در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سلما درباره نمایش پدر: گزارشی از دیدن یک نمایش دیشب در آخرین شب از اجرای نمایش《 پدر》 موفق به
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:57:04
سلما (u.a18mnt)
درباره نمایش پدر i
گزارشی از دیدن یک نمایش
دیشب در آخرین شب از اجرای نمایش《 پدر》 موفق به دیدن این اجرا شدم.
سالن اصلی تئاتر شهر مالامال از جمعیت بود و حتی بالکن سالن هم پر بود از مخاطبان و علاقمندان
چقدر خوشحال شدم از دیدن این شور و هیجان برای تماشای یک نمایش.
وارد سالن شدیم ، آقای کیانیان بدون حرکت روی یک صندلی تکیه داده بود، نور کمی صحنه ی نمایش را روشن میکرد.
با تمام شلوغی اما با شروع نمایش سالن از سکوت خوبی برخوردار بود.
گویا دیشب مصادف بود با چهلمین روز از درگذشت آتیلا پسیانی و مردم مقابل درب ورودی سالن و روبروی عکس ایشان شمع روشن میکردند
پیش از شروع اجرا کارگردان اثر روی صحنه آمد و چند کلامی از مرحوم پسیانی صحبت کرد و مردم به احترام ایشان یک دقیقه ای را به سکوت ایستادند.
نمایش ... دیدن ادامه ›› شروع شد در بدو شروع استفاده از میکروفن برایم کمی ناخوشایند بود و هم این موضوع هم میزانسن ها ی کار باعث می‌شد اثر بیشتر شبیه به سینما باشد تا تئاتر و کمی از طراوت تئاتر فاصله بگیرم.اما خب گویا اخیرا مد شده استفاده از میکروفن و ویدئو پروجکشن(که اگه اشتباه نکنم بهش مپینگ گفته میشه)
در چند اجرا دیدم این نکته رو(اجرای هیدن/اجراهای آقای مساوات و...)
از این ها بگذریم داستان نمایش و حس و حالش برای منی که تاحدودی تجربه ی نسبتا مشابهی داشتم به شدت عجیب بود و قابل لمس
در چند جایی از کار با این که تلاش داشتم همراهانم متوجه فرود اشک هایم نشوند موفق نبودم و قطره قطره ی اشک از چشمانم جاری شد .. موضوع نمایش موضوع عجیبی‌ست
یک دوراهی بزرگ و تعیین کننده در زندگی بسیاری از آدم ها که تو گویی هر دو راهش منتهی به حسرت باشد. دوراهیِ انتخاب عزیزانِ دردمند که امیدی به بهبودیشان نیست و در مقابل دیدگانت هر روز بر رنجشان افزوده میشود و نگه داشتنشان در کنار خودت .
یا انتخاب رفتن و ساخت یک زندگی شخصی نسبتا نرمال!و سپردن عزیزانت به جایی برای نگهداری؟
کدام درست تر است؟ اینکه بر سر این دو راهی عزیزی را انتخاب کنید که بیمار است و کاری از دستتان برایش ساخته نیست جز ماندن در کنارش و قربانی کردنِ زندگی خصوصیت ! یا به سوی آینده و ساختن زندگی شخصی خود رفتن و جدایی از عزیزی که بخش مهمی از وجود توست؟ ! بارها از خودم پرسیدم که اگر من جای آن عزیز دردمند بودم خودم به کدامیک راضی بودم؟‌
بسیار بسیار دوراهی دشواریست .این جای زندگی خیلی دردناک است .آب شدن تدریجی عزیزی که برایت بسیار ارزشمند است و نابود شدن روزهایی برای کار ، زندگی و عشق ورزیدن که شاید دیگر هرگز فرصتش برایت پیش نیاید!
حین خروجم از سالن از لابه لای انبوه جمعیت مدام به این فکر میکردم که چه چیز درست است! حق با چه کسی است؟ آیا تو باید برای کسی که زندگی تو را خلق کرده و عمیقا دوستش داری زندگی شخصی و آرزوهایت را قربانی کنی؟! یا به دنبال آرزوهایت بروی و یک غم و رنج عمیق را به دوش بکشی! من جوابم به سوالاتم ماندن کنار عزیزانم بود کما این که همراه با رنج برای خودم باشد اما حتما باید حق داد به دیگرانی که تصمیم دیگری می‌گیرند.
نمیدانم! شاید اصلا نمایش حرف اصلیش این نبود و چون دغدغه ی من بود تمام تمرکزم به این بخش جلب شد! شاید!
پس از بارها پرسش این سوالات از خودم و بعد از گذشت چند ساعتی از نمایش که گویا اجرا در ذهنم ته نشین شد توانستم کمی منصفانه تر و فنی تر به کار نگاه کنم.
از ویژگی های مثبت نمایش دکور کاربردی آن بود‌
که قابلیت های زیادی ایجاد می‌کرد و تغییری که مدام در چیدمان داده می‌شد تنوع بصری خوبی شکل میداد که کمک می‌کرد کار تا حد زیادی از یکنواختی خارج شود و دیگری بازی آقای کیانیان بود که در لحظاتی حقیقتا مسحور کننده بود و حرکات و ریز بازی هایی که بسیار دقیق و درست اجرا میشد.(البته فکر میکنم در لحظاتی در مجموعه ای از بازیگران کمی بی تمرکزی وجود داشت و خب بعد از گذشت چندین و چند شب اجرا و همانطور که آقای دشت آرای گفتند ۳ سال ازمشغولیت با این اثر در شب آخر نمایش حس کردم کمی این بی تمرکزی بیش از حد بود )
نکته ی دیگر تصایری که روی لته ها تابانده میشد و گویی ذهنیت ها و تصاویر ذهنی پیرمرد بود هم جالب توجه بودند و ایده ی جالبی بود.
دیگر اینکه بازیگر خانم کار که ایرانی نبودند و نقش (آن) دختر آقای کیانیان را بازی می‌کردند هم تلاششان بسیار ستودنی بود در ادای دیالوگ ها با کمترین میزان لهجه و بازی قابل قبولی داشتند اما در برخی صحنه های حسی شاید کمتر می‌توانستند حس و حال عمیقی که لازم بود را منتقل کنند .
از بازی سعید چنگیزخان و سوگل خلیق هم توقع بیشتری میرفت که برآورده نشد البته خب نقش هایشان هم‌نقش های ویژه ای نبودند حقیقتا اما نام بازیگران بی شک برام توقع بالاتری ایجاد کرده بود که برآورده نشد.
در کارگردانی هم ایده های خلاقانه و جالبی وجود داشت .
در کل از جهت احساسی و به خاطر داشتن خاطرات مشابه برایم بسیار درگیر کننده بود اما از لحاظ فنی بی شک حضور این نام ها کنار هم برایم توقع عجیبی ایجاد میکرد که صد در صدش برآورده نشد حتما برای کم نقص تر بودن راهکار هایی وجود داشت.(بسیاری از این ایراداتی که به نمایش وارد دانستم مربوط به انتخاب شیوه ی روایی بود که میخواست لَخت باشد و شبیه به روزمره که خب من این را چندان روی صحنه دوست ندارم و با ماهیت اصلی تئاتر کمی در تضاد میبینم اما شاید تئاتر در آینده قرار است کاملا به این سمت و سو برود)
در کل اجرایی بود که از دیدنش راضی هستم وآدم مگر از اجرا چه توقعی دارد جز همین که اوقات خوشی بگذرانی و تو را به فکر فرو ببرد! که این نمایش هر دوی این کارکرد ها را با وجود برخی کاستی ها دارا بود و از همه مهم تر مناسب حال و روزم بود.
ببخشید که طولانی نوشتم
امیرمسعود فدائی و امیر مسعود این را خواندند
میثم محمدی، ☆ آذر روزبان ☆ و Majid Isazadeh این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید