« بخش نخست: گرداننده »
لوئیس بونوئل در با آخرین نفسهایم نوشته است:
خدا و کشور یک تیم شکست ناپذیرند آنها تمام رکوردهای سرکوب و خونریزی را می شکنند.
فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کفَرُواْ فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتی إِذَا أَثخْنتُمُوهُمْ
(آیه ۴ از سوره محمد)
هنگامى که با کافران رو به رو مى شوید گردنهایشان را بزنید، و همچنان به این کار ادامه دهید تا به تعداد زیاد از آنها بکشید و از پای در آیند.
سعی
... دیدن ادامه ››
می کنم موجز و مبرهن بنویسم.
برندهٔ بازی مافیا گروهی ست که تعداد بیشتری از آنها باقی مانده باشد.
ربوبیت ِ الهی یکی از اصول دین است و در متن حاضر از الله، خدا، god با واژهٔ «گرداننده» که از صفات ربوبیت است یاد می شود.
یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول و الاحوال
ای گردانندهٔ شب و روز ِ صحنهٔ این زندگی، ای تغییر دهنده سال و وضعیت انسانهای درون این بازی روزگار...
إِنَّ اللَّهَ بِما تَعمَلونَ بَصیرٌ (آیه ۱۱۰ از سوره بقره)
مطمئنا گرداننده به هر کاری که انجام می دهید بیناست.
إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ۚ ذَٰلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا ۖ وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ (آیه ۳۳ از سوره مائده)
همانا مجازات آنان که با گرداننده و فرستاده اش به جنگ برخیزند و در زمین به تباهی کوشند جز این نباشد که آنها را به قتل رسانده، یا به دار کشند و یا دست و پایشان به خلاف یکدیگر بِبُرند و یا به نفی و تبعید از سرزمین مادری کوچ اجباری دهند و دور کنند. این ذلت و خواری عذاب دنیوی آنهاست و اما در آخرت به عذابی بزرگ تنبیه خواهند شد.
بت ِ پیر در جایگاه گرداننده خطاب به اسباب بازی های مغازه اش:
نفس بکشید
نفس بکشید
نفس بکشید
(بعد از چند صباحی نفس کشیدن)
شب میشه همه بخوابند
مافیا بُکُش
روز میشه همه بیدار شند
تو... و تو... شماها... و حالا کل این طبقه از شهروندان...
وصیت یا حرف آخری دارید؟
ممنون ولی مهم نیست... بننننگ...
بمیر، مصلوب شو، پای چوبه دار برو، کوچ کن، دور باش، شلاق و تازیانه بخور، خط بخور، حذف شو
تیشرت کیوان و جوراب گاد هر دو قرمز.
بدن کیوان ها خونین به رنگ سرخ. همچنین است پای گرداننده آلوده به خون آنها. صبح است مؤذن سرودی بخوان تا بت ِ پیر ِ این جهان، جامهٔ کشتار از پای و تن درآورد و با احساس مسئولیت خاصی در چهره اش، قساوت خونینش را برای دقایقی در جیب سمت چپ سینه اش: قلبش، علائقش محفوظ دارد و لگدمال و قلع و قمع مزدوران مافیایی اش را طهارت و قداستی بخشد و وضویی تازه سازد.
در روایت پیمان قدیمی سیزیف افسانهٔ ما تمایلی به تحمل مشقت بر دوش کشیدن هزاربارهٔ تخته سنگ ندارد بلکه میخواهد سنگ را خرد کند و رنج را بشکند تا حملش را بر خود آسان سازد و اینگونه وارد بازی از پیش بازنده ای با خدایان مافیا می شود.
و در پایان نیز نقبی بزنم به سرآغاز ماجرا.
آنجا که انتخابی هوشمندانه و ظریف برای نام چنین اثری صورت گرفت:
«دوباره بازی»
به آیه ۳۰ از سوره بقره مراجعه کنید. هنگامیکه فرشتگان پس از شنیدن خبر خلقت انسان و حکمرانی اش بر زمین از خدا پرسیدند: آیا کسی را جانشینت بر زمین قرار می دهی که دوباره خونریزی و فساد کند؟
و بازی خونبار گرداننده توسط میدان داری ِ نور سبز دیانت که با تفتیش عقاید و رصد ِ آمر و ناهی ِ چهرهٔ تک تک افراد جامعه به دنبال شهروندان و کیوان های کافر و مرتد و ملحد ِ بعدی می گردد همچنان ادامه می یابد.
ممنون از نویسنده اثر
متشکرم از طراح این نمایش
سپاس بسیار از بازیگر نقش گرداننده که با اکت عالی ِ بدن و نحوهٔ حرکات نرم دست و پایش کانسپت الوهیت و کارکرد فراطبیعی نقشاش را به زیبایی منتقل نمود و در تجلی پرسوناژ دانای کل موفق ظاهر شد.
مرهون محبت عزیزانی که تماشایش را به من پیشنهاد دادند.