سلام 🌺خداقووت به گروه اجرایی عزیز که در این روزگار فقط گروههای اجرایی دیگه میدونن که چطور یک نمایش رو به شبهای اجرا میرسونن و این رسوندن انگیزه و توان بالایی میخواد ؛ دم تون گرم برای این انگیزه و توان 🌟🌺
نوشته هام نظر شخصی و فقط برای بهتر شدن گروه اجرایی در کارهای آینده هست ( متشکرم )🌺 :
نگاهی که میشه به این کار داشت اینه که یک دانشجوی کارگردانی ؛ پروژه ی پایان دورش رو در پلاتوی دانشگاه اجرا برده؛
اما اسم نویسنده ای مثل مارتین مک دونا باعث میشه که گروهی نمایش رو برای دیدن انتخاب کنن و این یعنی فکر ؛ تمرین و یه کار درست ؛ به گفته ی کارگردان بزرگی قرار نیست ما توی صحنه جنگولک بازی کنیم اما یک نمایش درست که بازی ها ؛ فضا؛تمپو و ریتم ... کار در اومده باشه درست ترین کاریه که یک کارگردان باید انجام بده که در این کار هیچ کدوم نبود ؛ در مورد طراحی صحنه و لباس با شرایط موجود و هزینه های بالا نقدی ندارم ؛ بازی ها که یک دست نبود فقط بازی بازیگر خانوم ( رهایی ؛ تسلط و انرژی بالا )خوب بود؛ بازی بازیگر آقای هتل دار هم قابل قبول بود چون برای کاراکتر ساخته شده انرژی و نوع بیان همخونی داشت اما بازی خود کارگردان به بازی های دیگه آسیب زده بود ( انرژی بشدت پایین ) که امیدوارم فقط در اون شب بوده باشه ؛ در کل کار حداقل به سه ماه تمرین و کارگردانی درست احتیاج داره تا کار باشه بالخص این متن مک دونا که از لحاظ ریتم از خیلی از کارهاش بخودی خود ریتمش پایین تر هست🌺🌟
2 از 5 برای انگیزه و ادامه دادنتون ...❤️
موفق باشید 🌺🌟