شاه دانکَن* (به پسر بزرگترش، مَلکوم** می گوید): ((می دونی چرا بعد از مرگِرمادرت دیگه ازدواج نکردم؟))
مَلکوم: ((علاقه ای به دونستن اش ندارم))
شاه دانکَن: ((چون دیگه واقعن نمی دونم به کی میشه اعتماد کرد))
___________________________
* King Duncan
** Malcolm