فواد نظیری
نویسنده، شاعر و مترجم
"فرودگاه، احمدرضا"
نمایشنامهی «فرودگاه، پرواز ۷۰۷» احمدرضا احمدی که اینک بر صحنه است، به نوعی مهمترین نمایش اوست. ریشهی اصلی قصه، واقعیتیست که در برشی دور از دوران جوانی نویسنده گذشته است و اکنون در قالب نمایشنامهای کافکایی، برخوردار از سیر در خاطرات و لحظات فراواقعی و سرشار از اضطراب و وجد شعر، نوشته شده و به صحنه درآمده است.
در اصل متن اشخاص نمایش سیزده نفرند. برای اجرا، کارگردان (کورش سلیمانی) در ویرایشی دقیق و کاملاً حرفه ای، سه زن آبیپوش را به یک زن و سه نقاش را به یک نقاش تقلیل داده است که ای کاش این پیرایش در متن اصلی نیز هم از آغاز رخ میداد. پارههایی از متن نیز به لحاظ تنظیم زمان اجرا برش خورده و ویراسته شدهاند که کاملاً فرعیاند و لطمهای به روح و موضوعیت اثر وارد نشده است.
آرایش صحنه همه در یک سطح از اتاق شاعر شروع شده تا بیمارستان، نمایشگاه
... دیدن ادامه ››
نقاشی، گورستان، ایستگاه راهآهن و فرودگاه، به دنبال هم با چند ردیف صندلی صورت گرفته و در نهایت سادگی القا کنندهی سفری محترم است، در چهارده صحنه.
کاراکترهای اصلی نمایش به لحاظ دشواری و ژرفای گفتارها، شاعر است و زن پریشان دیگر اشخاص مکمل داستاناند و از نظر موضوعیت حکایت مرد بیمار و زن آبیپوش جایگاه بعدی را دارند. تودرتویی سرشار از وهم و خیال و واقعیت رؤیا چنان در هم تنیده است که میتوان چنین استنباط کرد که شخصیتهای مرد بیمار و زن آبیپوش در واقع بازتابهای دو کاراکترند: «شاعر و زن پریشان.»
گفتارهای نمایش سرشارند از شعر و اضطراب و سرگشتگی و عشق و جایجای، طنز ناب و تلخ و غیر قابل شرحی که جوهرهی کارهای نویسنده است: «برای فرار حداقل باید پنجاه ملافه را به هم گره بزنید. تازه اگر ملافهها استریل باشند پنجاه عدد اگر استریل نباشند به ۶۰ ملافه احتیاج است.» آمد و شد بازیگران در اجرا و نورپردازی صحنه به خوبی فضای نمایش را القا میکند. بازیگران نقش شاعر (رضا بهبودی) و زن پریشان (فریبا کامران) دو شاهبان حرکت و پرواز نمایشاند در اجرا. تأثر درونی و عمیق بازیگر زن پریشان در بیان شاه جمله نمایش در صحنهی دوازدهم تماشاگر را عمیقاً متأثر و بر صندلی میخکوب میکند. «من هر روز با تردید به خود میگویم: شاید عاشقان و شاعران بتوانند این جهان را نجات دهند. همانهایی که هنوز عشق را ستایش میکنند.»
بازیگران دیگر نقشها به تناسب از عهدهی اجرا بر آمدهاند، اگر چه به گمان این قلم، حرکتهای «توفان گلبانگ» بر صحنه گاه زائد و اغراق آمیز است که در سطح میگذرد، حال آن که پارههای طنز آمیز مربوط به گفتارهای او چنان نیرومند و خندهآورند که خود غالباند بر القای ظاهری آنها در اجرا. شاید انتخاب زن آبی پوش (علیرغم بازی قابل قبولش) به لحاظ تجربه و فیزیک ظاهری میتوانست در حد و اندازه و متناسب با زن پریشان صورت بگیرد، هم چنان که مرد بیمار و شاعر. صدای رادیو (کارگردان) جا داشت خشکتر، بی روحتر و تحکمآمیزتر باشد. مهمتر از هر چیز آن که هر چه به پایان نمایش نزدیک میشویم، اضطراب افزون میشود و در فرودگاه به اوج میرسد. جا داشت التهاب درونی شاعر و زن آبیپوش با صدای بلندگو افزوده میشد و با راهیشدن زن آبیپوش بهسوی فنا بروز ظاهری هشدار دهندهتری بر صحنه مییافت. چتری که از زن آبیپوش برمیز مقابل شاعر باقی میماند حرکت درست و زیبایی است در اجرا.
«فرودگاه، پرواز ۷۰۷» نخستین اثر نمایشی است از احمدرضا احمدی که نخستینبار است به اجرا در می آید. ارتباط با ذات آثار احمدی دشوار است و کارگردان کورش سلیمانی از عهده این کار و طراحی اثر برای اجرا بهخوبی بر آمده است. بازیگران نمایش برای تجسم بخشیدن به این اثر نمایشی تمام سعی خود را کرده اند و اجرایی وزین و ماندگار عرضه کردهاند. شگرد کارگردان در اجرای آخرین صحنه درخشان است، جایی که مونولوگ پایان بخش نمایشنامه با صدای خسته و عمیق احمدرضا احمدی ضبط و پخش شده است.
به تماشا نشستن این نمایش دشوار غنیمت است و فالی نیک برای اجرای کارهای دیگری از شاعر یگانهی روزگار ما.
احمدرضا احمدی مینویسد که زنده بماند. مجموعهی هنرمندان نمایش فرودگاه او، با این اجرا به او شادمانی، و امید زندگی افزون تر بخشیدهاند. این ستایش آمیزترین حرکت و نقش آنها بر صحنه است!