برای کابوسهای شازدهی اجباری یا شازدهی اجباری
تا صحنه به رنگ خون و مرگ(قرمز و آبی) روشن میشود دالانهای تودرتو را میبینیم، هر که با ریا از هر سو آمد برای خون آمد و هر که از هر سو رفت برای خون ریختن!
دالانهای سفید با نماد پاکی ذهن شازده که در ظَهر آن عشق، شهوت، دروغ، خونخواری، تزویر، نفرت و خشم جای دارد، بیتردید نوید یک انتخاب هوشمندانه را میدهد.
یک چیز همیشه من را به وجد میآورد و آن تلفیق سنت و مدرنیته است که این بار او(افشین زمانی) جریانات فکری سیال شازدهی احتجاب که ظلم میچشد
... دیدن ادامه ››
و زنجیر قطع نمیکند را در تئاتر بیومکانیک به روی صحنه آورده است. صحنه لباس نور موسیقی متن اَکت میزانسن، هر کدام یادآور جریانسازان بزرگی در تاریخ تئاتر ایران است، از حمید سمندریان تا بهرام بیضایی و دکتر علی رفیعی با رویکردی آوانگارد.
شازده احتجاب الگوهای روانکاوانهای را داراست که این اجرا را از اهمیت ویژهای برخوردار کرده است.
همسویی ایده اجرایی کابوسهای شازدهی اجباری با نظام دیکتاتوری مردسالارانه حاکم در دنیا که سایهاش دنیا را تاریک کرده است، زن را به هر سو که خواست پرتاب میکند و سویههای قوی زنستیزی را در تاریخ به زبان مدرن بخوبی نشان میدهد.
افسوس که گاهی اجراگران چنان به تندی از حرفهایشان میگذشتند که انگار خودشان نیز نمیدانند که چه میگویند.
و زمان!
گریزناپذیرترین عنصری که در زندگی میشناسم را این بار افشین زمانی در اقتباسی از شازده احتجاب گلشیری به صحنه برده است.
امید است این دست اجراها را بیش از پیش شاهد باشیم.
خسته نباشید به همهی هنرمندان پشت صحنه و روی صحنه🌸
تیما تقیزاده
آخر شهریور ۱۴۰۲