نمایش جابهجا در کرمان
خط داستان در ابتدا برای تماشاچی گنگ بود و شروع نمایش با صدای گوشخراش یکی از کاراکترهای زن همراه بود که احتمالأ چندماهی کلاس بازیگری رفته باشد. بهتدریج که سایر کاراکترها هم زبان به صحبت گشودند، با بازی و چه بسا بهتر است آن را دیالوگخوانی فرا-اغراق شدهای خواند که گروه نمایش زحمت حفظ کردن آن را به خود نداده بودند، روبهرو بودیم! احتمالاً کارگردان هم برای حل این مشکل اهمالکاری، بالاجبار دست به خلاقیت زده بود که کاغذ متن را ریزریز کنند و مخاطبی که در سالن نه راه پیش و نه راه پس داشت را به فکر فرو برد تا با مجموعهٔ تهی از معنا رها شود.
از حق که نگذریم صدابردار موسیقی موفقترین عضو این گروه بود که نه time lapse داشت و نه حجم صدا را بیمحابا بالا و پایین میکرد.
در سکانس صامت کار، گروه با کاستوم هالووین که نمیتوان آن را اکسسوار نامید، ظاهر شد که احتمالأ مخاطب را به یاد کاراکتر Pony Man نمیانداخت که دختران دبیرستانی را تعقیب میکرد... جابهجایی کاراکترها به دور صحنه در این سکانس یادآور پسران دیلاقی است که به زور رفقا برای رقص بلند شدهاند؛ البته بدنهای خشکی که هیچ تسلطی بر آن نبود را میتوان
... دیدن ادامه ››
فاکتور گرفت.
در پایان میتوان گفت که مفهوم دوگانگی حقیقت «همهمه و سکوت» با حنجرههای پرورشنیافتهٔ هنرجویان اثر محقق شده بود و فراغ بال مخاطب پس از پایان کار بهخوبی مشهود بود........