هفته ی پایانی ( یکشنبه ۱۲ دی، دوشنبه ۱۳ دی، سه شنبه ۱۴ دی) در تیوال فراهم است. به امید دیدار ...
محمد طیّب طاهر و سیامک ادیب در " فرودگاه، پرواز شماره ۷۰۷ " ؛ برای نخستین بار اجرایِ نمایشنامه ای از احمدرضا احمدی؛ هفته ی پایانی ...
نظر استاد بیژن بیژنی؛ خواننده و خوشنویس:
دوست عزیز و هنرمندم جناب کورش سلیمانی
با درود و مهر و آرزوی تندرستی و سلامتی برای جنابعالی امیدوارم همواره برای تعالی تئاتر سرزمینم کوشا باشید ، نمایش پرواز شماره ۷۰۷ به کارگردانی حضرتعالی را به همراه همسرم و دخترم تماشا کردیم و همین طور بازی زیبا و صمیمی هنرمندان این نمایش را .ابتدا باید از دوست عزیز و شاعر هم روزگارم استاد احمدرضا احمدی که نویسنده این نمایش بودند یک جهان سپاسگزاری کنم و همین طور از صدای زیبای شما که گوینده رادیو در این نمایش بودید برایم بسیار دلنشین بود . شور و شوق شما به تئاتر و کارگردانی بسیار ستودنی است .
سپاس دیگری دارم برای بازی بازیگران این نمایش که همگی درخشیدند. امیدوارم شاهد کارهای درخشان شما در آینده تئاتر ایران باشم .
با مهر و ستایش - کمترین بیژن بیژنی
اجرای فوق العاده
شنبه 11 دی ماه, ساعت 18
کامبیز امینی و محمدرضا آزادفرد در " فرودگاه، پرواز شماره ۷۰۷ " ؛ برای نخستین بار اجرایِ نمایشنامه ای از احمدرضا احمدی
رضا بهبودی و فریبا کامران در " فرودگاه، پرواز شماره ۷۰۷ " ؛ برای نخستین بار اجرایِ نمایشنامه ای از احمدرضا احمدی
اجرای فوق العاده ی نمایش " فرودگاه، پرواز شماره ۷۰۷ "

شنبه ۱۱ دی، ساعت ۱۸
کاش همه نمایش ها اجراهای فوق العاده شون به این صورت اعلام می کردن!
۰۹ دی ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اجرای فوق العاده ی نمایشِ
" فرودگاه، پرواز شماره ۷۰۷ "

شنبه ۱۱ دی، ساعت ۱۸

پیش فروش بلیت روزهای نخست هفته ی پایانی اجرا، از شنبه ۱۱ دی تا سه شنبه ۱۴ دی در سایت تیوال از ساعت ۱۲ ظهر امروز، چهارشنبه ۸ دی ماه آغاز می شود.
سلام. به اطلاع عموم تماشاگران محترم می رساند تماشاخانه ی ایرانشهر که این روزها میزبان نمایش "فرودگاه، پرواز شماره ۷۰۷ " است، جهت رعایت پروتکل های بهداشتی ضمن اینکه اجازه ی ورود هیچ فردی بدون ماسک را به تماشاخانه نمی دهد؛ به محض ورود، کلیه ی عوامل نمایش ها، کارکنان و به ویژه تماشاگران عزیز را توسط همکاران مجموعه با دستگاه ویژه ی تب سنجی بررسی می نماید. در عین حال همانطور که با مشخصات سالن های نمایش این تماشاخانه از جمله سالن استاد سمندریان آشنایی دارید، این سالن ها با دارا بودنِ سقف های بسیار بلند، صندلی های با فاصله ی مناسب، فضای وسیع و تهویه ی مناسب از شرایط مطلوبی برای حضور شما عزیزان جهت تماشای نمایش برخوردارند.

نمایش "فرودگاه، پرواز شماره ی ۷۰۷ " مفتخر است که تاکنون میزبان بسیاری از شما عزیزان بوده و در اجراهای رو به پایان خود میزبانی بسیاری دیگر از شما را با ارایه ی نمایشی شایسته با هنرنمایی گروهی حرفه ای و در فضایی فرهنگی _ تئاتری خواهد داشت.
اجرای نمایش‌ِ "فرودگاه، پرواز شماره ۷۰۷ " در غروبِ پنجم دی ماه، با افتخار و با یاد اکبر رادی بزرگ به استاد بهرام بیضایی ( یاران احمدرضا احمدی نازنین که در کنار هم #گروه_ادبی_طرفه را در سال ۱۳۴۰ تاسیس کردند) تقدیم شد
فواد نظیری
نویسنده، شاعر و مترجم

"فرودگاه، احمدرضا"
نمایش‌نامه‌ی «فرودگاه، پرواز ۷۰۷» احمدرضا احمدی که اینک بر صحنه است، به نوعی مهم‌ترین نمایش اوست. ریشه‌ی اصلی قصه،‌ واقعیتی‌ست که در برشی دور از دوران جوانی نویسنده گذشته است و اکنون در قالب نمایشنامه‌ای کافکایی،‌ برخوردار از سیر در خاطرات و لحظات فراواقعی و سرشار از اضطراب و وجد شعر، نوشته شده و به صحنه درآمده است.
در اصل متن اشخاص نمایش سیزده نفرند. برای اجرا، کارگردان (کورش سلیمانی) در ویرایشی دقیق و کاملاً حرفه ای، ‌سه زن آبی‌پوش را به یک زن و سه نقاش را به یک نقاش تقلیل داده است که ای کاش این پیرایش در متن اصلی نیز هم از آغاز رخ می‌داد. پاره‌هایی از متن نیز به لحاظ تنظیم زمان اجرا برش خورده و ویراسته شده‌اند که کاملاً فرعی‌اند و لطمه‌ای به روح و موضوعیت اثر وارد نشده است.
آرایش صحنه همه در یک سطح از اتاق شاعر شروع شده تا بیمارستان، نمایشگاه ... دیدن ادامه ›› نقاشی،‌ گورستان، ایستگاه راه‌آهن و فرودگاه، به دنبال هم با چند ردیف صندلی صورت گرفته و در نهایت سادگی القا کننده‌ی سفری محترم است، در چهارده صحنه.
کاراکترهای اصلی نمایش به لحاظ دشواری و ژرفای گفتارها، شاعر است و زن پریشان دیگر اشخاص مکمل داستان‌اند و از نظر موضوعیت حکایت مرد بیمار و زن آبی‌پوش جایگاه بعدی را دارند. تودرتویی سرشار از وهم و خیال و واقعیت رؤیا چنان در هم تنیده است که می‌توان چنین استنباط کرد که شخصیت‌‌های مرد بیمار و زن آبی‌پوش در واقع بازتاب‌های دو کاراکترند: «شاعر و زن پریشان.»
گفتارهای نمایش سرشارند از شعر و اضطراب و سرگشتگی و عشق و جای‌جای، طنز ناب و تلخ و غیر قابل شرحی که جوهره‌ی کارهای نویسنده است: «برای فرار حداقل باید پنجاه ملافه را به هم گره بزنید. تازه اگر ملافه‌ها استریل باشند پنجاه عدد اگر استریل نباشند به ۶۰ ملافه احتیاج است.» آمد و شد بازیگران در اجرا و نورپردازی صحنه به خوبی فضای نمایش را القا می‌کند. بازیگران نقش شاعر (رضا بهبودی) و زن پریشان (فریبا کامران) دو شاهبان حرکت و پرواز نمایش‌اند در اجرا. تأثر درونی و عمیق بازیگر زن پریشان در بیان شاه جمله نمایش در صحنه‌ی دوازدهم تماشاگر را عمیقاً ‌متأثر و بر صندلی میخکوب می‌کند. «من هر روز با تردید به خود می‌گویم: شاید عاشقان و شاعران بتوانند این جهان را نجات دهند. همان‌هایی که هنوز عشق را ستایش می‌کنند.»
بازیگران دیگر نقش‌ها به تناسب از عهده‌ی اجرا بر آمده‌اند، اگر چه به گمان این قلم، حرکت‌های «توفان گلبانگ» بر صحنه گاه زائد و اغراق آمیز است که در سطح می‌گذرد، حال آن که پاره‌های طنز آمیز مربوط به گفتارهای او چنان نیرومند و خنده‌آورند که خود غالب‌اند بر القای ظاهری آن‌ها در اجرا. شاید انتخاب زن آبی پوش (علیرغم بازی قابل قبولش) به لحاظ تجربه و فیزیک ظاهری می‌توانست در حد و اندازه و متناسب با زن پریشان صورت بگیرد، هم چنان که مرد بیمار و شاعر. صدای رادیو (کارگردان) جا داشت خشک‌تر، بی روح‌تر و تحکم‌آمیزتر باشد. مهم‌تر از هر چیز آن که هر چه به پایان نمایش نزدیک می‌شویم، اضطراب افزون می‌شود و در فرودگاه به اوج می‌رسد. جا داشت التهاب درونی شاعر و زن آبی‌پوش با صدای بلندگو افزوده می‌شد و با راهی‌شدن زن آبی‌پوش به‌سوی فنا بروز ظاهری هشدار دهنده‌تری بر صحنه می‌یافت. چتری که از زن آبی‌پوش برمیز مقابل شاعر باقی می‌ماند حرکت درست و زیبایی است در اجرا.
«فرودگاه، پرواز ۷۰۷» نخستین اثر نمایشی است از احمدرضا احمدی که نخستین‌بار است به اجرا در می آید. ارتباط با ذات آثار احمدی دشوار است و کارگردان کورش سلیمانی از عهده این کار و طراحی اثر برای اجرا به‌خوبی بر آمده است. بازیگران نمایش برای تجسم بخشیدن به این اثر نمایشی تمام سعی خود را کرده اند و اجرایی وزین و ماندگار عرضه کرده‌اند. شگرد کارگردان در اجرای آخرین صحنه درخشان است، جایی که مونولوگ پایان بخش نمایش‌نامه با صدای خسته و عمیق احمدرضا احمدی ضبط و پخش شده است.
به تماشا نشستن این نمایش دشوار غنیمت است و فالی نیک برای اجرای کارهای دیگری از شاعر یگانه‌ی روزگار ما.
احمدرضا احمدی می‌نویسد که زنده بماند. مجموعه‌ی هنرمندان نمایش فرودگاه او، با این اجرا به او شادمانی، و امید زندگی افزون تر بخشیده‌اند. این ستایش آمیزترین حرکت و نقش آنها بر صحنه است!
کیوان مهرگان
مستندساز، شاعر، روزنامه نگار

کوروش سلیمانی اگر چه فرزند کوهستان است اما به لطافت باران شعر و جهان شاعر کهنسال شهر احمدرضا احمدی را روی صحنه مجسم کرده. نمایش فرودگاه ( پرواز۷۰۷ ) نوشته احمدرضا احمدی و به کارگردانی کوروش سلیمانی یک نمایش جسورانه است که از شهامت و شجاعت یک تاتری شاعر مسلک بر می آید. در زمانه تسلط ابتذال به صحنه بردن یک نمایش شاعرانه چند قدم مانده به انتحار است که اگر موفق نشود همه را به کام خود می کشد. اما هوش، ذکاوت و مهارت سلیمانی دوشادوش جسارت و شهامت او یک نمایش دلپذیر شاعرانه ساخته و پرداخته که هفتاد دقیقه می توان در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر شعر دید و شعر شنید و شعر شد.
دستمریزاد به کوروش سلیمانی و گروه تاتر بیستون که در رگهای شهر شعر دواندند ...