در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | ثمین اکبری درباره نمایش کورها: به نقل از جناب آقای محسن خیمه دوز کورها نمایش‌نامه درخشانی از موریس
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:45:09
ثمین اکبری (saminakbari)
درباره نمایش کورها i
به نقل از جناب آقای محسن خیمه دوز

کورها نمایش‌نامه درخشانی از موریس مترلینگ. خواندنی در متن، دشوار برای اجرا. انتخاب خوبی شاید برای این روزها.

عده‌ای نابینا، زن و مرد، در جایی که نمی‌دانند کجاست گیر افتاده‌اند. کشیش هم در خواب است. غذا نیست. و امنیت کم. فقط مخاطب بیناست. اما او هم نمی‌داند این چه وضعیتی‌ست؟ چرا همه نابینا شده‌اند؟ چرا از موقعیت خود آگاه نیستند؟ چرا کشیش که تنها راهنمای غیر نابینای آنان است در خواب است؟ (بازیگر نقش کشیش، «علی خورشیدی»ست که از ابتدا تا انتهای نمایش در حالت ویژه‌ای در خواب است و بازی سختی هم داشته که از عهده آن برآمده است). و اینکه چرا در میان این افراد نابینا، تنها غریبه بینایی که ظاهر می‌شود ... دیدن ادامه ›› یک زن است؟

هراسی که مترلینگ با خلق این موقعیت می‌سازد بسیار شگفت و هراس‌آور است. با یک نگاه نمادین به اجزای درونی نمایش، می‌توان گمگشتگی وجودی انسان در هستی را برای لحظاتی احساس گرد، از جمله اینکه عقل انسان بیشتر از آنکه هادی او باشد انگار به نابینایی‌اش در هستی کمک کرده زیرا مجهولاتش را بیشتر از پاسخ‌هایش افزایش داده است.
اما سویه دیگر متن تاکید اگزیستانس مترلینگ بر مسئولیت بشر است حتا به وقت کوری و نابینایی. حالت افراطی این مسئولیت همان است که سارتر گفت که اگر فرد افلیجی قهرمان دو نشود خودش مسئول است اما حالت زیبا و متعادل، همان است که از قول مولوی در «فیه مافیه» آمده است:

«اگر کوری گوید که «مرا چنین کور آفریدند، معذورم»، به این گفتن او که کورم و معذورم گفتن، سودش نمی دارد و رنج از وی نمی رود».

اجرای صحنه‌ای این نمایش‌نامه اما در حد متن درخشان نبود زیرا متن اجازه طراحی صحنه یا استفاده از اجزای متعارف صحنه‌ای را به کارگردان نمی‌دهد. از طرفی با صحنه خالی هم سخت بتوان به میزانسن جذابی رسید که درام را سر پا نگه دارد. این دشواری در همه اجراهای جهانی این متن هم بوده و واضح است که برای کارگردان ایرانی به ویژه که از نسل تازه‌نفس دانشجویان هم باشد، به مراتب سخت‌تر است. به همین دلیل متن نمایش برای صحنه‌ای شدن در اجرا نیازمند یک دراماتورژی قوی‌ست، که شاید در اجراهای دیگری بتوان به آن دست یافت. گریم، لباس و موسیقی اما در حد قابل قبولی به درخشش کار کمک کرده. به ویژه گریم خوب «حانیه زمائینی» در نقش یکی از زنان نابینا همراه با بازی خوب او.

(از «مریوان حلبچه‌ای» مترجم آثار درخشان «بختیار علی» هم به خاطر همراهی‌اش در دیدار این نمایش ممنونم)